در سال ١٩٣٧ یک کارگردان و بازیگر ۲۴ ساله یک شبه ره صد ساله پیمود و با نخستین نمایش خود در تئاتر«مرکوری» برادوی ناگهان تبدیل به نقل محافل هنری نیویورک شد. بعدها اورسون ولز علاوه برمعروفیت جهانی در هالیوود نیز به شهرت و اعتباری افسانه ای دست می یابد.
فیلم «من و اورسن ولز» که توسط ریچارد لینکلیتر نوشته و کارگردانی شده است یک بازسازی است از وقایع پیش از اجرای این نخستین نمایش توسط اورسن ولز و گروه بازیگران او که به آن از دریچه چشم یک پسر نوجوان علاقمند به بازیگری که ولز نقشی را در نمایش خود به او محول می کند نگاه شده و به شیوه روایتگری بازگو می شود: «این داستان یک هفته از زندگی من است. در این یک هفته من با اورسن ولز ملاقات کردم، برای نخستین با بر روی صحنه برادوی رفتم و برای اولین بارعاشق شدم.»
داستان فیلم از این قراراست که اعضای گروه تئاتر مرکوری با وجود مشکلات عدیده ای که با آن مواجه اند می کوشند تا نسخه مدرن و غیرمتعارفی از نمایشنامه «ژولیوس سزار» اثر ویلیام شکسپیر را بر روی صحنه بیاورند. این در دورانی است که سایه جنگ بر فراز اروپا سنگینی می کند و در این نمایش اورسن ولز تصمیم می گیرد به جای دوران رم باستان، زمان حال را نشان دهد و به این صورت «سزار» را به شکل یک دیکتاتور نازی به نمایش می گذارد. در این شرایط است که ریچارد جوان که نقش او را «زک افران» بازی می کند وارد جریان فیلم می شود.
زک افران که به خاطر بازی در سری فیلم های «موزیکال دبیرستانی» به معروفیت رسیده است در فیلم «من و اورسن ولز» نقش کاملا تازه ای را ارائه می دهد: «این نقش واقعا برای من جنبه یک فرصت طلائی را داشت. فرصتی که بتوانم تجربیات بازیگری ام را به بوته آزمایش بگذارم. علاوه بر این من واقعا عاشق داستان این فیلم شدم. احساس کردم می توانم با این قصه ارتباط برقرار کنم. قصه ماجراجویی های یک هفته ای در پشت صحنه های یک تئاتر که مرا به یاد وقایع مشابهی که در زندگی خودم در روزهای اول حرفه بازیگری اتفاق افتاده است می انداخت. این فیلم در واقع مجموعه ای بود از بهترین لحظاتی که انسان می تواند در یک فیلم داشته باشد. این فیلم با کارهای دیگر من خیلی فرق داشت و من اصلا نمی توانستم حدس بزنم که از عهده انجام آن برخواهم آمد یا نه؟ »
هنرپیشه انگلیسی تبار، کریستیان مک کی نقش اورسن ولز را بازی می کند. او پیش از این در یک نمایش تکنفره نقش اورسن ولز را در مراحل مختلف زندگی حرفه ای بازی کرده است. اما بزرگ ترین چالش ها برای مک کی در ایفای این نقش تازه، بازگشت به روح تازه و دست نخورده اورسن ولز جوان بوده است. اورسن ولزی که بعدها به عنوان یک پدیده و یک نابغه عصر خود شناخته می شود: «من یک احساس مسئولیت عجیبی نسبت به این شخصیت احساس می کردم. به خصوص به خاطر آن چهره حماسه ای که اورسن ولز در اطراف شخصیت واقعی خود تنیده بود. او همیشه می گفت «هیچوقت اجازه ندهید واقعیت ها جلوی بیان یک قصه خوب را بگیرد» اما به عنوان یک بازیگر وقتی شما بخواهید نقش او را بازی کنید باید بتوانید همه این مسائل را نادیده بگیرید و به دنبال حقیقت باشید و به دنبال اورسن ولز واقعی.»
درصحنه ای از فیلم من و اورسن ولز، مک کی در نقش ولز به جمع بازیگران خود می گوید: «من اورسن ولز هستم و هر یک از شما که اینجا ایستاده است یک شخصیت فرعی ساخته ذهن و خیال من است! اگر به دنبال حرفه بازیگری در تئاتر مرکوری هستید و اگر می خواهید در آینده بخشی ازا ین گروه موفق باشید باید فقط یک قاعده ساده را به خاطر داشته باشید: من در صدر همه شماهستم! اگر از این فکر و از طرز کار من خوشتان نمی آید همین الان از این سالن خارج شوید. بروید یک نفر دیگر را پیدا کنید که از شما در تئاتر برادوی یک ستاره بسازد.»
مک کی می گوید: «جالب ترین مسئله این است که هر کسی برداشت متفاوتی از شخصیت اورسن ولز دارد. به همین دلیل هم هر بازیگری که نقش او را بازی کند شما می شنوید مردم می گویند این بازیگر شباهتی به اورسن ولز ندارد، یا این که صدایش مثل صدای اورسن ولز نیست. بنا بر این بازی در این نقش برای من پر از جنبه های خصوصی بود و من فقط به دنبال آن بودم که خودم را با این نقش ارضا کنم و نه هیچ کس دیگر را. کاری که کردم این بود که این شخصیت بت مانند تئاتر وسینما را ازروی سکوی پرستش پایین آوردم و به او از دیدگاه یک انسان نگاه کردم. این تنها شکلی بود که من می توانستم نقش او را بازی کنم. در غیر این صورت من مرعوب اورسن ولز می شدم!»
ریچارد لینکلتر، کارگردان و نویسنده فیلم «من و اورسن ولز» می گوید مسلما چالش های زیادی در برابر هر نویسنده و کارگردانی که تصمیم می گیرد درباره اورسن ولز، مردی که فیلم برجسته «همشهری کین» را خلق کرده فیلمی بسازد وجود دارد: «اورسن ولز هم مثل شخصیت اصلی فیلم همشهری کین، چارلز فاسترکین، یک معما است. من فکر نمی کنم هیچ کسی تا کنون توانسته باشد اورسن ولز را به درستی حلاجی کرده باشد. در مقابل هر نظر مثبتی که راجع به او می شنوید یک نظرمنفی هم وجود دارد! یک نفر می گوید او خیلی متکبر بود دیگری می گوید او مرد شیرین و خوش مشربی بود. اما من فکر می کنم که ولز یک چیزی بین همه این ها بود. ولی آیا این در مورد همه مردم صدق نمی کند؟ آیا این «ندانستن» کامل نیست که شخصیت افراد را جذاب ترمی کند؟ من فکر می کنم خود اورسن ولز هم از این تضادهای درونی خود خبر داشت و به آن ها واقف بود. این که می توان یک نابغه هنری بود اما از لحاظ انسانی فردی حد وسط و میانحال. یا این که فردی می تواند همه این چیزها باشد دقیقا همان اورسن ولزی است که ما کوشیده ایم درفیلم به نمایش بگذاریم.»
فیلم «من و اورسن ولز» برداشتی است از یک کتاب داستانی که به قلم یک معلم مدرسه، رابرت کاپلا نوشته شده است.