لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ ایران ۱۴:۱۶

نقاق و وفاق


نقاق و وفاق
نقاق و وفاق

رؤیا حکاکیان- نویسنده و شاعر ایرانی زاده و بالیدۀ تهران - به لطف تألیفات و سروده هایش به زبان انگلیسی درآمریکا بسیار تحسین شده. وی که درسال ۱۳۶۴ پناهنده سیاسی این کشور شد، دو کتاب نگاشته که با اقبال فراوان روبه رو شده اند؛ سفر به سرزمین نه و قاتلان قصر فیروزه. حکاکیان که یهودی است، اغلب ازتلفیق پیچیده مذهب و ملیت و فرهنگ می نویسد و این روزها بر تنش فزاینده میان ایران و اسرائیل تمرکزدارد. درپی گفتگوی او با رادیوی ملی آمریکا- ایستگاه رادیویی معتبر موسوم به ان پی آر- در روز شنبه ، شماری از ایرانیان درشبکه های اجتماعی به وی انتقاد کردند و روایت او را از رفتار رژیم ایران با یهودیان، داستان پردازی خواندند.

چند و چون گفته های خانم حکاکیان و واکنشها نسبت به آن طی گفتگویی اختصاصی با وی:

درمصاحبه تان با ان پی آر، شما به تجربه تان هنگام تحصیل درایران اشاره کردید و اینکه دستشوییهای مدرسه شما- که بسیاری از اقلیتهای دینی درآن درس می خواندند- مسلمانان را ازغیرمسلمانان جدا می کرده است. درپی آن، گفتید که به رغم تلاش نظام برای تفکیک و تفرقه، محصلان به این خواسته تن در نمی دادند ومسلمانان مرتب از دستشویی های اقلیتها استفاده می کردند. ظاهراً عده ای درشبکه های اجتماعی به بخش نخست این گفته شما اعتراض کرده اند و به بخش دوم آن بی توجهی. واکنش شما چیست؟

ر.ح.:طبعاً آزرده خاطر شده ام، چرا که تجربه ای را که نقل کردم، ازسرگذرانده ام. بسیاری از کسانی که اکنون مرا به داستان سرایی متهم می کنند، اساساً درآمریکا بزرگ شده اند و تجربه زندگی درایران را- آن هم به عنوان شهروند کلیمی- ندارند. حتی در میان اقلیتهای دینی، بین ارامنه با دیگر اقلیتها ازجمله کلیمیان، تفاوت فراوان بود. ارامنه، به ویژه چون باهم ارمنی صحبت می کردند، به نوعی " خارجی" تلقی می شدند. یهودیان اما، کاملاً "ایرانی" بودند. پدرم – که زاده و بالیده خوانسار است- می گوید وقتی دبستانی بوده، در روزهای بارانی اجازه نداشته به مدرسه برود، چرا که تصور اکثریت مسلمان آن بوده که خیسی باران، او را ناپاک می کند و این ناپاکی به مسلمانان نیز انتقال می یابد. اینها تجارب واقعی و عینی یهودیان ایرانی بوده که به دنبال انقلاب اسلامی، درفشار فراوان گذاشته شدند و تجارب تلخشان همچنان تداوم دارد.

مایه دلسردی است که برخی ازایرانیان، گاه به گفته ها - یا دست کم به تمامی گفته های – هم با دقت گوش نمی دهند. منتقدان من هم، حاضر نیستند به توضیحاتی که داده ام، توجه کنند و خود را از سوء برداشت رها کنند.

به باور شما سبب این همه حساسیت ایرانیان نسبت به آنکه از خود یا فرهنگشان انتقاد شود، چه می تواند باشد؟

ر.ح.: شاید این باشد که ایرانیان انتقاد پذیری و قدرت تحمل کمتری برای آن دارند که از رفتارها و عاداتشان ایراد گرفته شود. مردم برخی کشورهای دنیا- مثلاُ آمریکا- انتقاد را برمی تابند و با به نقد گذاردن مستمر فرهنگ و فکرشان، جای جولان آن را هم می گشایند. علایق ملی و میهنی اصولاٌ دو بُعد دارد: یکی افتخار و علاقه به گذشته، و دیگری، تعلق خاطر به اکنون. دراغلب ما ایرانیان، بُعد نخست، قوی، اما بعد دوم، ضعیف است، از آن روی که بعد دوم با بهبود فرهنگ و عادات امروزین، معنا می یابد و تا حاضر به عقده گشایی از پیچیدگیها و کاستیهایی نباشیم که گرفتار آنهاییم، نمی توانیم فرهنگِ اکنونمان را غنی کنیم. جوانان امروز، اندیشه هایی باز دارند که به نظر روشنتر از نسلهای گذشته می رسد. شاید این نسل، بتواند در سوق دادن فرهنگمان به سمت و سوی بهتر، و گریزمان از واپس گرایی، مؤثر باشد.

برگردان فارسی مقاله رؤیا حکاکیان در نیویورک تایمز ۲۶ فوریه

XS
SM
MD
LG