دوستی قديمی که به تفاوت سليقه سياسی اش همچنان وفادار است، پس از تحمل شش سال زندان در جمهوری اسلامی و سالها بيکاری به پاريس آمده تا به کشوری که حرمت انسانی در آن محترم است، پناهنده بشود.
در اسفند ماه سال ۵۷ در تهران از فرج سرکوهی پرسيدم هفت سال زندان را چگونه تحمل کرد؟
او گفت اولين ناسزا و بی احترامی به من دليل تحمل داد.
در اسفند ماه سال ۸۱ دوست مسافر می گويد پس از يک جلسه بازجويی، فحاشی و کتک به بازجو که دندانش هم درد می کرد، گفتم با من مانند پيش از انقلاب حرف بزن.
از فردای آن روز ديگر کسی من را کتک نزد و بازجو هم پيش دندانساز رفت .......
- انسان، نويسنده، زندان
- وجدان عکاس
- جايی که دولت نرفت، کوکاکولا رفته بود.
- هنرمند فقط از عشق دستور می گيرد
- تعداد نامزدان انتخاباتی و تعداد شرکت کنندگان