لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ ایران ۱۹:۳۱

سریال جدید «نتفلیکس» درباره اسکندر؛ تورج دریایی، استاد تاریخ: تلاش کردم تا دیدگاه ایرانیان را بازتاب دهم


تورج دریایی
تورج دریایی

پخش سریال جدیدی درباره اسکندر، از چهارشنبه ۳۱ ژانویه (۱۱ بهمن) از شبکه اینترنتی «نتفلیکس» در سراسر جهان آغاز شد.

این مجموعه شش قسمتی با عنوان «اسکندر: آفریدن یک خدا»، در سبک «مستند درام» ساخته شده است و گوشه‌هایی از زندگی این شخصیت برجسته، تأثیرگذار، و بحث‌انگیز را به تصویر می‌کشد.

این سریال، حقایق تاریخی را با بازسازی‌های دراماتیک ترکیب می‌کند، و تهیه‌کنندگان از نظرات و دیدگاه‌های گروهی از اساتید و کارشناسان نیز در بخش‌های مختلف بهره می‌گیرند.

تورج دریایی، استاد تاریخ ایران، و رئیس مرکز ایران‌شناسی ساموئل جردن در دانشگاه کالیفرنیا، ارواین، یکی از این اساتید است که درباره دلایل سقوط شاهنشاهی هخامنشی و چگونگی تسخیر ایران توسط اسکندر سخن می‌گوید.

آقای دریایی در گفت‌وگو با صدای آمریکا درباره سریال «اسکندر: آفریدن یک خدا» و ویژگی‌های آن توضیحاتی داد.

.همکاری شما با این پروژه از کجا آغاز شد و چه نقشی در این سریال دارید؟

این مستند درام، دو سال پیش فیلم‌برداری و ساخته شد، سال گذشته از تعدادی کارشناس تاریخ مقدونیه، یونان، و شاهنشاهی هخامنشی، خواسته شد تا به استودیویی در لندن بیایند و با پاسخ دادن به پرسش‌هایی درباره اسکندر، فتوحات، و سرگذشت او، این قسمت از تاریخ را روشن‌تر کنند.

من و همکارم، لوید لولین جونز، به‌عنوان تاریخ‌دانان ایران، دعوت شدیم که درباره روابط خاندان هخامنشی و افراد کلیدی شاهنشاهی، پیش زمینه‌ایی بوجود آوریم تا جریان فتوحات اسکندر دانسته شود.

من به‌عنوان یک تاریخ‌دان سعی کردم دید ایرانیان به وقایع را نیز مطرح کنم و از اسطوره‌سازی اسکندر که در بسیاری فیلم‌ها معمول است، کمی بکاهم.

تورج دریایی
تورج دریایی

.مختصری درباره سریال توضیح دهید، چه خط و مسیر داستانی را دنبال می‌کند، چه بخش‌هایی از زندگی اسکندر را روایت می‌کند؟

داستان از مرگ پدر اسکندر یعنی فیلیپ آغاز می‌شود و در شش قسمت به مرگ داریوش سوم می‌رسد. قرار است در آینده بخش‌های دیگری نیز ساخته شود که به اسکندر و ایران شرقی می‌پردازد.

همیشه سوال این بوده که چگونه یک جوان مقدونی توانسته است چنین شاهنشاهی باعظمتی را سرنگون کند.

به نظر من سوای نبوغ جنگی اسکندر که با تاکتیک‌ جدید جنگی که پدرش برنامه‌ریزی کرده بود، همراه شد، این سیاستمداری اسکندر در قبال برخی از ایرانیان بود که او را موفق کرد و توانست در طول عمر کوتاه خود بر هخامنشیان پیروز شود.

البته هنگامی که اسکندر جان خود را از دست داد، آسیا، اروپا، و آفریقا دچار جنگ و خونریزی شد، و بر عکس دوران هخامنشی، صلحی در منطقه وجود نداشت. تمام این مسائل در سریال مد نظر قرار گرفته است.

تصویری از مرگ اسکندر
تصویری از مرگ اسکندر

.به نظر شما بصورت کلی چه عواملی در سقوط امپراتوری هخامنشی و فتح ایران توسط اسکندر دخیل بود؟

نخست نحوه جنگ مقدونیان و یونانیان با ارتش شاهنشاهی هخامنشی تفاوت بسزایی داشت. یک طرف ارتش سریع، نیزه‌های بلند، و تاکتیک جنگی نوینی بود که فیلیپ، پدر اسکندر بوجود آورده بود، و طرف دیگر ارتشی که نیمی از آن یونانی و از اقوام غیر ایرانی بود که بخاطر پول همراه ایرانیان می‌جنگیدند.

پس از «گرانیکوس»، نخستین جنگ مهم، هنوز خشایارشا و درباریان، خطر اسکندر را جدی نگرفته بودند و اسکندر مجال داشت که خود را برای نبرد بعدی آماده کند. در جنگ «ایسوس»، خانواده داریوش و گنج‌خانه شاهنشاهی در منطقه سوریه بدست اسکندر افتاد و او با این ثروت توانست به ارتش خود بیافزاید.

در عین حال داریوش مردد بود که آیا با اسکندر بجنگد، یا اینکه از طریق مذاکره خانواده خود را پس گیرد و در قبال آن، از غرب رود فرات را به اسکندر واگذار کند. نامه‌نگاری‌ها بین آن دو نشان می‌دهد که اسکندر به چنین صلحی راضی نیست، اما در عین حال داریوش فرصت کرد ارتشی جدید که بیشتر از شرق ایران بود، فراهم کند و با فیل‌های هندی و ارابه‌ران‌های سکایی باز به جنگ اسکندر برود.

از طرفی نجبای ایرانی نیز می‌دیدند که شاید منفعل بودن در برابر اسکندر شانسی به آنها خواهد داد که پس از سقوط داریوش، جایگاه و قدرت خود را حفظ کنند.

در پایان، در جنگ سوم یعنی نبرد «گاوگاملا» این نزدیکان شاهنشاه بودند که او را در میان نبرد بصورتی ربودند و از صحنه دور کردند. این حقیقت را ما بخوبی در موزاییک پامپی که این صحنه را نمایان می‌کند، می‌بینیم.

.به هر حال دیدگاه‌های منفی نیز درباره اسکندر وجود دارد، به ویژه در میان ایرانیان، شما او را چگونه شخصیتی توصیف می‌کنید؟

در متون زرتشتی فارسی میانه، اسکندر به عنوان «ملعون» (گجستگ) و زاده دیو خشم شناسایی می‌شود که مغان را کشته و اوستا را سوزانده است.

اما در متون حماسی و داستانی ما به مانند شاهنامه، داراب‌نامه‌ها، و اسکندرنامه‌ها، اسکندر بصورت برادر ناتنی دارا (داریوش) شناخته می‌شود تا شاید سلطنت او را قابل قبول نمایان کند.

اما این شخصیت جالب اسکندر است که باعث شد گروهی از ایرانیان بر مسند قدرت خود بمانند و بصورت خاندانی در مناطق مختلف حکمرانی کنند. اسکندر می‌دانست که بدون کمک نجبای ایرانی او هرگز نخواهد توانست بر مسند قدرت بماند.

برای مثال ساتراپی ایرانی به نام «آتورپات» (آذرباد) حکمران منطقه‌ایی ماند که ما امروزه به آن آذربایجان می‌گوییم و این نام بخاطر نام این خاندان است که مدت‌ها بر این منطقه حکومت کردند.

اما نباید فراموش کنیم که کاری که اسکندر کرد عواقب ناهنجاری برای آسیا و آفریقا داشت، تخمین زده شده است که در حدود یک میلیون نفر زن و مرد و بچه جان خود را از دست دادند و شهرهای بسیاری نابود شدند.

برای مثال شهر غزه و تایر در فلسطین و لبنان امروزی کاملا نابود شدند، چون حاضر نبودند که اجازه دهند اسکندر و ارتش او وارد شهرهای آنها شوند. همچنین تخت جمشید و شهرهای دیگری نیز غارت شدند و یا به آتش کشیده شدند. این قسمتی از سیستم بوجود آوردن ترور و وحشت در میان مردم مغلوب بود.

.معمولا چنین آثار تاریخی جنجالی می‌شود، نظرات موافق و مخالف زیادی به دنبال خواهد داشت، نگران این موضوع نیستید؟

به هر حال این یک درام است، ولی همانطور که تهیه‌کنندگان به من گوشزد کرده‌اند، آنها با آوردن تاریخ‌دانان در میان صحنه‌ها سعی دارند که کمی جدی‌تر به موضوع بپردازند و قسمت «هالیوودی» اسکندر را کمتر جلوه دهند.

فکر می‌کنم با نشستن و فقط فریاد زدن در برابر آنچه ساخته می‌شود به هیچ جا نمی‌رسیم. اگر من این قدرت را دارم که حتی کمی دید متفاوت و نزدیک‌تر درباره تاریخ هخامنشی ارائه دهم، باید این کار را انجام دهم چون رسالت شغلی و ملی من است.

ما هر چه در این دیالوگ صحیح‌تر باشیم نگاه به وقایع عادلانه‌تر و کمی بهتر می‌شود. اگر فقط از تاریخ‌دانان اسکندرپرست و یونانی مآب کمک گرفته شود، فیلم کاملا دیده منفی نسبت به ایران می‌داشت. تا در توانم هست باید سعی کنم که این دید غرب محور را با استدلال تصحیح کنم.

تندیس اسکندر در یونان
تندیس اسکندر در یونان

.در سال‌های اخیر پروژه‌های زیادی درباره شخصیت‌های تاریخی غربی مانند اسکندر ساخته شده، یا مثلا فیلم‌هایی مانند ۳۰۰ ساختند که قابل بحث است، به نظر شما چرا به شخصیت‌های تاریخی ایرانی مانند کوروش بزرگ پرداخته نشده یا کمتر پرداخته شده است؟

فیلم‌های هالیودی معمولا دستخوش اوضاع سیاسی روز می‌شوند. ما این را در فیلم اسکندر دهه پنجاه میلادی می‌بینیم که ارتش ایران بیشتر به مانند روس‌ها جلوه داده شدند و و یونانی‌ها بصورت ارتش آمریکا. فیلم اسکندر اولیور استون، اسکندر را تاریخی‌تر نشان داد و باعث خشم مردم یونان شد و آنها از او شکایت کردند.

همچنین فیلم ۳۰۰ در پس حمله بن لادن به آمریکا ساخته شد و تاریخ‌دان فیلم و فیلمساز هر دو با دنیای شرق میانه خوبی نداشتند. آنها ایرانیان را به مانند بمبگذاران تروریست جلوه دادند و خشیارشا را به گونه‌ایی ناخوشایند برای جامعه آمریکایی و غربی به تصویر کشیدند.

در همان زمان من چند مقاله درباره اینکه چگونه فیلم ۳۰۰ ایرانیان را بصورت اشتباه نشان می‌دهد، نوشتم، و سپس به فیلمسازان و دید سیاسی آنها پرداختم.

این فیلم نه تاریخی بود و نه مستند، و فقط و فقط سعی در پلید جلوه دادن ایرانیان داشت. بدی بیشتر فیلم ۳۰۰ این بود که بر اساس کتاب کمیک یا مصور ساخته شده بود که نظر جوانان را نیز جلب کند.

اما این سریال شش قسمتی جدید نتفلیکس باید فرسنگ‌ها از این دید فیلم ۳۰۰ دور باشد چون با استفاده از محققان مختلفی، از جمله خود من، دیدی واقعی‌تر درباره ایرانیان دارد.

اما درباره کورش کبیر باید بگویم که این ما ایرانیان هستیم که باید سعی کنیم اهمیت کورش را به جهانیان بشناسانیم. تور منشور کورش در سراسر آمریکا، و پخش ویدئو درباره او، و کارکرد کورش لازم است تا مردم جهان را درباره این فرد بزرگ آگاه کند. البته تا حدودی اینکار انجام شده است.

پاسارگاد، آرامگاه کوروش کبیر
پاسارگاد، آرامگاه کوروش کبیر

اما باید به یاد داشته باشیم که بخاطر ناآشنا بودن کورش برای بسیاری، هیچ استودیویی حاضر نیست که پول هنگفتی برای ساخت چنین فیلمی هزینه کند. در حقیقت این باید ایران باشد که چنین فیلمی را بسازد، و شاید مانند سریال‌های ترکی که امروزه در نتفلیکس نیز پخش می‌شود، این‌کار انجام شود.

البته چون در ایران، تاریخ سیاست‌زده است، بسیار مشکل است که این‌کار صورت گیرد. در طول زمان امیدوارم که ایرانیان آنقدر در اینجا نفوذ داشته باشند تا بتوان چنین کاری انجام داد، خوشبین هستم و فکر نمی‌کنم ما از ساخت چنین فیلمی خیلی دور باشیم.

مطالب مرتبط

XS
SM
MD
LG