روزنامه انگلیسی گاردین مقالهای دارد در مورد روانشناسی خنده. مقاله اشارهای دارد به رویدادهای ناشی از شیوع خنده در تانگانیکا (تانزانیای امروز) در سال ۱۹۶۲. گاردین مینویسد در ابتدا ،قضیه یک اتفاق ساده بود: خنده عدهای از دختران مدرسه رو در گروه سنی ۱۲ تا ۱۸ سال؛ اما به زودی مثل اپیدمی، ابعاد گستردهای پیدا کرد. خنده از یک نفر به نفر بغل دستیاش سرایت کرد و همین طور از یک جمع به جمع کناری و از یک محل به محل مجاور ادامه یافت. درست مثل شیوع آنفلوانزا، شیوع و گسترش خنده چنان جدی بود که مجبور شدند ۱۴ مدرسه را که حدوداً هزار نفر در آن مبتلا به خنده شده بودند، تعطیل کنند. خنده با شدتهای مختلف تقریبا دو سال و نیم در تانزانیا ادامه داشت. بعد از آن که احتمال دخالت عواملی مانند واکنش به مواد سمّی و ورم مغزی کنار گذاشته شد، ریشه آن خندهها را محرکات ذهنی و عصبی تشخیص دادند.
گاردین مینویسد اپیدمی خنده، در ابعاد کوچک و بزرگ در همه جای دنیا یکی است. در بعضی از مذاهب و کلیساهای مسیحی، خنده را نوعی از سخن گفتن روی زبان (گلوسولالیا) میدانند: نشانی از آن که روح مقدّس در نیایشگران حلول کرده. پیش از آن که از سر تحقیر یا تردید به آن نگاه کنید به خاطر بیاورید که این آیین سال ۱۸۰۱ در کلیسای تاریخی کین ریج ریوایوال کنتاکی هم وجود داشت و بخشی از سنت پر فیض و برکت مذهبی بود که پیروان فرقههای موسوم به شیکر و کویکر را – در برابر خدا – به لرزه در میآورد. حتی جان وسلی، بنیانگذار کلیسای متدیست هم شخصاً این لرزیدنها را تجربه کرده بود. کسانی که خنده مقدس را تجربه میکنند، آن را به هم کیشان خود سرایت میدهند، و موجی ملی و بین المللی از خنده مسری ایجاد میکنند. حال مقایسه کنید شباهت میان تبلیغ این آیینهای مذهبی را با آنچه که معمای بیماری خنده در آفریقا نام گرفت. هر دو به نحو قابل توجهی به هم شبیه اند؛ از یک ویژگی اجتماعی برخوردارند؛ و شکل افراطی یک عمل عادی هستند، نه یک آسیب اجتماعی.
یوگای خنده، ابتکار مدان کاتاریای اهل بمبئی، از مسری بودن خنده در باشگاههای بین المللی سکولار خنده بهره میگیرد. اعضای باشگاه در مکانهای عمومی جمع میشوند و برای سلامتی و داشتن اوقات خوب، تمرین خنده میکنند. این روش کاتاریا نشان داد که برای تحریک خنده، تنها کافی است بخندید - اصلا احتیاجی به لطیفه گوئی نیست. جلسات با تمرین خنده تک صدایی شروع میشود و به انواع غیر معمول تر آن تبدیل میشود. این نوع خنده که اسمش را خنده بدون دلیل گذاشته اند، موجب خندیدن واقعی و مسری، و مایه تفریح شرکت کنندگان میشود، ولی به نوشته گاردین، ادعاهایی که در مورد فواید پزشکی خنده میشود، از حدس و گمان فراتر نرفته است.
اپیدمی خنده در تانگانیکا، خندههای مقدس و یوگای خنده نمونههایی هستند که قدرت سرایت خنده را نشان میدهند. این چیزی است که بیشتر ما در مقیاسهای کوچک تر تجربه کرده ایم. برای بسیاری از خوانندگان پیش آمده که خنده بلند و ناگهانیشان را به سختی فرو بنشانند. ما همراه با دوستانمان، و در جمع بینندگان برنامهها هم با صدای بلند و از ته دل میخندیم. به جای این که خنده مسری را به عنوان یک رفتار غریب رد کنیم، باید خنده (و دیگر پدیدههای مربوط به آن) را نشانی از مسائل گسترده تر و عمیق تر بدانیم. وقتی صدای خنده به گوشمان میرسد، مثل حیوانی در گله خودمان ، بدون فکر کردن میخندیم؛ با این کار، زنجیرهای از واکنش رفتاری ایجاد میکنیم که به تمام گروه سرایت میکند، و شادی و مسخرگی به اوج میرسد.
استفاده از خنده برای تحریک دیگران به خندیدن برای بینندگان شوهای تلویزیونی آشناست. دقیقا از روز نهم سپتامبر ۱۹۵۰، نوارهای خنده همراه بسیاری از کمدیهای تلویزیونی بوده است. در آن شب اولین قسمت سریال کمدی هنگ مکیونز پخش شد، و برای این که جای خالی خندههای بینندگان حاضر در استودیو را پر کنند، همراه با نمایش، نوار خنده پخش کردند. نمایش در باره شخصیتی بدجنس بود که مدام اشتباه میکرد، ولی مردم دوستش داشتند. هنگ همیشه میخواست با دوز و کلک کارش را پیش ببرد، ولی دست آخر حماقتش رو میشد. عمر نمایش کوتاه بود، ولی صنعت تلویزیون قدرت کنسرو خنده در تحریک بینندگان به خندیدن را کشف کرد.
کنسرو خنده به زودی به صنعت موسیقی هم راه یافت. اندکی پس از جنگ جهانی دوم، یک صفحه موسیقی منتشر شد به نام صفحه خنده اوکه. موسیقی آن عبارت بود از صدای نواختن ترومپت که پی در پی با صدای خندههای شدیدا مسری قطع میشد. این صفحه هنوز هم یکی از موفقترین صفحههای ابتکاری تمام دوران هاست.
کلاسیسیستها ممکن است بگویند که هنرمندان تئاتر دیونیسوس آتن، ۲۰۰۰ سال قبل، پیشتاز ابتکار خنداندن مردم بودند. آنها افرادی را استخدام کرده بودند که کارشان تحریک تماشاگران به شادی یا اندوه بود تا با این کار بر تماشاگران و داوران مسابقات تراژدی یا کمدی تأثیر بگذارند.
به نوشته گاردین، ابداع نوار خنده در شوهای اولیه تلویزیونی، بعضی از سیاستمداران دوران جنگ سرد را نگران کرد که مبادا رسانههای لیبرال دارند سعی میکنند به طورپنهانی بر تودههای مردم تأثیر بگذارند.
پژوهشگران روانشناسی به بررسی پدیده جدید «کنسرو خنده» پرداختند، و تأیید کردند که نوار خنده واقعا موجب افزایش خنده حضار میشود، و باعث میشود که نمره بالاتری به نمایش کمدی بدهند. چند دهه بعد، دریافتیم که صدای خنده به تنهایی موجب تحریک به خندیدن میشود - یعنی که احتیاجی به جوک نیست.
گاردین مینویسد اپیدمی خنده، در ابعاد کوچک و بزرگ در همه جای دنیا یکی است. در بعضی از مذاهب و کلیساهای مسیحی، خنده را نوعی از سخن گفتن روی زبان (گلوسولالیا) میدانند: نشانی از آن که روح مقدّس در نیایشگران حلول کرده. پیش از آن که از سر تحقیر یا تردید به آن نگاه کنید به خاطر بیاورید که این آیین سال ۱۸۰۱ در کلیسای تاریخی کین ریج ریوایوال کنتاکی هم وجود داشت و بخشی از سنت پر فیض و برکت مذهبی بود که پیروان فرقههای موسوم به شیکر و کویکر را – در برابر خدا – به لرزه در میآورد. حتی جان وسلی، بنیانگذار کلیسای متدیست هم شخصاً این لرزیدنها را تجربه کرده بود. کسانی که خنده مقدس را تجربه میکنند، آن را به هم کیشان خود سرایت میدهند، و موجی ملی و بین المللی از خنده مسری ایجاد میکنند. حال مقایسه کنید شباهت میان تبلیغ این آیینهای مذهبی را با آنچه که معمای بیماری خنده در آفریقا نام گرفت. هر دو به نحو قابل توجهی به هم شبیه اند؛ از یک ویژگی اجتماعی برخوردارند؛ و شکل افراطی یک عمل عادی هستند، نه یک آسیب اجتماعی.
یوگای خنده، ابتکار مدان کاتاریای اهل بمبئی، از مسری بودن خنده در باشگاههای بین المللی سکولار خنده بهره میگیرد. اعضای باشگاه در مکانهای عمومی جمع میشوند و برای سلامتی و داشتن اوقات خوب، تمرین خنده میکنند. این روش کاتاریا نشان داد که برای تحریک خنده، تنها کافی است بخندید - اصلا احتیاجی به لطیفه گوئی نیست. جلسات با تمرین خنده تک صدایی شروع میشود و به انواع غیر معمول تر آن تبدیل میشود. این نوع خنده که اسمش را خنده بدون دلیل گذاشته اند، موجب خندیدن واقعی و مسری، و مایه تفریح شرکت کنندگان میشود، ولی به نوشته گاردین، ادعاهایی که در مورد فواید پزشکی خنده میشود، از حدس و گمان فراتر نرفته است.
اپیدمی خنده در تانگانیکا، خندههای مقدس و یوگای خنده نمونههایی هستند که قدرت سرایت خنده را نشان میدهند. این چیزی است که بیشتر ما در مقیاسهای کوچک تر تجربه کرده ایم. برای بسیاری از خوانندگان پیش آمده که خنده بلند و ناگهانیشان را به سختی فرو بنشانند. ما همراه با دوستانمان، و در جمع بینندگان برنامهها هم با صدای بلند و از ته دل میخندیم. به جای این که خنده مسری را به عنوان یک رفتار غریب رد کنیم، باید خنده (و دیگر پدیدههای مربوط به آن) را نشانی از مسائل گسترده تر و عمیق تر بدانیم. وقتی صدای خنده به گوشمان میرسد، مثل حیوانی در گله خودمان ، بدون فکر کردن میخندیم؛ با این کار، زنجیرهای از واکنش رفتاری ایجاد میکنیم که به تمام گروه سرایت میکند، و شادی و مسخرگی به اوج میرسد.
استفاده از خنده برای تحریک دیگران به خندیدن برای بینندگان شوهای تلویزیونی آشناست. دقیقا از روز نهم سپتامبر ۱۹۵۰، نوارهای خنده همراه بسیاری از کمدیهای تلویزیونی بوده است. در آن شب اولین قسمت سریال کمدی هنگ مکیونز پخش شد، و برای این که جای خالی خندههای بینندگان حاضر در استودیو را پر کنند، همراه با نمایش، نوار خنده پخش کردند. نمایش در باره شخصیتی بدجنس بود که مدام اشتباه میکرد، ولی مردم دوستش داشتند. هنگ همیشه میخواست با دوز و کلک کارش را پیش ببرد، ولی دست آخر حماقتش رو میشد. عمر نمایش کوتاه بود، ولی صنعت تلویزیون قدرت کنسرو خنده در تحریک بینندگان به خندیدن را کشف کرد.
کنسرو خنده به زودی به صنعت موسیقی هم راه یافت. اندکی پس از جنگ جهانی دوم، یک صفحه موسیقی منتشر شد به نام صفحه خنده اوکه. موسیقی آن عبارت بود از صدای نواختن ترومپت که پی در پی با صدای خندههای شدیدا مسری قطع میشد. این صفحه هنوز هم یکی از موفقترین صفحههای ابتکاری تمام دوران هاست.
کلاسیسیستها ممکن است بگویند که هنرمندان تئاتر دیونیسوس آتن، ۲۰۰۰ سال قبل، پیشتاز ابتکار خنداندن مردم بودند. آنها افرادی را استخدام کرده بودند که کارشان تحریک تماشاگران به شادی یا اندوه بود تا با این کار بر تماشاگران و داوران مسابقات تراژدی یا کمدی تأثیر بگذارند.
به نوشته گاردین، ابداع نوار خنده در شوهای اولیه تلویزیونی، بعضی از سیاستمداران دوران جنگ سرد را نگران کرد که مبادا رسانههای لیبرال دارند سعی میکنند به طورپنهانی بر تودههای مردم تأثیر بگذارند.
پژوهشگران روانشناسی به بررسی پدیده جدید «کنسرو خنده» پرداختند، و تأیید کردند که نوار خنده واقعا موجب افزایش خنده حضار میشود، و باعث میشود که نمره بالاتری به نمایش کمدی بدهند. چند دهه بعد، دریافتیم که صدای خنده به تنهایی موجب تحریک به خندیدن میشود - یعنی که احتیاجی به جوک نیست.