مجيد هستم از ايران-اميد وارم که حال همه شما دربخش فارسي راديو امريکاخوب باشد متني داشتم در رابطه با دوم خرداد 76.
ازکجا بگويم؟ از چه زماني تعريف کنم ؟ازاول مي گويم نطفه اي بوديم کوچک ضعيف در 25 سال پيش اما از همان زمان صداهايي رامي شنيديم غوغايي بپا بود هياهو همه جا را گرفته بود هنوز صداي آژيرهاو صداي شليک گلوله مي آمد.ما نيز مانند تمام نطفه هاي کوچک دنيا در حال تشکيل بوديم اما هيچکس فکرش را نمي کرد که آينده ما چه مي شود؟
از همان زمان سختي را حس مي کرديم فشار دين سالاري و وحشت وتعصب به ما وارد مي شد و انچه را ديديم که به آن عادت نداشتيم. ما عادت به زيبايي وآرامش بهشت را داشتيم آمادر مقابل وحشت و کشتار را ديديم صداي گريه در گلوهايمان مانند سنگ گير کرده بود بغض وجودمان را فراگرفته بود وما نمي دانستيم که چه اتفاقي افتاده است بزرگتر شديم زمان فراگيري علم شروع شد از6 سالگي مي شنيديم که بقيه کودکان از مدرسه واهمه دارندمانند بقيه ما به آنجا رفتيم آري در ظاهر مکان علم تربيت بود اما فقط کتک وترس وساعتهاي طولاني فشار بود که وارد مي شد.
بازهم مانند گذشته علارقم ميل باطني شياطين حاکم جلوتررفتيم بسياري از مادر اين راه خود را فداي ما کردند وازدرس کناره گرفتند.
بزرگتر شديم دوره. دوره راهنمايي بود سراسر شعار مرگ بر آمريکا ومرگبر صدام و...... بود .روزي نبود که بدون شعار بر سر کلاس برويم فضا فضاي شستشوي فکري مغزي کودکان بود آنان را به هروسيله وا مي داشتند تا طرز فکر خودشان را تلقين کنندباز هم عبور کرديم از سن کودکي با وحشت جنگي سخت آشنا شديم.8 سال سالهاي بزرگتر شدن مادرتباهي جنگ گذشت.
باز هم جلوتر رفتيم به دبيرستان رسيديم شنيديم وديديم که چگونه جوانهاي عشق ومحبت را در دل ما سوزاندند و قلبهاي کوچک ما را شکستند باز هم گذشتيم به دانشگاه رسيديم وآنگاه صدايي ديگر در اين آشوب شنيديم صدايي زيباتر ازآنچه وجود داشت آرامش بخش ونويد دهنده زمان زمان 2/خرداد 76 بود صدايي از داخل آمد که نويد زندگي متفاوت را ميداد(خاتمي)مي گفت:
شعار من مرگ نيست زندگي است است باز هم 6سال گذشت و دراين6سال تمامي سختي هاي گذشته را به يکباره ديديم در دانشگاها با هم متحد شديم وتشکيل گوشي واحد را داديم توانستيم بشنويم آنچه را که در آن سوي اين اردوگاه وحشت بود.بسيار-زيباتر ديديم که هم سن وسالان ما چه شدند وبه کجا رسيدند
آري اين بار تير دشمن به قلب ما خورده بود ما شکستيم و عهد بستيم که ديگر به صداي اين دشمنان خودي نما گوش ندهيما امروز در سن25سالگي قرار داريم ودر حال ناباوري نصف عمر را از دست داديم اميد ما به خدا وآينده است ما نسل سوخته هستيم نسلي که در زير آتشي بدتر وسوزاننده تراز بمبهاي اتمي شکل گرفته است
اين صدای گلهای سوخته سرزمين ايران است که در زير اشعه راديو اکتيويته دين سالاری وديکتاتوري ولايت فقيه جوانه زده و زنده است ديکتاتوري که بزرزگترين شلاق را به نام خدا و پيغمبر به ما زد ما از نسلي حمات مي کنيم که اينده ساز اين مملکت است