به گزارش خبرگزاریها «بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان» که در زمان محسن پرویز معاون پیشین فرهنگی وزارت ارشاداسلامی تشکیل و راهاندازی شد، به دستور معاونت جدید منحل شد.
این بنیاد که توسط گروهی از نویسندگان مورد وثوق نظام و وابسته به جناح تندرو تشکیل شده که هم اینک «انجمن قلم» را نیز در دست دارند، قرار بود مرکزی برای توسعه «فعالیتهای ادبی دوستداران نظام» و ابزاری برای مبارزه با نفوذ معنوی کانون نویسندگان ایران در جامعه باشد.
هیئت امنای این بنیاد طی دوره دوساله ای که اواخر مهرماه به پایان رسیده شامل: محمد میرکیانی، راضیه تجار، محمدرضا سرشار، امیرحسین فردی و محمود حکیمی به همراه اعضای حقوقی آن آقایان محمد الهیاری فومنی، علی شجاعیصائین و محمدرضا وصفی بودند.
این انحلال زمانی آشکار شد که محمود سالاری مدیرعامل این بنیاد از معاونت فرهنگی وزرات ارشاد درخواست معرفی اعضای جدید هیئت امنا را کرد که بنا به دلایلی بهمن دری معاون کنونی فرهنگی وزارت ارشاداسلامی دستور انحلال بنیاد را صادر کرد.
بهمن دری همچنین درخواست کرد این بنیاد بعد از انحلال به صورت یک دفتر در ذیل موسسه خانه کتاب به صورت محدود به فعالیت خود ادامه دهد.
پیش از این خبرگزاریها گزارش کرده بودند بر سر چگونگی اداره بنیاد دولت ساخته «جایزه ادبی جلال آل احمد» میان این بنیاد و مسئولان جایزه ادبی جلال که از سوی شورایعالی انقلاب فرهنگی انتخاب شده اند، اختلاف شدیدی وجود دارد و این بنیاد همچنان مصرانه می خواهد این جایزه «پر از سکه طلا» هرساله به یکی از اعضای این بنیاد برسد.
تغییر مجری جایزه جلال یکی از نشانه های آشکار این اختلافات بود. براثر همین اختلافات جایزه جلال امسال به هیچ نویسنده رمان تعلق نگرفت.
منتقدان این جریان می گویند: هرچند این بنیاد ظاهراً تشکیلاتی غیردولتی و غیرانتفاعی ست؛ اما شکل گیری آن در وزارت ارشاداسلامی و با همکاری یک دسته معین هوادار جناح تندرو صورت گرفته که براساس کمکهای دولتی و امکانات وزارت ارشاداسلامی بعنوان نویسنده ارتزاق کرده، کتابهایشان چاپ و منتشر می شود، به یاری دولت ساختمانهای مصادره ای را بعنوان دفتر و اداره تصاحب می کنند، کتابفروشی راه می اندازند و بقیه ملک را به اجاره می دهند و در فرجام اینکه تلویزیون دولتی و مطبوعات و رسانه های دولت ساخته آنان را بعنوان روشنفکر و نویسنده تربیون می دهند.
منتقدان می گویند این ناکامی های دولتی برای موجه جلوه دادن نهادهای فرهنگی در جامعه همه ریشه در یک مشکل کهنه دارد و آن ناتوانی نظام برای پرورش نویسندگان قابل و توانا برای محو نویسندگان خارج از حوزه اقتدار حاکمیت است.
ممنوعیت شدید فعالیتهای کانون نویسندگان ایران، تنها نهاد مستقل و فراگیر نویسندگان با پیشینه ای روشن در مبارزه با سانسور و اختناق، و مبارزه همه جانبه با نفوذ معنوی و اعتبار نویسندگان مستقل از حاکمیت نیز نتوانست به نویسندگان دولتی یاری رساند تا جای پایی در میان خوانندگان و دوستداران ادبیات بیابند.
در ادامه سیاست نویسنده تراشی دولت بود که راه اندازی «نهاد»ها و «بنیاد»های گوناگون دولتی «نویسندگان» آغاز شد. نخست «انجمن قلم ایران» به یاری دسته شناخته شده به رهبری محمدرضاسرشار (رضا رهگذر) راه اندازی شد و رهبری نظام یک ساختمان مصادره ای را برای راه اندازی دفتر و دستک این گروه به آنان بخشید، سپس دولت واداشته شد همه امکانات مورد نیاز آنان را تامین کن. آنان نیز در پاسخ به این خدمات در اطلاعیه هایی که صادرکردند «فنته سبز» و «عوامل بیگانه و جاسوسان» را که در اعتراضات خیابانی «نقشی اساسی» داشتند محکوم و سپس به پیشنهاد دولتیان «بنیاد داستانی ایرانیان» را پی ریزی کردند.
لفت و لیس ها و بریزبپاش ها به هزینه دولت و عدم توفیق این بنیاد برای جلب توجه مخاطبان ادبیات داستانی و ناکام ماندن در دستیابی به اهداف پیش بینی شده از دلایل اصلی انحلال این زائده ادبیات بوده است.
دولت امروزه در آستانه برنامه «هدفمندکردن یارانه ها» به ارزیابی بنیادهای دولت ساخته ای پرداخته که قرار بوده چهره فرهنگی جامعه را همگون با اهداف تعیین شده دولتی تغییر دهند؛ اما ناکام ماندن این نهادها ضرورت انحلال آنها را در دستور کار دولتیان قرار داده است.
یکی از کارشناسان حوزه فرهنگی نوشته است: هرچند دسته مشخص به سرکردگی محمدرضاسرشار با این انحلال ها جا نخواهند زد؛ آنان یک گروه مشخص اند و از این بیناد به آن بنیاد می روند و نهایتا طی یک دیدار با «رهبر» حامی «فرهنگ و ادبیات» التماس دعا برای راه اندازی یک تشکیلات دولتی دیگر خواهند داشت که این درخواست مورد موافقت رهبری نیز قرار خواهد گرفت و این ناندانی ها همچنان به شکلی دیگر ادامه خواهد یافت.