لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ ایران ۰۶:۰۱

هشتادمین سالمرگ عارف قزوینی


یکم بهمن ماه هشتادمین سالروز درگذشت عارف قزوینی، آوازه خوان، ترانه سرا و آهنگساز برجسته ایران دوران مشروطیت است.
عارف قزوینی نخستین هنرمند معاصر ایران است که از ترانه برای طرح مشکلات اجتماعی سیاسی روز بهره گرفته، ترانه را که از دیرباز در فرهنگ ایران زبان گویای مصایب مردم بود، به جایگاه واقعی اش بازگرداند.
پیش از عارف، علی اکبر شیدا بود که با خلق ترانه های عاشقانه توانست آن را از پرداختهای سطحی موسوم به «تخت حوضی» نجات دهد.
عارف می گوید: «وقتی شروع به ساختن تصنیف و سرودهای ملی کردم، مردم خیال می کردند تصنیف برای ... درباری یا ببری خان، گربه شاه شهید است.»
عارف برای نخستین بار با برگزاری کنسرت های بزرگ، ترانه خوانی ایران را از ابزار سرگرمی مجالس بزم، به رویدادی فرهنگی اجتماعی فرابرد. کنسرت های عارف مجلس تجلی احساسات و عواطف آزادیخواهانه و وطن پرستانه شده بود.

دکتر عیسی صدیق اعلم در این باره می گوید: «وقتی عارف در یک مجمع خیریه در لاله زار کنسرت می داد، چنان جمعیت را سحر می کرد که اگر فرمان می داد بروید فلان جا را خراب کنید! همه راه می افتادند.»
کنسرت های عارف در گراند هتل تهران چنان با استقبال مردم روبرو می شد که بلیت هایش در بازار سیاه به ده برابر بها به فروش می رسید.

مورگان شوستر آمریکایی که مسئول سروسامان دادن به امور مالی ایران شده بود، یکی از تماشاگران کنسرت های عارف در گراندهتل تهران بود. تلاشهای صادقانه این کارشناس آمریکایی برای اخذ مالیات با مخالفت اشراف، و اولتیماتوم سفارتخانه روس روبرو شد،و بالاخره شوستر از ایران اخراج شد. عارف رفتن شوستر را همچون «از دست رفتن ایران دانسته، تصنیف دهم خود به نام «ز سرخوان برود» را به یاد شوستر سرود. دو بیت آغاز این ترانه چنین بود: «ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود/ جان نثارش کن و مگذار که مهمان برود.. گر رود شوستر از ایران ، رود ایران بر باد/ ای جوانان مگذارید که ایران برود»...

عارف که به هنگامه جنگ جهانی اول همراه با دولت درتبعید ایران به عثمانی رفته بود؛ در برابر ادعای خلافت اسلامی ترکهای جوان تاب نیاورده، در بازگشت به ایران، و در پشتیبانی از یکپارچگی میهن اش، چندین شب متوالی کنسرت بزرگی در تبریز برپا کرد. عارف ترانه «باد خزانی» را که به یاد ستارخان و باقرخان سروده بود، در کنسرت تبریز اجرا کرد و با استقبال پرشور و بی سابقه مردم آذربایجان روبرو شد.
محمدتقی خان پسیان انقلابی تبریزی و از دوستان نزدیک عارف قزوینی در دوران مهاجرت به ترکیه عثمانی که بعدها دوره آموزش خلبانی را در آلمان دیده بود و در بازگشت به ایران و به دلیل کاردانی و لیاقت فوق العاده به ریاست ژاندارمری خراسان رسید، پس از روی کارآمدن دولت سیدضیا، و به حکم این دولت قوام السلطنه حاکم وقت خراسان را دستگیر و به تهران فرستاد؛ اما برکناری ناگهانی سیدضیا از نخست وزیری نه تنها به آزادی قوام السلطنه منجر شد بلکه قوام به نخست وزیری ایران منصوب شد. گفته می شود توطئه قوام در شوراندن طوایف شمال خراسان علیه کلنل تقی خان پسیان، مرگ این نظامی بالیاقت و درستکار را در پی داشت. مرگی که برای عارف قزوینی یکی از بزرگترین فاجعه های زندگی اش بود. عارف خود در این باره نوشت: «با مرگ کلنل کمرم برای همیشه شکست». عارف ترانه «گریه کن» را در سوگ او سروده و اجرا کرد.
« از خون جوانان وطن» معروفترین تصنیف عارف و پر مخاطب ترین ترانه ایرانی است. خودش می نویسد به واسطه عشق حیدرخان عمواوغلی به این تصنیف، به او تقدیم می شود.

عارف در زندگانی کوتاه هنریش ۲۵ ترانه و چند مارش سرود/ آهنگ برایشان ساخت و خود آنها را اجرا کرد. نیمی از آنها ترانه های عاشقانه ای هستند که در وصف دلدارهایش از جمله دختران ناصرالدین از جمله افتخار السلطنه سروده است.
آوازه خوانی عارف شیفتگی مظفرالدین شاه را در پی دارد این شاه که پیانونواز چیره دستی بود برای همراهی با آوازعارف پیانو می نواخت با این همه عارف که نمی خواست استقلال فردی اش را از دست دهد پیشنهاد مظفرالدین شاه برای پیوستن به عمله طرب دربار را نپذیرفت. هرچند روابط نزدیک خود با تاج السلطنه زیباترین، تحصیلکرده ترین، و اجتماعی ترین دختر ناصرالدین شاه را تا در تهران بود حفظ کرد.
از عارف که محبوبترین خواننده آن روزگار بود، هیچ ترانه ای ضبط نشده است. علی اکبر شهنازی می گوید: «عارف می گفت من بروم پیش هامبارتسوم و او افاده به خرج دهد که به تو پول بدهم و صدایت را ضبط کنم؟ من اصلا به پول او احتیاجی ندارم.»
عارف با ضبط بازخوانی ترانه هایش توسط عبدالله دوامی و قمر الملوک وزیری موافقت کرده بود. عبدالله دوامی می گوید وقتی عارف همراه درویش خان برای ضبط صدا عازم تفلیس بود از من خواست ترانه شوستر را در تفلیس ضبط کنم اما درویش خان مخالفت کرد و گفت عارف در سیاست است.

عارف که از حامیان دولت سیدضیا و رضاخان میرپنج فرمانده کل قوا بود، مارش جمهوری را با صدای قمر در تهران ضبط کرد اما به دستور رضاخان که نظرش از جمهوری برگشته بود، کلیه صفحه های این ترانه نابود شد. عارف که دیگر امکان برگزاری کنسرت در تهران و هیچ شهری را نداشت، همراه با سه سگش در روستایی در نزدیکی بروجرد ساکن شد اما بدنبال کشته شدن سگهایش در جریان اعتراضات متعصبان مذهبی از آنجا به اراک رفت. سپس به دعوت دوست دیرینه اش بدیع الحکما پزشک مسیحی به همدان رفته، برای همیشه در آنجا ساکن شد.

محبوبیت عارف چنان بود که دوستدارانش در کشورهای گوناگون از جمله فرانسه و هندوستان خواستار میزبانی او شده بودند. او همه این دعوت ها را رد می کند. دینشاه از پارسیان هند همراه با «رابیند رانات تاگور» شاعر برجسته هند به ایران می آیند؛ به دلایل نامعلومی امکان دیدار تاگور و عارف در تهران فراهم نمی شود و دینشاه به ناچار برای دیدار با عارف دلشکسته به روستای دره مرادبیگ همدان می رود. دوستان اندک و یک سگ مونس دوران تنهایی عارف تا زمان مرگ او در این دوران بودند. بر سنگ گور عارف نوشته شده: «عمرم گهی به هجر و گهی در سفر گذشت- تاریخ زندگی همه در دردسر گذشت.»
XS
SM
MD
LG