فرياد کمک من(سارا جهان نژادی) خطاب به تمامی ارگان ها، احزاب، شخصيت های آزاديخواه و هر آن که به عاطفه و انسانيت اعتقاد دارد و به خصوص، خطاب به شما آقای جلال طالبانی!
من سارا جهان نژادی، تابع کشور کانادا، ساکن ونکوور، دختر ياسر جهان نژادی و ژيلا(فروزنده)کاکاوند، از اعضای سازمان مجاهدين، می باشم که در جنگ اخير آمريکا و عراق، پدرم زخمی گرديده و در حال حاضر، با بدنی پذيرا از 8 گلوله، طبق خبرگزاری فرانسه و ساير خبرگزاری ها، زنده بوده در يکی از بيمارستان های بغداد بستری می باشد.
طبيعی است که اين خبر قلب مرا به عنوان دخترش که 13 سال است در اثر سياست مجاهدين از ديدن و داشتن پدر و مادرم محروم بوده، به درد می آورد. آخر من کودکی بيش از 5، 6 ساله نبودم که در انجماد و سردی و مردگی و بی عاطفگی مجاهدين، روانه خارج شدم و در اين مدت، در حسرت و آرزوی ديدن آن ها و بی آن ها، بدون عشق و امنيت و عاطفه ای که هر کودک مستحق گرفتن آن از پدر و مادرش می باشد، بزرگ شده ام. در اين فاصله، ياد گرفته ام که چه گونه بايد عشق به ورزم و دوست داشته باشم. ياد گرفته ام که اگر پدر و مادرم در اثر خط و خطوط اشتباه و بی عاطفگی رهبري مجاهدين مرا رها کنند، من آن ها را رها نخواهم کرد و برای شان تا سر حد جان و با تمامی امکاناتی که در دسترس باشد و از هر کس که باشد، کمک خواهم گرفت.
کمک کنيد، کسی صدای مرا بشنود! بلکه شايد من بتوانم پدرم را که با تمامی قلب و وجودم دوست دارم، به يکی از بيمارستان های ديگر در کشور ثالثی منتقل کنم. آخر بر کسی پنهان نيست که در اثر کمبود دارو و امکانات، درصد فوت زخمی ها بالاست و اين حق انسانی من است که حداقل يک بار ديگر آن ها را ببينم.
شما را شاهد به تمامی وجدان های بيدار می گيرم که صدای من و نسل مرا بشنويد. بگذاريد و کمک کنيد که حداقل جسم مجروح پدرم را در بغل بگيرم و اشک های 13 ساله ام را بر تک تک زخم هايش بريزم، شايد که شفا و مرهمی باشد بر بدن و روحی که در سرمای خشونت و بی عاطفگی مجاهدين شکل گرفته، جانی بگيرد و گرم شود.
فرياد مرا بشنويد، نگذاريد به عشق و بيداری وجدان ها شک کنم. چه کسی مرا می شنود و کمک می کند و هر آن که مرا کمک کند، برای من سنبلی از عاطفه و انسانيت و دوستی خواهد بود و من، بر بودن اين وجدان مغرورم.
سارا جهان نژادی، کانادا، 24آوريل سال 2003