وقتی هفته گذشته (سه شنبه ١٥ اکتبر) یکی از کارگردانان فیلم های مذهبی سینمای ایران به نام فرج الله سلحشور در یک گفتگوبا «خبرگزاری کانون دانش آموزان ایران» با انتقاد از تلاش یک تهیه کننده فیلم برای دعوت از آنجلینا جولی ستاره معروف سینمای هالیوود به ایران گفت:«آمدن آنجلینا جولی به ایران اتفاق خوبی است برای سینمایی که «فاحشهخانه» است. این سینما باید هم برای ادامه فعالیت خود فاحشه بینالمللی بیاورد.» سینماگران ایرانی به این سخنان عکس العمل نشان دادند و از جمله پنج زن بازیگر با انتشار یادداشت کوتاهی به این سخنان «سلحشور» اعتراض کردند.
کمی بعد این کارگردان سینمای ایران، این بخش از سخنان خود را تکذیب کرد و در گفتگو با خبرگزاری فارس اظهار داشت «این مطلب بد منعکس شده است» و افزود:«منظور من این بود که آوردن یک بازیگر هرزه خارجی، پائین آوردن شان سینمای ایران و بازیگران زن است. ممکن است در میان زنان بازیگر ایرانی افراد نابابی هم وجود داشته باشند اما بسیاری از آن ها انسان های سالم و درستی هستند و به نظر من این اقدام (آوردن جولی به ایران برای بازی در فیلم) اهانت به خود بازیگران سینمای ایران است.»
از آنجایی که این توضیحات سلحشور به شکل عذری بدتر از گناه مسائل را از پیش بدتر جلوه می داد، جواد شمقدری معاون سینمایی وزیر ارشاد هم به این مسئله واکنش نشان داد و در بیاناتی که در اغلب نشریات داخلی ازجمله «خبرآنلاین» منتشر شد اظهار داشت: «سینمای ایران پس از انقلاب مولودی است برخاسته از ققنوس خون و قیام ملت بزرگ و مسلمان ایران، ملتی که بر هر آنچه رنگ فساد و تزویر و وابستگی داشت دست رد بر سینه زد به گونهای که سینمای قبل از انقلاب را یکسره طرد نمود و این گمان در ذهنها جا گرفت که شاید در پرتو انقلاب بزرگ ملت ایران پدیدهای به اسم سینما دیگر جایگاهی نداشته باشد، اما امام عزیز و هوشیار در اولین سخنرانی خود بر این حدس و گمانها پایان دادند و با کلام شیوا و رسا و موجز خود فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم» و سینمای پس از انقلاب در پرتو این کلام حکیمانه و در دامان فرهنگ انقلاب اسلامی و بعدها دفاع مقدس جان گرفت و راه خود را پیدا کرد. چنین شد که سینمای پس از انقلاب در پرتو فرهنگ اسلامی ایرانی و در پناه معنویت و اخلاق جایگاه ویژهای در عرصه داخلی و خارجی یافت و نسل جدیدی از فیلمسازان ظهور کردند که دغدغه دین و انقلاب و اسلام داشتند.»
شمقدری در ادامه این بیانات می گوید:«این حرکت نوپا تاکنون همواره از دو سو مورد هجوم و فتنهانگیزی بوده است، کسانی که خارج از حوزه سینما هستند و هنوز نگاه شکاکانه به سینما دارند و واژه سینما را همچنان مترادف فساد و فحشا تلقی میکنند و با هر حرکتی در جهت پروراندن و توجه به سینما، مخالف بوده و هستند و گروه دیگری که درون خانواده بزرگ سینما جا خوش کردهاند تصور کردند نظام آن قدر به سینما و سینماگران وابسته شده که حاشیه امن پیدا میکنند و میتوانند در حریم امن سینما به خواستههای نامشروع و بعضا فتنهانگیز و گاه مفسدجویانه خویش دست یابند.واقعیت این است چه گروه اول که خارج از سینما هستند و چه گروه دوم که در درون خانواده سینما نفوذ کردهاند در یک اقلیت محض به سر میبرند.»
اما واکنش ها به بیانات فرج الله سلحشور به همینجا خاتمه نیافت بلکه ابراهیم نبوی، طنزپرداز پرآوازه ایرانی نیز در مقاله ای تحت عنوان «سه تفنگدار و فاحشه ها» که امروز(سشه شنبه ٢٦ مهرماه ١٣٩٠) در «روز آنلاین» ، نشریه ای که توسط روزنامه نگاران مستقل و اصلاح طلب منتشر می شود بچاپ رسیده است «سلحشور» را مورد خطاب قرار داده و می نویسد:
آقای سلحشور!
اخیرا فرمودید " سینمای ایران فاحشه خانه است" و مرا به یاد جمله آیت الله خمینی انداختید که سالها قبل گفت: " ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم." نمی دانم چرا جمهوری اسلامی در این سی سال که معمولا فرصتی کافی برای تغییر هر چیزی است، نتوانسته با وجود بزرگانی مثل شما و آقایان شمقدری و ده نمکی و شورجه و کلهر و بسیاری کسان دیگر، و هزینه کردن میلیاردها دلار در این سینما، فاحشه خانه سینمای ایران را تبدیل به سینمایی درست و حسابی کند و آن را از این وضع نجات دهد؟ سی سال فرصت کمی بود؟ یا شما میلیاردها سرمایه در اختیارتان نبود؟ ای کاش قبل از گفتن این نظر با دخترتان زینب خانم هم که یکی از کارکنان همین سینماست، مشورت می کردید، یا حداقل نظراتش را می خواندید..
آقای سلحشور! سرگئی آیزنشتاین جمله ای دارد که می گوید " هر کسی با هر استعدادی می تواند کارگردان شود، بعضی در سه سال و بعضی در سیصد سال." فعلا سی و سه سال از تلاش شما گذشته است و هنوز ٢٦٧ سال وقت دارید تا بالاخره یک فیلم خوب بسازید. مطمئنم اگر این اتفاق بیافتد، حتما شما هم دیگر با این لحن عصبی و مهاجم درباره سینما حرف نمی زنید. می خواهم بپرسم: « این سینما از کی فاحشه خانه شد و شما که همیشه هم پول در اختیارتان بود و هم قدرت داشتید، چرا قبلا به علاقمندان بیشمار این سینما خبر ندادید؟ »
وقتی سید محمد بهشتی بنیاد سینمای ایران را در فارابی گذاشت، میرحسین موسوی نخست وزیر بود و او به همان میزان که دلش برای اقتصاد کشور می سوخت و برای پیروزی در جنگ تلاش می کرد، شخصا کمک کرد تا یک سینمای نمونه بسازد. مگر همه بازیگران مرد و زن سینمای قبل از انقلاب که سینمای خوبی نبود، اخراج نشدند؟ مگر همه سینما در دست بچه حزب اللهی ها نبود، مگر شخص آیت الله خمینی از نمایش حصار در حصار محسن مخملباف و فیلم گاو داریوش مهرجویی تعریف نکرد؟ مگر سی سال همه بازیگران و کارگردانان کشور تحت کنترل حکومت نبودند؟ چه شد که سینمایی که در آن اثری از فحشا نبود، تحت عنایات خاصه حضراتی مثل شما، تبدیل به همین فاحشه خانه که می گوئید شد؟ به نظرم اگر این گزاره که سینمای ایران " فاحشه خانه" است، را بپذیریم، قطعا این اتفاق در زمانی افتاده که شما و دوستان تان قدرت را در سینما در دست داشتید، حالا اگر دوست دارید گزارش کار بدهید، بسم الله، اما اگر می خواهید گله کنید، از چه کسی گله می کنید؟
تمیز ترین سینمای کشور، زمانی بود که سیدمحمد بهشتی مدیرعامل فارابی بود، انوار معاون سینمایی بود، خاتمی وزیر بود و فیلم هایی بی نظیر تولید می شد. بعد، با رهبری جدید، همه چیز به دست شما افتاد، وزارت ارشاد آدم بی سوادی مثل میرسلیم که فکر می کرد مهم ترین موضوع سینما گریم است، و وزارت طولانی مدت آقای لاریجانی در ارشاد و صدا و سیما، و بعد هم شش سال تلاش همه جانبه آقای احمدی نژاد و دوستانش برای نابودی آنچه بهشتی و دوستانش ساخته بودند، سینما را به اینجا کشاند. آیا این درست نیست که هر چه فیلم خوب درباره عرفان و دین باوری بود، کسانی ساختند که مخالف شما هستند، و هر چه فیلم مبتذل و سطحی و احمقانه و عنیف بود، توسط حزب اللهی ها ساخته شد؟ چند بار چند طلبه و روحانی وارد سینما شدند و سینما را به گند کشیدند و با افتضاح رفتند؟ چقدر کارگردان حزب اللهی مثل طالبی شارلاتان و شمقدری بی سواد و سلحشور آماتور و شورجه بی هنر مواد خام سینمایی را هدر دادند، با بازیگران درجه سه فیلم های درجه سه ساختند و به برکت قدرت و نفوذ رهبری در تلویزیون و سینما آن را به اینجا کشاندند.
البته که من قبول ندارم که سینمای ایران فاحشه خانه است. سینمای ایران یکی از مهم ترین سینماهای امروز جهان است، این سینما از سال ١٣٦٥ این افتخار را داشت که بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران را با همت بزرگانی مانند کیارستمی، امیر نادری، محسن مخملباف، داریوش مهرجویی، ابراهیم حاتمی کیا، بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، رخشان بنی اعتماد، تهمینه میلانی، کمال تبریزی، جعفر پناهی، علی حاتمی، بهمن فرمان آرا، داوود میرباقری، اصغر فرهادی، رسول ملاقلی پور، مجید مجیدی و دیگران بسازد. بازیگرانی مانند فاطمه معتمدآریا، مرحوم خسرو شکیبایی، لیلا حاتمی، پرویز پرستویی، پگاه آهنگرانی، رضا کیانیان، گلاب آدینه، هدیه تهرانی، نیکی کریمی، اکبر عبدی، پیمان معادی و بسیاری دیگر در این سینما حضور یافتند و نقش هایی بزرگ و اثرگذار را بازی کردند. من و بسیاری از ایرانیان عاشق این سینما هستیم و معتقدیم این سینما هم قدرت جذب مخاطب را داشت، هم زیبایی شناسی نوین و هنرمندانه ای را به جهان عرضه کرد و هم موفق شد به طرح مسائل سینمای ایران بپردازد.
اما، انکار نمی کنم که شما در این چند سال با حضور در جایگاهی کشدار در این سینما تلاش کردید که این سینما را به فاحشه خانه تبدیل کنید. اصلا به این فکر کردید فاحشه یعنی چه؟ چرا به زنی می گویند فاحشه؟ پاسخ ساده ای دارد، کسی که بدن خودش را در مقابل پول یا خدمات واگذار می کند، فاحشه است. اگر فرض کنیم که برای یک سینماگر، حیثیت و هنر و هویت هنرمند، مثل بدن اوست، طبیعی است که فاحشه در سینما کسی است که خودش را در مقابل پول می فروشد. چه کسی در این سینما فاحشه است؟ کسی که داستان خودش را می گوید و حرف خودش را می زند و از حقوق انسانی و رنج های مردم دفاع می کند و در مقابل هیچ وعده و وعید و پول و امتیازی حاضر نیست، همپیاله ده نمکی و سلحشور شود، یا کسی که برخلاف نظرش، فقط برای گرفتن اجازه کار، برای دریافت وام، برای گرفتن امتیاز، برای داشتن موقعیت، حاضر است در چهره ای دیگر و متفاوت با خودش حاضر شود؟ فقط برای اینکه باقی بماند و در چهار تا فیلم بی سروته احمقانه مثل اخراجی های ٣ بازی کند و آخر کار شرمنده همه مردم باشد؟ می دانم شرایط برای آن هنرمندان خوبی که مجبور می شوند در شرایط بد خودشان را منطبق با وضع نشان دهند، دشوار است. ولی وقتی کسی مثل حاتمی کیا برای دفاع از حیثیت و کارنامه درخشان اش، در مراسم تنفیذ و تحلیف رئیس جمهور زورکی که آخرش هم سکه یک پول می شود، حاضر نمی شود، لابد می شود خودفروشی نکرد.
وقتی کسی مثل جعفر پناهی بخاطر ساختن فیلم در دفاع از حقوق مردم به شش سال زندان و بیست سال محرومیت از فیلمسازی محکوم می شود، یعنی هنوز کسانی هستند که در مقابل هیچ امتیازی حاضر نمی شوند در کنار دشمنان مردم قرار بگیرند. نمی خواهم بگویم هنر باید دنباله روی سیاست باشد، اما هنرمند باید حرف خودش را بزند، نه حرف حکومت، اگر حرف کسی منطبق با حرف یک فاشیست هم بود و او آن را گفت، او هنرمند فاشیست باصداقتی است، اما فاحشه نیست. شما در این سالها چه کردید با سینمای کشور؟ سخیف ترین و سبک مغزترین و بی ریشه ترین کارگردانان فیلمفارسی که دستیار دوم کارگردانان درپیت قبل از انقلاب بودند، به کار کشیدید تا فیلم برای تاریخ اسلام بسازد.
آقای سلحشور شما پول را ریختید زیر دست و پای بی هنرترین کارگردانان تا فقط گفته های مسوولان حکومت را به فیلم تبدیل کنند و در مورد اتفاقی که جلوی چشم مردم رخ داده بود، دروغ بگویند. فاحشه یعنی این.
مرحوم رسول ملاقلی پور که دشمن همه شما بود، آن زمان که " سفر به چزابه" را ساخت، حرف خودش را می زد. حاتمی کیا وقتی " از کرخه تا راین" را ساخت از فکرش دفاع کرد و به مردم احترام گذاشت. پول می دهید و می گیرید تا تصویری معوج و نادرست از جامعه نشان بدهید. فاحشه شمائید که دستمزد میلیاردی برای کارهای بی ارزش می گیرید و با زور و ضرب کارمندان فنی بالاخره یک چیزی را می سازید و حقنه می کنید به مردم.
بارها نوشته ام که ارزش یک فیلم مانند " جدایی نادر از سیمین" که تصویری واقعی از جامعه نشان می دهد، هزار بار بیشتر است از فیلم امیرنادری که در کمال آزادی فیلم متوسط می سازد، در حالی که اگر در کشور خودش بود، لابد راهی برای ساختن پیدا می کرد، حداقل تا آخرین لحظه ای که می شد می ماند و فیلم خوب می ساخت. فاحشه آن بازیگری است که در صف اول تنفیذ انتخاب دروغین رئیس جمهوری که دو سال هم مورد احترام خودتان نماند می نشیند، تا بتواند در چند فیلم دیگر بازی کند. فاحشه بازیگر زنی نیست که عکس های بی حجابش را یا خودش یا دیگران منتشر می کنند، فاحشه بازیگر زنی است که قبول می کند با کاروان حج برود و آب توبه سرش بریزد. من به حج رفته ام و از لحظه لحظه آن روزهای زیبا لذت بردم، ولی وقتی سفری که نام خدا روی آن است و اصلا لازم نیست، عکس هایش این طرف و آن طرف منتشر شود، تبدیل به مراسم تواب سازی بازیگری می شود که اگر می خواست انتخاب کند، انتخاب دیگری می کرد، می شود کارخانه فاحشه سازی مدیران کشدار جدید سینمای بی ارزش امروز.
چرا بعد از سی سال، همانطور که خرمشهر مثل اولین روزهای ورود پرافتخار رزمندگان میهن، هنوز مخروبه است، در حالی که اگر خرمشهر را به دست هر شرکت متوسط ترکیه داده بودند دو سه ساله از آن شهری زیبا می ساخت، سینمای ایران هنوز مورد لعن و نفرین است؟ چرا بعد از سی سال که رهبر کشور هفته ای هفت روز و روزی١٦ ساعت در مورد مبارزه با فقر و محرومیت حرف می زند، هر روز فقر و محرومیت بیشتر می شود؟ چرا فقط مخالفان و منتقدان رهبر عرضه اداره کشور را دارند؟ چرا فقط کارگردانان منتقد سیاست های دولت عرضه ساختن فیلم خوب دارند؟ چرا فقط نویسندگان مخالف حکومت اثر خواندنی خلق می کنند؟ چند سال باید بگذرد تا شما بفهمید با بخشنامه و دستور و فرمان نمی شود اثر هنری خلق کرد؟ چند سال باید بگذرد تا یاد بگیرید که نباید یک منتقد سینمایی را یک عمر تحت فشار قرار بدهید تا دائم از آشغال های دولت پسند تعریف کند و به سینمای ناب اهانت کند؟ کارخانه فاحشه سازی شما در کار است تا دائما از هر ذهن خلاق و انسان متفکری یک کارمند برای یک سیستم درمانده بسازید. صد هزار آفرین بر کارگردانان و بازیگران و هنرمندانی که در کشور مانده اند و از هر فرصتی که پیدا می کنند، یکباره شاهکاری مثل " جدایی نادر از سیمین" می سازند و نشان می دهند هنرمند در دیار ما هنوز زنده است.
وقتی انقلاب شد، دو محل همیشه مورد هجوم بود؛ اول سینماها و دوم بانک ها که با سنگ های انقلابیونی همچون ما مورد حمله قرار می گرفت. شگفت اینکه بعد از بیست سال، و نمی گویم سی سال، تنها چیزی که در جمهوری اسلامی رشد کرد و تبدیل به یک مکتب ویژه سینمایی شد، سینمای ایران بود و بانک های کشور که بنا بود مرکز اقتصادی سالم باشند، تبدیل شدند به دزدبازاری که موجوداتی مثل جهرمی در آن سه میلیارد اختلاس می کنند و در سایه امن ولایت به تولید انبوه کثافت مشغولند. هیچ حکومتی هرگز در تاریخ تا این حد موفق نشده است که به چیزی که از آن متنفر است، برسد. حکومت می خواست زنان تبدیل به موجودات درجه دوم بشوند، و نشدند. افتخار یک ملت شدند. حکومت می خواست سینمای فرمایشی درست کند، و سینمای ایران چنین نشد، حکومت می خواست نویسنده در بزرو طوع و خاکساری حکومت حرکت کند، اما ما چنین نشدیم.
گفتند که خانم انجلینا جولی پیشنهاد کرده تا در فیلم ده نمکی بازی کند، تقصیر این بدبخت نیست. علی آباد از دور شهری به نظر می رسد. عده ای هم فکر می کنند که اگر چپ بروند بازار بهتری دارد، بیچاره انجلینا جولی، که شما فاحشه اش می خوانید. حداقل او اگر ادا هم در می آورد، ادای آدمهای درست را می خواهد دربیاورد. هزار بار چنین آدمی شرف دارد بر موجوداتی مثل ده نمکی که به گوش خودم از دهانش شنیده ام که تا کجا از ولایت و بالا و پائین اش و مراجع و روحانیون بدش می آید، و حالا یکهو معتبر می شود و البته یاد خدا را هرگز فراموش نمی کند.
می خواستم نوشته ای کوتاه بنویسم به طنز درباره شباهت ها و تفاوت های سینمای ایران و فاحشه خانه؛ درست می گوئید، سینمای ایران فاحشه خانه است، چون بدون نظر واسطه ها و موجودات کشداری که ریاست آن را به عهده دارند، هیچ کسی نمی تواند خودش باشد. وقتی بزرگان این فاحشه خانه موجودات کشداری مثل سلحشور و دوستانش می شوند، معلوم است که موجودی مثل شریفی نیا، می شود ستاره سینما. زمانی گمان می کردم باید دل به حال فراستی و شریفی نیا و مشابهات شان سوزاند که در جوانی وارد سیاست شدند و زندان رفتند و تا آخر عمر انگار در قرنطینه اند و تا ابد باید نقش بازی کنند. اما وقتی می بینم جعفر پناهی و پگاه آهنگرانی و بسیاری دیگر از بهترین های این سینما رنج زندان را برای دفاع از آزادی و نه بازی های احمقانه سیاسی می کشند، اصلا نمی شود تبرئه شان کرد. خودکردگانی بی تدبیر اند که نقش فاحشه را یاد گرفته اند و دارند از تجاوز هم لذت می برند و هم پولش را می گیرند.
آقای سلحشور!
روز دوم خرداد در خانه یکی از تئوریسین های شما بودم، از آنها که بیت می سازند و بیت می گیرند و حرص شان هم تمام شدنی نیست، می گفت: خدا را شکر که خاتمی روی کار آمد. چون می شود چند سالی زندگی کرد. نامه ای نوشته بود و خودش را سگ آستان ولایت خوانده بود. در پاسخ به آن نامه خانه ای در محله خوبی در تهران به او دادند. همان روزها با جعفر پناهی حرف می زدم و از من می خواست دیالوگ های طنز برای فیلمش بنویسم که شاید کمی از تلخی اش را بگیرم. وقت نکردم و این افتخار از دستم رفت. با ابراهیم حاتمی کیا خواستم همکاری کنم و دیدم آدمی که به چیزی معتقد است، اما شرافتش برایش اهمیت دارد یعنی چه. رسول ملاقلی پور را دیده ام و می دانم انسان شریف یعنی چه. امروز آدمهای شرافتمند در مخمصه ای هستند که برای حفظ سلامت شان یا باید به کنج خانه بخزند و منتظر تغییر شرایط باشند و از این همه بی شرمی و بی شرافتی و بددهنی افرادی مثل شما رنج بکشند و یا باید از کشورشان بیرون بروند و سعی کنند در معرض خودفروشی قرار نگیرند.
آقای سلحشور!
به جای این همه صدور اباطیل و خزعبلات، بروید مصاحبه های دخترتان را بخوانید تا حداقل درست نگاه کردن را یاد بگیرید. اگر سینمای ایران به طرف سقوط پیش می رود، فقط بخاطر این است که طالبی و سلحشور و ده نمکی سه تفنگدار این سینما هستند. به این فکر کردید که اگر اندکی از استعداد و دانایی و توانایی برای تولید فیلم را داشتید، به جای اینکه سی سال این در و آن در بزنید و مشتی کار متوسط ارائه بدهید، فیلم خوب می ساختید، هرگز به اینجا می رسیدید که بگوئید " سینمای ایران فاحشه خانه است؟" لابد وقتی کسی چنین حرفی می زند، منظورش این است که فاحشه خانه چیز بدی است. به من بگوئید، در دوران حکومت آقای احمدی نژاد که شما سوپرمن نجات سینمای ایران شده اید، چه وضع کثیفی بر زندگی اجتماعی مردم حاکم است. شما و دوستان تان ایران را دارید به فاحشه خانه تبدیل می کنید، اگر نمی فهمید بروید خبرهای روز را بخوانید تا بدانید مردم در چه مصیبتی گرفتارند. از همه اینها گذشته می خواستم بگویم تان که اگر سینما فاحشه خانه شود، چندان عجب نیست، بالاخره سوابق و لواحقی ممکن است باشد که چنین نسبتی بشود داد، اما کجای حکومت اکنونی است که خودفروشی و بی شرافتی در آن سکه رایج نیست. سخن رئیس تان جناب مصباح را بخوانید که گفته است: « امروز مفاسد اخلاقی در مکان های شریف راه یافته است که ما بیست سال قبل تصور آن را هم نمی کردیم.»وی گفت: « هر چند حکم و فتوا هم داده می شود، فایده ای ندارد و بند را آب برده است.»
آقای سلحشور!
این روزها هم خواهد گذشت. سینمای ایران حاصل سالها رنج و ذهن سوزاندن و فعالیت خانواده ای بزرگ است، لابد راه نجاتش را پیدا خواهد کرد. آقای کلهر، وقتی احمدی نژاد می خواست با دروغ و فریب اولین بار رئیس جمهور شود، در پیامی گفته بود که می خواهد دست هنرمندان لس آنجلسی را از دور ببوسد. حالا معلوم نیست آقای کلهر کجاست؟ اگر می خواهید بفهمید که چرا سینمای الآن بقول شما فاحشه خانه شده است، سری به آقای کلهر بزنید، این روزها بیکار است و اتفاقا در این مورد اطلاعات خوبی دارد.
خداوند به شما اندکی استعداد بدهد!