اسرائیل هفتادمین سالگرد استقلال خود را در شرایطی جشن می گیرد که مردم آن کشور، با استناد به سوابقی تاریخی، به آن جشن “استقلال دوباره” نام داده اند.
یهودیان شصت و سه سال پیش از میلاد مسیح، پس از اشغال سرزمین شان توسط امپراطوری روم، که بکلی ویران و به اخراجشان انجامید، در چند نقطه جهان، به ویژه در اروپا و مشرق زمین پراکنده شدند، ولی همواره وابستگی خود به اعتقادات دینی و باورهای ملی شان را حفظ کردند.
یهودیان در دو هزار سالی که در خارج از سرزمین شان پراکنده بودند، هنگام دعا رو به سوی اورشلیم داشتند و نیایش هایشان را با آرزوی بازگشت به سرزمین از دست رفته شان به انجام می رساندند.
سرانجام در اواسط قرن نوزدهم میلادی، با آغاز روند فروپاشی امپراطوری ها در اروپا، و رشد و قوت گرفتن جنبش های ناسیونالیسی، که به ملل و اقوام مختلف در اروپا فرصت ایجاد کشورهای مستقل خودشان را داده بود، یهودیان نیز به این اندیشه افتادندکه همانند دیگران سراغ پس گرفتن سرزمین های از دست رفته و ایجاد کشوری مستقل برای خود بروند.
این روند، در عین حال با دورانی همراه شد که در بسیاری از کشورهای اروپایی و به ویژه در اروپای شرقی و روسیه، یهودیان را به شدت سرکوب می کردند. از جمله، اوکراین و دیگر اقمار امپراطوری روسیه بارها صحنه قتل عام یهودیان بود.
با اوج گرفتن اندیشه های ناسیونالیستی در بین یهودیان اروپا، جنبشی به نام "صهیونیسم" توسط بنیامین زئب هرتسل، روزنامه نگار یهودی مقیم وین شکل گرفت که نخستین کنفرانس آن با حضور نمایندگان یهودی از سراسر جهان، در ۲۲ اوت ۱۸۹۷ در شهر "بازل" در سوئیس برگزار شد، و به ایده مهاجرت یهودیان به سرزمینی که اسرائیل نامیده شود شتاب بخشید.
در حقیقت ایده مهاجرت نخستین گروه از یهودیان اروپای شرقی در عصر جدید به سرزمین اسرائیل آتی، ۱۶ سال پیش از برگزاری کنگره بازل آغاز شده بود.
گرچه هرتسل، نمایندگانی را از جوامع یهودی در سراسر جهان به این همایش دعوت کرده بود، ولی یهودیان ایرانی که در آن دوران در شرائط سختی زندگی می کردند، نتوانستند نماینده ای به سوئیس بفرستند.
اعلامیه ای که در دوم نوامبر ۱۹۱۷ با امضای لرد آرتور جیمز بالفور وزیر خارجه وقت بریتانیا صادر شد، تلاش یهودیان برای برپایی کشوری مستقل را وارد مرحله تازه ای کرد. در آن هنگام، بریتانیا در آستانه تصرف بخش های عظیمی ای از امپراطوری فروپاشیده عثمانی بود.
بالفور درنامه کوتاهش خطاب به لرد لیونل والتر روچیلد، از سران جامعه یهودیان بریتانیا تاکید کرده بود یهودیان حق دارند در سرزمینی که فلسطین نامیده شده بود وطن خود را برپا کنند، بی آن که به آرمان های عربی خللی وارد شود.
این توصیه بریتانیا، همزمان با اشغال فلسطین توسط ارتش آن کشور، با مخالفت های شدید اعراب روبرو گشت و بحرانی به وجود آورد که قربانیان بسیار گرفت، و با آن که یک قرن از صدور آن می گذرد، هنوز نزاع فلسطینی – اسرائیلی را در اوج خود دارد.
در سال ۱۹۲۹ هزاران تن از اعراب سرزمینی فلسطینی کشتار وسیعی را علیه یهودیانی که به این خاک مهاجرت کرده بودند به راه انداختند. اندکی بیش از سه دهه بعد، در سال ۱۹۳۶ نیز جنبش ملی اعراب در سرزمین های تحت قیمومت بریتانیا نضج گرفت.
شدت گیری نزاع موجب شد بریتانیا، که از جانب سازمان ملل متفق، در سال ۱۹۲۲ به عنوان قیم سرزمین فلسطینی منصوب شده بود، در سال ۱۹۴۷ اعلام کند که خواهان خروج از این سرزمین و پایان دادن به دوران قیمومت بر آن است.
در ۲۹ نوامبر همان سال، مجمع عمومی سازمان ملل طرحی را تصویب کرد که به موجب آن سرزمین موسوم به فلسطین به دو کشور یهودی و عربی تقسیم می شد.
این قطعنامه خشم اعراب را شدت بخشید و توسط آنها با قاطعیت رد شد.
دولت های عرب اعلام کردند از برپایی اسرائیل مستقل جلوگیری خواهند کرد، و با چنین هدفی، ارتش های پنج کشور عربی به سوی این سرزمین و به قصد تصرف شهرها و آبادی های یهودی نشین به راه افتادند.
آبادی های نوبنیاد یهودی نشین توسط ارتش های عراق، مصر، سوریه، اردن و لبنان از شرق و شمال و جنوب، یکی پس از دیگری مورد حمله قرار گرفت.
سرانجام روز ۱۴ ماه مه ۱۹۴۸، در حالی که جنگ بین اعراب و اسرائیل به شدت جریان داشت، داوید بن گوریون رهبر اسرائیل نوین استقلال این کشور را رسما اعلام کرد. این در حالی بود که یک روز پیش از آن، آخرین نفر از سربازان و نمایندگان دولت قیم بریتانیا این سرزمین را ترک گفته بودند.
بن گوریون بر این باور بود که هرگونه تعویق در اعلام استقلال، ممکن است فرصت نادری را که به وجود آمده بود ضایع کند و صلاح را بر آن می دید که دنیا را در برابر عملی انجام شده بگذارد.
در جریان جنگ، صدها هزار نفر از اعراب محلی، که اکثرا در عملیات علیه اسرائیلیان شرکت داشتند، به کشورهای عرب پناهنده شدند، با این امید که اسرائیل به زودی نابود خواهد شد و آنان پیروزمندانه برای تسلط بر این سرزمین باز خواهند گشت.
ارتش های عرب، با این هدف به اسرائیل حمله کرده بودند که بتوانند پیش از آن که اسرائیل پا بگیرد آن را نابود کنند.
ولی اسرائیل ضمن دفاع از خود به برپایی ارتش منظم و تشکیل نهادهای حکومتی نیز ادامه می داد.
با آن که جنگ در سال ۱۹۴۸ با شکست ارتشهای عرب پایان گرفت، ولی تلاش آنها برای نابودی اسرائیل، و یا دست کم جلوگیری از رشد آن، ادامه یافت.
این تلاش به سه جنگ عمده دیگر منجر شد که نخستین آن در سال ۱۹۵۶ با مصر بود. اسرائیل در این جنگ که با پشتیبانی فرانسه و بریتانیا در واکنش به ملی ساختن کانال بینالمللی سوئز توسط جمال عبدالناصر روی داد، شبه جزیره سینا را اشغال کرد، ولی پس از چند ماه آنجا را به مصر بازگردانید.
در ژوئن ۱۹۶۷ جنگ دیگری روی داد که این بار ارتش های مصر، اردن و سوریه متفقا علیه اسرائیل می جنگیدند. این کارزار نیز پس از شش روز، در حالی پایان گرفت که شبه جزیره سینا مجددا به تصرف اسرائیل درآمده بود، و ارتش این کشور کرانه باختری رود اردن و بلندیهای گولان سوریه را نیز در کنترل داشت.
پس از جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷، کرانه باختری رود اردن، که طبق طرح سال ۱۹۴۷ مجمع عمومی سازمان ملل، قرار بود بخشی از یک کشور مستقل عربی باشد، رسما به اردن ضمیمه شده بود، و نوار غزه نیز که تمامی ساکنان آن فلسطینی بودند به تسلط دولت مصر در آمده بود.
روز ۶ اکتبر ۱۹۷۳، روزی که مصادف با روزه بزرگ یهودیان، موسوم به "یوم کیپور" بود ارتش مصر توانست اسرائیل را غافلگیر کند، و در حمله ای برق آسا، خود را به آنسوی کانال سوئز برساند و تلفات سنگینی وارد کند. این جنگ نیز در حالی متوقف شد که ارتش اسرائیل در فاصله ۱۱۰ کیلومتری قاهره، در داخل خاک مصر مستقر شده بود.
اما با تصرف این دو سرزمین توسط اسرائیل، آنچه در گذشته "نزاع عربی – اسرائیلی" نامیده می شد، به صورت "نزاع فلسطینی – اسرائیلی" در آمد، که هنوز هم با گذشت هفتاد سال از برپایی اسرائیل، کماکان ادامه دارد.
انور سادات، رئیس جمهوری مصر که جنگ یوم کیپور را طراحی کرده بود، نخستین رهبر جهان عرب بود که با اسرائیل پیمان صلح امضا کرد.
سادات در ۱۹ نوامبر ۱۹۷۷ با اقدامی شگفت انگیز و غیر منتظره به اورشلیم رفت و در یک سخنرانی در پارلمان اسرائیل موسوم به کنست، گفت "جنگ بس است!".
افراط گریان اسلامی در اکتبر ۱۹۸۱ به رغم پیمان صلحی که دو سال پس از پایان جنگ یوم کیپور، در سال ۱۹۷۹ بین دو کشور امضا شده بود سادات را در جریان سان دیدن از ارتش مصر به رگباری از گلوله بستند و او را کشتند.
اردن دومین کشور عربی بود که در سال ۱۹۹۴ با اسرائیل پیمان صلح امضا کرد.
اسرائیل گفتگوهای گسترده ای نیز برای رسیدن به صلح با سوریه، در دوران حکومت حافظ اسد ، پدر بشار اسد، آغاز کرد که بدون نتیجه متوقف مانده است.
امسال جشن های هفتادمین سالگرد استقلال اسرائیل در حالی برگزار می شود که فلسطینیان به تلاش منطقه ای و بین المللی علیه اسرائیل، و به امید رسیدن به هدف هائی عمل می کنند، که در هفتاد سال گذشته هیچگاه زمینه ای برای عملی شدن نداشته است.