بهزاد عمرانی در تهران بزرگ شده است؛ در خانهای که صدای آهنگ کلکسیون کاستهای پدرش همیشه به گوش میرسید؛ آهنگهایی با صدای خوانندهای تو دماغی موسیقی کانتری آمریکا.
سالها بعد ، او گروه «بومرانی» یکی از اولین گروههای کانتری – بلوز در جمهوری اسلامی را تشکیل داد؛ یکی از آن گروههای که با اجراهای متفاوت از ریتمهای موسیقی ایرانی، صحنه موسیقی داخل ایران را به هم ریخت.
بهزاد ۲۹ ساله گفت: «من جانی کش را خیلی دوست دارم، باب دیلن، جان دنور، مودی واترز، اریک کلپتون و راجرز واترز را هم همچنین».
پدر او مجموعه کاستهای خود را از تنسی آمریکا به ایران برگرداند، بعد صدای خشدار و گرفته بهزاد عمرانی و اجرای اعضای گروه، تاثیر آن آهنگها را روی صحنه به نمایش گذاشت، آن هم با موفقیت قابل توجه در کشوری که در آن بعضیها آمریکا را «شیطان بزرگ» میخوانند.
گروه پنج نفره «پالت» هم با موسیقی جاز خودش و ترکیب ویلن سل، باس و کلارینت موفقیتهای مشابهی به دست آورد.
هر دو سبک موسیقی این دو گروه، جایگزینهای نوآورانهای برای سبک پاپ هستند که بیشتر گروهها در تهران اجرا میکنند. اما موضوع اصلی آهنگهای آنها، احتمالا توجه سنتگراهای حکومت اسلامی را کمتر جلب می کند.
«هزار تا قصه» یکی از پرطرفدارترین آهنگهای پالت تصویر سربازی انقلابی را القا میکند و خاطرات جنگ هشت ساله ایران و عراق را زنده میکند.
«برادر غرق خونه، برادر میدرخشه همچون خورشید تو خونه»
سارا نصیری، یکی از طرفداران این گروه میگوید که این آهنگ او را به سالهای تاریکی برگرداند که اتفاقات جنگ، کودکی را از او و هم سن و سالانش گرفت. برادر او به عنوان خلبان در جنگ شرکت داشت.
آهنگهای پالت در اپلیکشینهای اسپاتیفای و آیتونز هم دیده شدهاند اما یکی از بنیانگذاران گروه میگوید که اصلا نمیداند چه کسی امتیاز فروش آنها را دارد. روزبه اسفندارمذ میگوید: «معلوم نیست چه کسی و چطور از فروش یا پخش آهنگها پول در میآورد، ما که پولی نگرفتهایم.» و به شوخی میگوید: «امیدوارم دست کم کسی باشد که لیاقت آن پول را داشته باشد.»(به شوخی میگوید)
آنها مجبورند به شیوه سنتی درآمدزایی پول دربیاورند. مثل فروش ۶۰ هزار نسخه از اولین سی دی خود؛ «آقای بنفش».