اعلام توافق موقت بین آمریکا و ایران در ماه گذشته، موجب شد برخی باور کنند که ایران اینک بعنوان یک بازیگر مسئول وارد نظام بین المللی خواهد شد.
اما سه تحلیلگر، سونر چاگاپتای، جیمز جفری و مهدی خلجی در مقاله ای در نیویورک تایمز اظهار عقیده می کنند این خوش بینی، این واقعیت را نادیده می گیرد که حکومت فعلی ایران هنوز مشخصات پادشاهی و بلند پروازی های منطقه ای دیرینه را همراه دارد.
آنها ایران را یک «قدرت انقلابی با آرمان های هژمونیک» و کشوری توصیف می کنند که می خواهد استیلای خود را برقرار سازد و بر اساس مقررات و قواعد بازی نخواهد کرد. با این حال، دولت اوباما امیدوار است توافق اتمی تاثیری عمده بر ایران داشته باشد و آن را متقاعد سازد آرمان های امپراتوری را رها کند و راهی عادی برگزیند.
به اعتقاد سه تحلیلگر، ایران نظم بین المللی را که در پی ویرانی ها و هرج و مرج برآمده از دو جنگ جهانی به رهبری آمریکا برقرار شد، آشکارا نادیده گرفته است، به گسترش محدوده نفوذش ادامه می دهد، و برای پیشبرد استیلای خود از جمله از تروریسم، گروه های مسلح حامی خود، و گاهی دیپلماسی قدیمی استفاده می کند.
در مقاله گفته می شود هرچند به انقلاب ۱۹۷۹ به رهبری آیت الله روح الله خمینی اغلب به عنوان آغاز نگرش جهانی ایران اشاره می شود، اما آرمان های هژمونیک آن عملا به دودمان صفویه در قرن ۱۶ باز می گردد. پادشاهان صفویه می خواستند از امپراتوری عثمانی سنی فاصله بگیرند و ایران را به یک قدرت شیعه برتر تبدیل کردند. در قرن های بعد، ایران دامنه کنترل خود را بر افغانستان، خلیج فارس، عراق و جنوب قفقاز گسترش داد.
ایران توسعه خود را در قرن ۱۸، وقتی در پی جنگ با عثمانی ها و روس ها قدرتش کاهش یافت متوقف ساخت. اما در دوره جنگ سرد شاه با بهره گیری از حمایت آمریکا در صدد برآمد قدرت ایران را بار دیگر احیا کند، و بر حمایت مالی و نظامی از جوامع شیعه و نایب های خود در سراسر خاورمیانه افزود. مثلا در اوائل دهه ۱۹۷۰، از کردهای عراق برای برقراری نفوذ در کشور همسایه حمایت کرد.
به همین سان، در ۱۹۷۵، موسی صدر، روحانی ایرانی که شاه از او حمایت می کرد، با صدور فتوایی علوی های سوریه را شیعه اعلام کرد. اقدامی که علوی ها را در قلمرو ایران قرار داد، با بازتاب هایی که در جنگ داخلی امروز سوریه نمایان است.
مفسران در نیویورک تایمز ادامه می دهند در راستای دکترین تهران برای صدور انقلاب به کشورهای مسلمان نزدیک، آیت الله علی خامنه ای و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، یک سلسله تاکتیک های جنگی را با هدف تقویت نفوذ ایران ازطریق اتحادیه های فرقه ای و سیاسی تهیه کردند. در چنین فضایی ایران اغلب به عنوان قیم جامعه گسترده تر شیعه در مکان هایی مانند بحرین و یمن عمل کرد، و شبکه ای از شبه نظامیان شیعه، مانند حزب الله لبنان، حوثی های یمن و سپاه بدر در عراق را بوجود آورده است. افزون بر این، ایران تشکیلات روحانیت شیعه و شبکه های مالی آن در سراسر خاورمیانه را کنترل می کند.
سه تحلیلگر یاد آور می شوند که ایران برای تقویت موقعیت منطقه ای خود با بازیگران سنی در سراسر خاورمیانه نیز دوست شده و پیوند های نیرومندی با حماس و جهاد اسلامی در غزه برقرار ساخته است. گاهی به مسلمانان، یا حتی شیعیان توجهی ندارد – در قفقاز جنوبی؛ ایران با ارمنستان مسیحی علیه جمهوری آذربایجان اکثرا شیعه متحد شده است.
این تحلیلگران بر این عقیده هستند آنچه سیاست خارجی ایران را هدایت می کند، جاه طلبی امپریالیستی است نه مذهب، و می گویند در فوریه ۲۰۱۳، آیت الله علی خامنه ای مذاکرات با غرب را یک ترفند فریب دهنده نامید و افزود «من دیپلمات نیستم، یک انقلابی هستم.»
آیت الله خامنه ای، اگر مذاکرات هسته ای شکست بخورد یا در جهتی که او می خواهد پیش نرود، حسن روحانی را مسئول خواهد دانست. مشروعیت او از پروژه انقلابی ایران ناشی می شود، و هر مصالحه و سازشی به این معنا خواهد بود که قرائت تاریخ جهان را باور ندارد.
مفسران نیویورک تایمز می گویند جاه طلبی های ایران تازگی ندارد. تحت رهبری دودمان صفویه، شاه و ملاها به یک سان، تهران خواهان استیلا بر منطقه بوده است. انتظار نداشته باشید ایران در آینده ای نزدیک، بر سر اصول خود مصالحه کند.