باربارا اسلوین
روز ۲۲ بهمن شاید روزی به عنوان روز تعطیلی معمول و عادی، مانند روز «باستی» (باستیل) در فرانسه یا چهارم ژوئیه در آمریکا جشن گرفته شود.
افسوس، داوری مراسم حکومتی امسال نشان می دهد که سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ همچنان بیشتر به گونه فرصتی برای تبلیغات جلوه می کند تا بازتاب استقلال به دشواری به دست آمده ایران.
شعار «مرگ بر آمریکا» که روز سه شنبه گذشته از دهان شماری از گردآمدگان در میدان «آزادی» تهران شنیده شد، هر چند حسن روحانی، رئیس جمهوری اسلامی از به زبان آوردن چنین ناسزایی پرهیز کرد، بیش از آن که اعتماد به نفس رژیم را نشان دهد، حس «نا امنی» حکومت جمهوری اسلامی را فاش ساخت.
پوسترهای خامدستانه ای نیز که ضربه زدن به پرزیدنت اوباما، جان کری، وزیر خارجه، و نماینده اصلی واشنگتن در گفت و گوهای هسته ایی با تهران، «وندی شرمن» را نشان می داد، نمایشگر نبود بلوغ و ظرافت دیپلماتیک بود.
این پوسترها و شعارها، البته، اندیشه اکثریت هشتاد میلیون جمعیت ایران را که دوسوم از آن ها پس از انقلاب دیده به جهان گشوده اند، بازتاب نمی دهد. نظرسنجی های عمومی نشان داده که اکثریت [مردم ایران] خواهان تجدید روابط دیپلماتیک با آمریکا هستند، و برای جامعه ای که زیر بار سنگین تحریم ها، بیکاری، تورم بالا، حقوق مدنی محدود، و گریز مغزهای جوان تحصیلکرده است، برنامه بحث انگیز هسته ای ایران اولویت ندارد.
مراسم مقابله جویانه روز سه شنبه گذشته همچنین دقیقاً نوعی فوران خودجوش احساسات نبود. سالهاست که عوامل تندروی رژیم چنین پوسترهایی را آماده کرده اند، و آنان که این پوسترها را بالا می برند، بگونه ای شاخص، از مزدوران حکومت اند که آنان را با اتوبوس به میدان آزادی می آورند و دستمزدی و ناهاری می دهند.
با این حال، برای شماری از آنان که در گردهمایی سالروز انقلاب شرکت داشتند، ناسزاگویی به مسوولان دولتی آمریکا، ای بسا، به همان اندازه موجه باشد که ورد تکراری، اگر گفت و گوهای هسته ای نافرجام پایان یابد، در مورد ایران «همه گزینه ها روی میز است.»
مسوولان جمهوری اسلامی [شعارهای یاد شده] را همچنین شاید از این دیدگاه سودمند بدانند که به آمریکا یادآوری می کند که ایران هم سیاستی داخلی دارد، و تا این جا، تنها حسن روحانی و محمدجواد ظریف، وزیر خارجه اش هستند که که می توانند با ایجاد محدودیت در برنامه هسته ای ایران بسازند یا خطر رویارویی با اعضای محافظه کار مجلس، سپاه پاسداران و نیروهای امنیت داخلی را بپذیرند.
از این لحاظ، ناسزاگویی های ضد آمریکایی ضربتی متقابل به اعضای کنگره آمریکاست که می گویند ایران باید تمامی برنامه هسته ای اش را برچیند چون در او «ژن فریبکاری» هست، و به ایران در وفای به تعهدات بین المللیش نمی توان اعتماد کرد. [خانم] «شرمن» این گفته را سال گذشته میلادی در جلسه شهادت در سنای آمریکا تکرار کرد و در نتیجه شاید به همین دلیل تازه ترین ناسزاها متوجه او شد.
داور اصلی در سیاست ایران، و نیز در زبان آوری و جنگ لفظی آن، آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی است. مهدی خلجی، از موسسه واشنگتن برای امور سیاستگذاری خاور نزدیک که گرم نوشتن کتابی درباره رهبر جمهوری اسلامی است، روز دوشنبه گذشته به حضار در «مرکز ویلسون» در واشینگتن گفت:
«خامنه ای که مانند فلسطینی ها از شال گردن پیچازی نمایشگر ضدیت با آمریکا سود می جوید، در واقع، در دهه ۱۳۶۰ یکی از چهره های ایرانی بود که کمترین تخاصم با آمریکا را داشت اما، از سال ۱۳۶۸ به بعد و تکیه زدن بر جایگاه رهبری جمهوری اسلامی، از صورت یکی از انگشت شمار روحانیون هوادار غرب به یکی از ضد آمریکایی ترین ها بدل شد.»
در حالی که زبان آوری و جنگ لفظی آیت الله خامنه ای تند و تیز مانده اما پیش درآمدهایی برای ارتباط با آمریکا، از جمله گفت و گوهای پشت پرده با آمریکا را که سابقه آنها به بیش از یک دهه پیش بر می گردد، تایید کرده است.
او همچنین بر گروه مذاکره کنندگان هسته ای تهران و توافق موقتی که در ژنو حاصل شد، تا کنون مهر تایید زده و به منتقدان تندرو در ایران گفته است که به رئیس جمهوری جدید [حسن روحانی] فرصت دهند.
خامنه ای درک می کند که جامعه ایران چه اندازه خواهان تسکین فشارهای اقتصادی و رفع انزوای بین المللی ایران است، و نیز می داند که توافق [با ۱+۵]، مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی را که دهه هاست مندرس و فرسوده شده، و پس از انتخابات بحث انگیز سال ۱۳۸۸ و سرکوبی شدید اعتراضات مردمی به آن نیز نزول بیشتری یافته است، جان تازه ای خواهد بخشید.
خامنه ای، همزمان، انتقاداتش از روش سیاسی آمریکا را نگاه داشته است. او پنج روز پیش، در یک سخنرانی برای اعضاء نیروی هوایی ایران، با اشاره به ایالات متحده گفت: «شما تفنگ را به طرف مردم ایران می گیرید و می گویید مذاکره کن وگرنه شلیک می کنم. باید بدانید که که گذاشتن فشار با دادن پیشنهاد مذاکره همخوان نیست، و ملت ما با این چیزها کنار نمی نشیند.»
خامنه ای همچنین به مردم ایران اخطار کرد که «مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی را حل نمی کند چون [آمریکایی ها] سالهاست که به هیچ یک از وعده هایشان وفا نکرده اند.»
کاهش و کم کردن انتظارات، از هر چه بگذریم، راهبرد مطلوبی است؛ پرزیدنت اوباما گفته است که احتمال دستیابی به توافق هسته ای دراز مدت با ایران تنها پنجاه درصد است. اوباما، همچنین، روز سه شنبه گذشته در کنفرانس خبری مشترکش با فرانسوا اولاند، [رئیس جمهوری فرانسه] گفت که دولت آمریکا بر سر هر که تحریم های اعمال شده بر ایران را نقض کند، مثل «یک کامیون آجر» فرو خواهد ریخت.
به هر روی، هم برای اوباما، و هم برای خامنه ای، توافقی هسته ای که تولید بمب اتمی را در ازای کاهش و تسکین تحریم ها، برای ایران دشوارتر کند، دستاورد عمده ای خواهد بود.
اگر ایران به وعده های اولیه اش وفا کند و بر سر توافق هسته ای جامع و قابل اثبات و تاییدی به گفت و گو بنشیند، تا حد بسیار زیادی ناسزاهای جزئی مراسم [سی و پنجمین] سالگرد انقلاب را جبران خواهد کرد. با این حال، از دهان جمعیتی مزدور و اجیر در ایران خوش خواهد بود که بشنویم همانند شرکت کنندگان در تظاهرات خودجوش سال ۱۳۸۸ شعار می دهند: «مرگ بر هیچکس!»
روز ۲۲ بهمن شاید روزی به عنوان روز تعطیلی معمول و عادی، مانند روز «باستی» (باستیل) در فرانسه یا چهارم ژوئیه در آمریکا جشن گرفته شود.
افسوس، داوری مراسم حکومتی امسال نشان می دهد که سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ همچنان بیشتر به گونه فرصتی برای تبلیغات جلوه می کند تا بازتاب استقلال به دشواری به دست آمده ایران.
شعار «مرگ بر آمریکا» که روز سه شنبه گذشته از دهان شماری از گردآمدگان در میدان «آزادی» تهران شنیده شد، هر چند حسن روحانی، رئیس جمهوری اسلامی از به زبان آوردن چنین ناسزایی پرهیز کرد، بیش از آن که اعتماد به نفس رژیم را نشان دهد، حس «نا امنی» حکومت جمهوری اسلامی را فاش ساخت.
پوسترهای خامدستانه ای نیز که ضربه زدن به پرزیدنت اوباما، جان کری، وزیر خارجه، و نماینده اصلی واشنگتن در گفت و گوهای هسته ایی با تهران، «وندی شرمن» را نشان می داد، نمایشگر نبود بلوغ و ظرافت دیپلماتیک بود.
این پوسترها و شعارها، البته، اندیشه اکثریت هشتاد میلیون جمعیت ایران را که دوسوم از آن ها پس از انقلاب دیده به جهان گشوده اند، بازتاب نمی دهد. نظرسنجی های عمومی نشان داده که اکثریت [مردم ایران] خواهان تجدید روابط دیپلماتیک با آمریکا هستند، و برای جامعه ای که زیر بار سنگین تحریم ها، بیکاری، تورم بالا، حقوق مدنی محدود، و گریز مغزهای جوان تحصیلکرده است، برنامه بحث انگیز هسته ای ایران اولویت ندارد.
مراسم مقابله جویانه روز سه شنبه گذشته همچنین دقیقاً نوعی فوران خودجوش احساسات نبود. سالهاست که عوامل تندروی رژیم چنین پوسترهایی را آماده کرده اند، و آنان که این پوسترها را بالا می برند، بگونه ای شاخص، از مزدوران حکومت اند که آنان را با اتوبوس به میدان آزادی می آورند و دستمزدی و ناهاری می دهند.
با این حال، برای شماری از آنان که در گردهمایی سالروز انقلاب شرکت داشتند، ناسزاگویی به مسوولان دولتی آمریکا، ای بسا، به همان اندازه موجه باشد که ورد تکراری، اگر گفت و گوهای هسته ای نافرجام پایان یابد، در مورد ایران «همه گزینه ها روی میز است.»
مسوولان جمهوری اسلامی [شعارهای یاد شده] را همچنین شاید از این دیدگاه سودمند بدانند که به آمریکا یادآوری می کند که ایران هم سیاستی داخلی دارد، و تا این جا، تنها حسن روحانی و محمدجواد ظریف، وزیر خارجه اش هستند که که می توانند با ایجاد محدودیت در برنامه هسته ای ایران بسازند یا خطر رویارویی با اعضای محافظه کار مجلس، سپاه پاسداران و نیروهای امنیت داخلی را بپذیرند.
از این لحاظ، ناسزاگویی های ضد آمریکایی ضربتی متقابل به اعضای کنگره آمریکاست که می گویند ایران باید تمامی برنامه هسته ای اش را برچیند چون در او «ژن فریبکاری» هست، و به ایران در وفای به تعهدات بین المللیش نمی توان اعتماد کرد. [خانم] «شرمن» این گفته را سال گذشته میلادی در جلسه شهادت در سنای آمریکا تکرار کرد و در نتیجه شاید به همین دلیل تازه ترین ناسزاها متوجه او شد.
داور اصلی در سیاست ایران، و نیز در زبان آوری و جنگ لفظی آن، آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی است. مهدی خلجی، از موسسه واشنگتن برای امور سیاستگذاری خاور نزدیک که گرم نوشتن کتابی درباره رهبر جمهوری اسلامی است، روز دوشنبه گذشته به حضار در «مرکز ویلسون» در واشینگتن گفت:
«خامنه ای که مانند فلسطینی ها از شال گردن پیچازی نمایشگر ضدیت با آمریکا سود می جوید، در واقع، در دهه ۱۳۶۰ یکی از چهره های ایرانی بود که کمترین تخاصم با آمریکا را داشت اما، از سال ۱۳۶۸ به بعد و تکیه زدن بر جایگاه رهبری جمهوری اسلامی، از صورت یکی از انگشت شمار روحانیون هوادار غرب به یکی از ضد آمریکایی ترین ها بدل شد.»
در حالی که زبان آوری و جنگ لفظی آیت الله خامنه ای تند و تیز مانده اما پیش درآمدهایی برای ارتباط با آمریکا، از جمله گفت و گوهای پشت پرده با آمریکا را که سابقه آنها به بیش از یک دهه پیش بر می گردد، تایید کرده است.
او همچنین بر گروه مذاکره کنندگان هسته ای تهران و توافق موقتی که در ژنو حاصل شد، تا کنون مهر تایید زده و به منتقدان تندرو در ایران گفته است که به رئیس جمهوری جدید [حسن روحانی] فرصت دهند.
خامنه ای درک می کند که جامعه ایران چه اندازه خواهان تسکین فشارهای اقتصادی و رفع انزوای بین المللی ایران است، و نیز می داند که توافق [با ۱+۵]، مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی را که دهه هاست مندرس و فرسوده شده، و پس از انتخابات بحث انگیز سال ۱۳۸۸ و سرکوبی شدید اعتراضات مردمی به آن نیز نزول بیشتری یافته است، جان تازه ای خواهد بخشید.
خامنه ای، همزمان، انتقاداتش از روش سیاسی آمریکا را نگاه داشته است. او پنج روز پیش، در یک سخنرانی برای اعضاء نیروی هوایی ایران، با اشاره به ایالات متحده گفت: «شما تفنگ را به طرف مردم ایران می گیرید و می گویید مذاکره کن وگرنه شلیک می کنم. باید بدانید که که گذاشتن فشار با دادن پیشنهاد مذاکره همخوان نیست، و ملت ما با این چیزها کنار نمی نشیند.»
خامنه ای همچنین به مردم ایران اخطار کرد که «مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی را حل نمی کند چون [آمریکایی ها] سالهاست که به هیچ یک از وعده هایشان وفا نکرده اند.»
کاهش و کم کردن انتظارات، از هر چه بگذریم، راهبرد مطلوبی است؛ پرزیدنت اوباما گفته است که احتمال دستیابی به توافق هسته ای دراز مدت با ایران تنها پنجاه درصد است. اوباما، همچنین، روز سه شنبه گذشته در کنفرانس خبری مشترکش با فرانسوا اولاند، [رئیس جمهوری فرانسه] گفت که دولت آمریکا بر سر هر که تحریم های اعمال شده بر ایران را نقض کند، مثل «یک کامیون آجر» فرو خواهد ریخت.
به هر روی، هم برای اوباما، و هم برای خامنه ای، توافقی هسته ای که تولید بمب اتمی را در ازای کاهش و تسکین تحریم ها، برای ایران دشوارتر کند، دستاورد عمده ای خواهد بود.
اگر ایران به وعده های اولیه اش وفا کند و بر سر توافق هسته ای جامع و قابل اثبات و تاییدی به گفت و گو بنشیند، تا حد بسیار زیادی ناسزاهای جزئی مراسم [سی و پنجمین] سالگرد انقلاب را جبران خواهد کرد. با این حال، از دهان جمعیتی مزدور و اجیر در ایران خوش خواهد بود که بشنویم همانند شرکت کنندگان در تظاهرات خودجوش سال ۱۳۸۸ شعار می دهند: «مرگ بر هیچکس!»