عبدالحسین مختاباد، خواننده ایرانی که به همراه گروه موسیقی سنتی رودکی از حضور در بیست و ششمین جشنواره موسیقی فجر انصراف داده در گفت و گو با پیام یزدیان خاطرنشان کرده که نگاه غالب به جشنواره موسیقی فجر نگاه فرهنگی نیست و یکی از دلایل انصراف او از جشنواره موسیقی فجر تبدیل شدن این رویداد هنری به جشنواره ای سیاسی است. مهمترین جشنواره فرهنگی هنری ایران که هر ساله از سوی دولت، همزمان با سالگرد انقلاب اسلامی ایران برگزار می شود، هر ساله حاشیه هایی را به همراه داشته و در این دوره از جشنواره، برخی از هنرمندان سینما و تئاتر، در اعتراض به نحوه انتخاب آثارشان از شرکت در این جشنواره خودداری کردند.
پیام یزدیان: آقای مختاباد علت انصراف شما از حضور در بیست و ششمین جشنواره موسیقی فجر چه بود؟
عبدالحسین مختاباد: با عرض سلام به شما و همکاران و بینندگان عزیز شبکه شما، من اعلام کردم اولا جشنواره موسیقی چند سالی است از حضور گروههای حرفهای بری شده و این یکی از نقصها بوده، مطلب بعدی این که فضای جشنواره این روزها سیاسی است و من از لحاظ روحی آماده نبودم تا بتوانم در این جشنواره شرکت کنم. با اینکه شاید پیش از سفرم به خارج و ادامه تحصیل، در دهه هفتاد شمسی، تماما پای ثابت جشنواره موسیقی فجر بودم.
پیام یزدیان: اشاره کردید چهرههای شاخص موسیقی ایران در این جشنواره حضور ندارند، آیا از آنان برای شرکت در جشنواره فجر دعوت نشده، و یا این هنرمندان به خواست خودشان شرکت نکردهاند؟
عبدالحسین مختاباد: من فکر می کنم دعوت شدند، ولی نیامدند. به دلیل همین شرایط؛ یکی از مشکلاتی هم که من در نقد جشنواره موسیقی مطرح کردم، این است که فضای موسیقی، عموما یک فضای فرهنگی در جامعه ما نیست و ما به سبب این که رسانه تصویری درست نداریم که موسیقی ایرانی را پخش کند، نه در داخل و نه در خارج، موسیقی ما در حال مردن است و نفسهای آخرش را میکشد.
هنرمندان توانمند و برجسته موسیقی ایرانی در سطح ملی و جهانی، واقعا غریباند و این موسیقی در حد خیلی محدود پوشش داده می شود. حتا شبکههای مختلف خارج از کشور هم که وجود دارند، در حالت خوشبینانه، دو درصد برنامههایشان، پخش آثار موسیقیدانان ایرانی را شامل میشود. در حالی که موسیقی ایرانی مثل تخت جمشید، مثل خیلی از آثار ملی، بخشی از فرهنگ ملی و پشتوانه فرهنگی و ملیت ماست. باید این موسیقی را حفظ کرد و برایش خرج کرد. در ایران هم همین طور، و من انتقادی که داشتم به جشنواره موسیقی این بوده که در این جشنواره، این همه گروهها و جوانها شرکت میکنند و جایزه میگیرند، تاثیرش چیست؟ حالا شما در جشنواره سینمایی (فجر) میبینید که وقتی بازیگری جایزه میگیرد، در طول سال از این بازیگر قدردانی می شود و چندین قرارداد سینمایی با او بسته میشود و امکانی که جایزه اسکار، برای بازیگران سینما و دست اندرکارانش فراهم میکند و یا امکانی که جشنوارههای موسیقی در سطح جهان برای هنرمندان فراهم می کند، در جشنواره موسیقی (فجر) فراهم نشده و این در طور سالها کاملا مشهود بوده است و اغلب کسانی که شرکت کردند و جایزه گرفتند، هیچ فیدبکی و بازخوردی از خارج از مجموعه جشنواره دریافت نکردند و شرکت کنندگان فقط در داخل سالن، جایزه گرفتند و رفتند خانه شان و این خیلی زشت است. و چه بسا به این سبب است که می باید در طول سال، موسیقی ایرانی، موسیقی هنری ایرانی و موسیقی فولکلور، در سطح ملی و مملکت، در قالب جشنوارههای مختلفی برگزار شود و از درون این جشنواره، باید یک جشنواره نهایی مثل جشنواره فجر شکل گیرد. مطلب دیگر اینکه وقتی من میخواهم در شهرستان کنسرت بدهم جلوی کنسرت مرا میگیرند، میگویند بالفرض، فلان آقا و یا فلان جریان فکری با کنسرت موسیقی، مخالف است. به واقع چه باید کرد؟ اگر کار من درست است، باید همیشه درست باشد. اگر درست نیست چرا باید در جشنواره فجر شرکت کنم و بعد در بقیه سال، کار من حرام باشد. این ها مسایلی است که در طول سالها همه هنرمندان، موسیقیدانها به آن اشاره میکنند ولی کو گوش شنوا؟ به قول معروف:
«گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است».
پیام یزدیان: فضای سیاسی حاکم، بر وضعیت موسیقی ایران چه تاثیری داشته؟ و به نظر شما نوع نگاه سیاستگذاران فرهنگی و هنری به مقوله موسیقی چگونه بوده است؟
عبدالحسین مختاباد: متاسفانه موسیقی یکی از هنرهایی بوده که در طول این سی سال همیشه یک نگاه سیاسی بر آن حاکم بوده است. با یک نگاه جامعه شناختی به فضای موسیقی در خواهید یافت که قبل از انقلاب، حاکمیت، موسیقی را قبول داشته، ولی جامعه به سبب همان نگاه مذهبی، از موسیقی فاصله می گرفته است. بعد از انقلاب، قضیه برعکس شده. حاکمیت برای موسیقی موانعی ایجاد میکند؛ ولی از طرفی دیگر مردم مشتاقاند. سی سال از انقلاب گذشته؛ اما سه تا سالن درست و حسابی تو این مملکت ساخته نشده است. این نگاه کاملا سیاسی است. بالاخره بخشی از آدمها عقیدهشان محترم است، برخی میگویند موسیقی حرام است، من هم با آنها هیچ نزاعی ندارم و احترام می گذارم به فکرشان. ولی بخشی که موسیقی به ویژه موسیقی اصیل ایرانی را دوست دارند و به آن احترام میگذارند؛ باید فضایی هم برای آنها ایجاد شود. به فرض بنده اگر مسابقه فوتبال را دوست ندارم، دلیلی ندارد که در این مملکت استادیوم نسازم. در هشتاد درصد شهرستانهای ایران، ما برای اجرای کنسرت، باید دو یا سه ماه زحمت بکشیم، برای اینکه آیا دو یا سه شب اجازه بدهند یا ندهند. در حالی که اگر نگاه، نگاهی درست و فرهنگی باشد هیچ فرقی میان اصفهان و شیراز و ساری و تهران نباید وجود داشته باشد.
موسیقی بخشی از فرهنگ ماست. در سراسر مملکت می باید یک عدالت اجتماعی وجود داشته باشد که مردم اگر علاقه مند به کار موسیقی مختاباد، شجریان و غیره هستند از آن بهره ببرند که متاسفانه این نیست و تنها هنری هم که ضربه میخورد، همین موسیقی ایرانی است. برای اینکه ما تنها اکیپی هستیم که بر اساس ضوابط حاکمان جمهوری اسلامی در حال حرکت هستیم، چه در داخل و چه در خارج از ایران. سعی میکنیم کنسرتهایمان بر اساس ضوابطی جلو برود؛ ولی آن موسیقی که خود آقایان قبول ندارند و هیچ ضابطهای را هم آن نوع موسیقی نمی پذیرد، دستش در داخل و خارج از ایران باز است.
این ما هستیم که برای هر کاری باید دلیل بیاوریم و هر روز هم در حال عقب گرد هستیم. الان وضعیت موسیقی را ببینید در طول همین دو یا سه سال بعد از دولت آقای احمدینژاد میبینیم ارکستر سمفونیک دچار پراکندگی جدی شده و ارکستر ملی از هم پاشیده شده، ارکسترهای موسیقی که خود ما داشتیم و کنسرت های ما در تهران و شهرستانها همه دچار مشکل شده و این موسیقی دان احتیاج دارد مشغول کار باشد و خلاقیتش را نشان دهد و در معرض نقد و انتقاد جامعه خودش قرار بگیرد و کار بعدیاش را ارائه دهد. همین الان هشتاد درصد کمپانیهای تولید سی دی و نوار تو مملکت عملا ورشکست شدند و رفتند کنار و این موسیقی در حال ضربه خوردن است.
پیام یزدیان: آقای مختاباد به عنوان یکی از هنرمندان سرشناس عرصه موسیقی، بفرمایید آیا احتمالا محدودیت هایی در خصوص صدور مجوز برای هنرمندان موسیقی سنتی وجود داره و آیا آلبوم جدید شما به نام «سماع سوختن» مجوز دریافت کرده؟
عبدالحسین مختاباد: من هنوز آلبوم را برای دریافت مجوز ارائه ندادم و فکر نکنم مشکلی وجود داشته باشد. برای صدور مجوز، من تا الان مطلبی نشنیدم که سی دی و اثری از موسیقیدانها برگشت بخورد و در زمینه موسیقی جاز و پاپ یک مقدار محدودیتها هست و آن هم به خاطر نوع ریتم و آهنگ کمی سخت گیری میکنند ولی در مورد موسیقی ایرانی، برای تولیدش تا به الان مشکلی نبوده است.
انتظارمان این است رسانهها برای موسیقی ایرانی ارزش قایل باشند چرا که امروزه موسیقی سنتی ما در عصر رسانه ها به «موسیقی سالنی» خلاصه شده است.
انتظارمان این است به اتکای همین رسانه ها یک اثر موسیقی از یک هنرمند ایرانی توسط میلیونها نفر دیده شود نه مثلا پنج هزار نفر.
شبکه تلویزیونی «صدای آمریکا » هم یک مقداری ضعیف عمل می کند و بیشتر به موسیقی جاز و پاپ می پردازد که این نوع موسیقی دهها شبکه تلویزیونی در اختیار دارد. چون ما در داخل ایران، شبکه تصویری نداریم که بخواهد موسیقی را نشان دهد و مثلا برای نشان دادن ساز مشکل دارند و این واقعا یک سئوال جدی است برای همه موسیقی دانان توانمند این مملکت. و ما انتظار داریم آنهایی که علاقه مند به فرهنگ ملی و موسیقی ملی این مملکت هستند برای هنرمندان ملی وقت جدیتر و بهتری بگذارند.