بازيگران: يان مک کِلِن، لين رِدگريو، برندان فريزر
آمريکا، ۱۹۹۸، رنگی، ۱۰۵ دقيقه
اين فيلم حدسياتی است دلهره آور و پراز نکات نغز و قابل تعمق درباره آخرين روزهای زندگی جيمز ويل، کارگردان فيلمهای کلاسيک فرانکنشتاين که جايزه اسکار بهترين سناريوی اقتباس شده از روی کتاب را بخود اختصاص داد. همچنين برنده بهترين فيلم سال هيئت ملی منتقدان آمريکا و برنده جايزه جامعه منقدان سينمايی سان ديگو شد.
جيمز ويل که زندگی در عزلت را برگزيده با خدمتکار آلمانی اش زندگی ميکند. بازيگری لين ردگريو در نقش اين خدمتکار وفادار که طرز زندگی و عادات صاحبکارش را نامقبول ميشمارد و مرتب سرش را به علامت سرزنش تکان ميدهد بسيار زيبا و ماهرانه است.
زير نگاه های شماتت آميز اين خدمتکار، جيمز ويل دوستی غريبی را با باغبان جوان منزلش آغاز ميکند که نشانه هايی از همجنس گرايی کارگردان پير در آن ديده ميشود. اما موضوع در همينجا درز گرفته ميشود زيرا فيلم در واقع داستان آخرين روزهای زندگی کارگردان است و او صرفا از طريق طرح اين دوستی می خواهد به زندگی اش جانی تازه ببخشد.
اين فيلم مملو از تم های مرگ و نيستی با طنز خشک و نغزگويی های ناب و زنده ، در ضمن گوشه هايی نيز به فيلم های ويل ميزند و از آنها ياد ميکند.