کارگردان: وينسنت آراندا
اسپانيا، ۱۹۹۲، رنگی، ۱۰۳ دقيقه
فيلم آشکارا سکسی است وسعی در کن فيکون کردن بسياری از تابوهای مرسوم اجتماعی دارد. برداشتی است کاملا اسپانيايی از رابطه عشقی بين زن و مرد به سبک کمدی های سياه بونوئل و ادغام آن با ملودرامی غليظ و شداد و در نتيجه سخت ديدنی و سرگرم کننده که فيلم را از امتياز خاصی برخوردار می کند. داستان فيلم، که در دهه ۱۹۵۰ ميلادی و تحت ديکتاتوری خشن فرانکو می گذرد، بازگو کننده زندگی جوانی است خوش برو رو بنام «پاکو» که دو زن برای جلب نظرش با هم به رقابت می پردازند: يکی نامزد باکره و نجيب پاکوست بنام «ترينی» Trini که پاکو را، با عشقی پاک و معصومانه، شيفته وار دوست دارد، و ديگری «لوئيزا» صاحبخانه پاکوست که او را با دنيای سکس و بزه کاران آشنا می سازد.
دوگانگی که پاکو با آن مواجه می شود، درواقع دوگانگی مزمن جهان غرب است که در سرتاسر ادبيات غرب بچشم می خورد: دوگانگی مفهوم زن در مقوله باکره/روسپی، يا معصوم/بی حيا، که در قالب فرهنگ بغايت مردسالار اسپانيايی شکل ايده آل خودش را پيدا کرده است. اما برای پاکوی جوان قضيه بصورت بواقعيت پيوستن رويايی است که حتی خودش هم بسختی به آن باور دارد. داستان فيلم طوری تنظيم شده که صحنه های سکسی و ديالوگ های تند اوايل فيلم بطور سريع به رقابت سرسختانه دو زن حسود تحول پيدا می کند. و بزودی اين رقابت سرسختانه ابعاد خطرناکی پيدا می کند چون لوئيزا از يکطرف با گانگسترها در ارتباط است و از طرف ديگر از پاکو صريحا می خواهد که ترينی را از بين ببرد و پولش را تصاحب کند، و اين ها همه در حاليست که ترينی معصومانه برروی نجابت و باکره گيش حساب بازکرده است.