لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ ایران ۱۲:۴۷

علاقه به موتورسواری و عکس یادگاری با «هارلی دیویدسون»


از کودکی علاقه زیادی به موتور داشتم و همیشه دلم می خواست موتور سواری کنم. از اون آرزوهای محال بود چون هیچ کدام از دوستان، آشنایان و اقوام موتور نداشتند و خلاصه هیچ راهی برای رسیدن به این خواسته بزرگ نداشتم.

البته خانواده هم نظر مثبتی به این جریان نداشتند و معتقد بودند موتور وسیله خطرناکی است و در صورت بروز حادثه که البته در ایران احتمالش هم خیلی زیاد است، در بهترین حالت دست و پایم میشکند و مدتها بستری خواهم بود.

هفت هشت سالم بود که یکی از دوستان پدرم به منزل ما آمد و چند ساعتی میهمان بود، موقع رفتن متوجه شدم که با موتور آمده و خیلی خوشحال شدم. ظاهرأ برای فرار از ترافیک وحشتناک تهران تصمیم گرفته بود یک موتورهم بخرد و برای رسیدن به قرارهای کاری از آن استفاده کند.

دیگه از این بهتر نمی شد، از من اصرار و از پدرجان انکار، کلی بحث کردیم تا در نهایت قرار شد ترک موتور بشینم و در کوچه های اطراف یک چرخی بزنیم.

خیلی خوشحال شدم که بالاخره به آرزوم رسیدم و موتورسواری می کنم، البته یک موتور هوندای سبک بود ولی هیجان زیادی داشتم، از هیچی بهتر بود.

دوست پدرم که میخواست سنگ تمام بذارد و به اصطلاح به من خیلی حال بدهد، با سرعت ویراژ میداد و از میان ماشین ها رد میشد، غافل از اینکه من حسابی ترسیدم و نه تنها لذتی نمی بردم بلکه چشمهایم را بستم تا این صحنه های ترسناک را نبینم.

خوشبختانه این تجربه ناخوشایند بیشتر از هفت هشت دقیقه طول نکشید و برگشتیم منزل، ولی به خودم قول دادم دیگه هیچ وقت سوار موتور نشوم و این علاقه را برای همیشه فراموش کنم.

سالها گذشت و چند هفته پیش برای مصاحبه با یک هنرمند ایرانی به «کافه اپیکور» در ایالت ویرجینیا رفتم، جای تمیز و قشنگی است که پاتوق خیلی از هنرمندان محلی محسوب می شود.

خسرو رضایی پور صاحب این مکان، از موتورسوارهای قهار است وعشق زیادی به این وسیله دو چرخ دارد.

در کنار یکی از دیوارهای رستوران چشمم به یک موتور «هارلی دیویدسون» خورد، حتمأ می دانید که از مشهورترین موتورهای جهان است و در بین اهل فن ارزش و اعتبار زیادی دارد.

آقای رضایی پور در فصل های سرد سال که سوار موتور نمی شود، این هارلی دیویدسون نازنین را اینجا پارک می کند تا مشتریان از دیدنش حظ بصری ببرند.

وقتی اشتیاق من موقع تماشای موتور را دید پیشنهاد کرد که سوار بشوم و حداقل بصورت ساکن از سواری هارلی دیویدسون لذت ببرم.

منهم کلاه و کاپشن مخصوص را پوشیدم و پریدم روی موتور، از همکارم بابک علیپور هم خواستم برای ثبت در تاریخ چند تا عکس بگیرد.

این دومین باری بود که سوار موتور شدم، تجربه شیرینی بود، فهمیدم هنوز علاقه زیادی به موتور دارم، البته به شرطی که ساکن باشد و حرکت نکنم.

XS
SM
MD
LG