اگر کسی یک سال قبل می گفت آمریکا و ایران ممکن است برای حل یک بحران بین المللی، در حال همکاری باشند، احتمالا او را دیوانه فرض می کردند. امروز نباید در مورد میزان همگرایی دو کشور اغراق کرد، اما تهدید عراق از سوی گروه اسلامی عراق و شام، داعش، منافع مشترکی میان آمریکا و ایران به وجود آورده است.
امروز عراق را می توان مثل خانه ای در نظر گرفت که آمریکا آن را ساخت، اما نه خیلی خوب، و ایران نیز آن را تصاحب کرد و کنترل نیمی از آن را بدست گرفت، که این هم خیلی خوب نیست.
نه تهران و نه واشنگتن نمی خواهند که کاردستی آنها کاملا خراب شود، آن هم با عواقبی خطرناک که نه فقط عراق، بلکه کل منطقه را تهدید می کند. منطقی به نظر می رسد که ایران و آمریکا با همکاری هم این خانه را تعمیر کنند. امکان دارد که این اقدام همکاری های گسترده تری را به دنبال داشته باشد، و حتی برای حل و فصل اوضاع سوریه، مهار موثر گروه های جهادی، و کاهش سطح برخوردها میان شیعه ها و سنی ها در خاورمیانه، راهی ایجاد کند.
این گمانه زنی ها خیلی خوشبیخانه است. مرحله ای که در آن اکنون قرار داریم این است که هر دو کشور گفته اند که برای همکاری، مشورت می کنند و بریتانیا نیز اعلام کرده است سفارت خود را در تهران باز می کند. اقدام نظامی خیلی کم محتمل است، کم خواهان دارد و و کنتر از اقدام سیاسی اهمیت دارد.
این گمانه زنی ها البته در سواحل دور حدس و گمان های خوشبیخانه است. اما مرحله ای که در آن اکنون قرار داریم، این است که هر دو کشور گفته اند که مشورت و همکاری، خواهند کرد و بریتانیا نیز اعلام کرده است سفارت خود را در تهران باز می کند.
اقدام نظامی نسبت به اقدام سیاسی، خیلی احتمال کمتری، مطلوبیت کمتری و اهمیت کمتری دارد. ایران و آمریکا باید توافق کنند که درمورد نوری المالکی، نخست وزیر کاملا ناموفق عراق چه کاری می خواهند انجام دهند. هیچکدام از دو کشور آقای مالکی را دوست ندارند، و او نیز هیچکدام از این دو کشور را دوست ندارد، اما ایران در سال های اخیر دو بار به او کمک کرده است که سمت نخست وزیری خود را حفظ کند. آیا او هنوز آدم آنها است؟ و اگر هست، آیا ایالات متحده نیز فکر می کند که باید از مالکی حمایت کند؟ از اظهارات اخیر مالکی اینطور به نظر می رسد که او از گذشته درسی نگرفته است. بنابراین سوالاتی که مطرح شد، اساسی است.
آن سوی پاکت نامه داعش، سوریه قرار دارد. اگر قرار است با داعش به طور موثر برخورد شود، لازم است که در سوریه نیز تحت فشار قرار بگیرد. دولت اسد متهم است که با برخی از گروه های جهادی با شدت کمتری به نسبت دشمنان غیر جهادی خود برخورد کرده است. گفته می شود دولت اسد برای بقاء به جهادی ها نیاز دارد تا نشان دهد رژیمش خاکریز مقابله با تروریسم است و همچنین دشمنانش را باهم درگیر کند. آیا ایران می تواند این روند را تغییر دهد و دولت سوریه را در ازای حدی از توانمندی، به سمت مذاکرات صلح واقعی که آمریکا می تواند میانجی آن باشد، هل دهد؟
بستر اوضاع این است که از زمان توافق اولیه اتمی میان ایران و قدرت های جهانی، تهران و غرب به کندی، از یک سال گذشته به سمت بهبود روابط پیش رفته اند. توافق جامع برای محدود کردن فعالیت های اتمی ایران، و پایان دادن به تحریم های فلج کننده اقتصادی علیه این کشور، هنوز خیلی دورتر از آن است که بتوان آن را تضمین کرد، اما چنین توافقی به نسبت سال های قبل، نزدیک تر است. اگر می خواهید خیلی امیدوار باشد، می توانید به بحران عراق به عنوان عاملی نگاه کنید که به «توافق بزرگ» میان ایران و آمریکا کمک کند، توافقی که در گذشته هر دو آن را از دست دادند.