لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ایران ۲۲:۴۴

کریستوفر استیونز آمریکایی، دوست و همدرد اعراب


سفیر مقتول آمریکا در لیبی در نامه ای به دوستانش از بهبود اوضاع خاورمیانه ابراز خوشحالی کرده بود.

هاروی موریس گزارشگر خارجی اینترنشنال هرالد تریبیون، نوشته است بار آخری که با کریستوفر استیونز در تماس بودم چهارم ژوئیه بود، درست بعد از آن که استیونز مراسمی به مناسبت سالروز استقلال آمریکا در سفارت کشورش در طرابلس برگزار کرد.

آقای موریس نوشته است بعد از آن روز کریس استیونز در ایمیل هایی به خانواده و دوستانش شرح داده بود که شش هفته اول را در لیبی چگونه گذرانده است. او لیبی را به خوبی می شناخت؛ و این بار به عنوان سفیر آمریکا به آنجا رفته بود. در ایمیل هایش نوشته بود: "فضای لیبی رویهم رفته بسیار بهتر شده، مردم بیشتر لبخند می زنند و با خارجی ها آزادانه تر برخورد می کنند. آمریکایی ها، فرانسوی ها و بریتانیایی ها خیلی محبوبیت دارند. امیدوارم اوضاع به همین منوال ادامه پیدا کند!

روز چهارشنبه کریس استیونز همراه با سه کارمند کنسولگری آمریکا در بنغازی، در حمله به اتوموبیل شان – که پس از آتش زدن ساختمان کنسولگری صورت گرفت – جان باختند. حمله، در اعتراض به پخش یک فیلم آمریکایی صورت گرفت که مهاجمان آن را توهین به پیغمبر اسلام خواندند.

آقای استیونز به خطراتی که در لیبی متوجهش بود، آگاهی داشت. وی پیشتر در زمان معمر قذافی قائم مقام رئیس هیأت دیپلماتیک آمریکا در آن کشور بود.

واقعیت این است که ساختمان سفارت آمریکا را هواداران رژیم قذافی در دوران انقلاب لیبی آتش زده بودند. کریس استیونز در آخرین ایمیل ها به دوستانش نوشته بود «به همین خاطر ما الآن از اقامتگاه سفیر سابق به عنوان سفارت استفاده می کنیم.» تمام اعضای سفارت در یک مجتمع محصور به فاصله چند دقیقه از همان ساختمان زندگی می کردند، جایی که به نظر کریس «شبیه مجتمع های بازنشستگان در ایالت آریزونا بود، فقط ماشین های مخصوص گلف بازان را کم داشت.» او می دانست که اوضاع امنیتی در لیبی هنوز نامطمئن و بی ثبات است: «ما در اتوموبیل های شاسی بلند ضدگلوله همراه با گروه مأموران امنیتی که مراقب ماهستند، در شهر می گردیم.»

دولت آمریکا از زمان انقلاب لیبی در سال گذشته، کریس استیونزِ عربی دان را برای ارتباط با لیبی برگزید. او ابتدا در رم و سپس در خود لیبی به عنوان نماینده ویژه ایالات متحده با شورای ملی انتقالی لیبی در ارتباط بود.

نویسنده مقاله کریستوفر استیونز را یک کالیفرنیایی فروتن و مهمان نواز معرفی می کند، که دوستی هایش از حد روابط دیپلماتیک فراتر می رفت. موریس هاروی می نویسد بار اول که با او برخورد کردم رئیس بخش کنسولی آمریکا در اورشلیم بود، و با طنز مخصوص به خودش نقطه ضعف های خاورمیانه را – که عاشقش بود – دست می انداخت. همین دو ماه پیش، با چه هیجانی از انتخابات پیش روی مردم لیبی حرف می زد، و طرابلس را به سناتور مک کین، که برای دیداری به آن کشور رفته بود، نشان می داد. او عادت کرده بود که هر روز در محله مجاور، یا به قول خودش «محله تقریباً روستایی با دامداری ها، باغ های زیتون و تاکستان ها» پیاده روی کند؛ محمد، مربی تنیس سابقش را پیدا کرده بود، و با او قرار گذاشته بود که هفته ای یک بار تمرین تنیس کند. کریس از این که به لیبی – یا آن طور که مردم لیبی می گفتند «لیبی نوین» – بازگشته، خیلی خوشحال بود.

کریستوفر استیونز نخستین بار به عنوان داوطلب نیروهای صلح به خاورمیانه پا گذاشت. او که پیشتر وکیل بود، سال 1991 – یعنی زمانی که تنها 31 سال داشت – در وزارت خارجه مشغول به کار شد. بعدها در سال 2010 یک سالی از دیپلماسی کناره گرفت و در کالج ملی جنگ به تحصیل پرداخت. با وزش توفان موسوم به بهار عرب در خاورمیانه، با تسلطی که به زبان عربی داشت و آشنایی اش با کشور لیبی، طبعاً گزینه مناسب وزارت خارجه برای حضور در منطقه شناخته شد.

کریس پیشتر در زمان انتفاضه دوم، در اورشلیم مأموریت حساس رهبری مذاکرات با حکومت خودگردان فلسطینی را برعهده داشت؛ مأموریتی که گاهی پروتکل های دست و پاگیر امنیتی دولت آمریکا آن را مأیوس کننده می کرد. مقامات آمریکایی تنها اجازه داشتند در گروه های بزرگ و کاملاً قابل مشاهده به سرزمین های فلسطینی پا بگذارند. او می گفت ترجیح می دهد مثل همکاران اروپایی اش تنهایی سوار اتوموبیل، یا حتی با تاکسی در خاک فلسطین این طرف و آن طرف برود.

هاروی موریس می نویسد کریستوفر استیونز دوستان زیادی در جهان عرب داشت، از جمله کسانی که هنگام درگذشتش روی شبکه های اجتماعی برایش پیام های قدردانی گذاشتند. یکی از آنها عزالدین چورکی فیشر، رمان نویس و دیپلمات پیشین مصری بود که آقای استیونز را از زمان خدمت در اورشلیم می شناخت. عزالدین چورکی نوشت: «کریستوفر استیونز یکی از بهترین آدم هایی بود که در عمرم دیدم، یک آمریکایی که دشواری های اعراب را می فهمید و با آنها همدردی می کرد.»
XS
SM
MD
LG