لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳ ایران ۰۷:۲۱

درگذشت مشفق همدانی روزنامه نگار، نویسنده و مترجم ایرانی در لس آنجلس


درگذشت مشفق همدانی روزنامه نگار، نویسنده و مترجم ایرانی در لس آنجلس
درگذشت مشفق همدانی روزنامه نگار، نویسنده و مترجم ایرانی در لس آنجلس
<!-- IMAGE -->


مشفق همدانی، روزنامه نگار، نویسنده و مترجم برجسته ایرانی، رئیس پیشین خبرگزاری پارس، یکی از پایه گذاران بنگاه نشرصفی علی شاه، موسسه انتشاراتی که او به کمک برادران خود تاسیس کرده بود و از پایه گذاران روزنامه کیهان که از پس از انقلاب ۵۷ در شهر لس آنجلس سکونت گزیده بود روز پنجشنبه ۱۰ مهرماه در سن ۹۸ سالگی در این شهر درگذشت.

مشفق همدانی که درجامعه ادبی زمان خود به «آقای مشفق» و «آقای مشفق بزرگ» نیز معروف بود در دوران زندگی پربار خود نه تنها ترجمه آثار تربیتی ، فلسفی و روان شناسی مهم جهان را برای نخستین باربه خوانندگان فارسی زبان ارائه داد بلکه در طول سال ها به ترجمه برخی از مهم ترین آثار ادبی جهان از جمله، برادران کارامازوف، آنا کارنینا، شاهکارهای شیلر و مادام بواری پرداخت. کتاب هایی که از آن زمان تا کنون بارها تجدید چاپ شده است . آقای مشفق که تعداد تالیفات مشفق همدانی به بیش از ۵۰ کتاب می رسد، او آثار اصلی و بدیعی چون «نیم قرن روزنامه نگاری»، «عشق و عشق» و« تحصیل کرده ها» را نوشته و نویسنده صدها مقاله، داستان، بحث های اجتماعی و تفسیرهای سیاسی نیز بوده که در طول دوران زندگی مطبوعاتی او در ایران منتشر شده است.

مشفق همدانی در سال ۱۲۹۱ شمسی درخانواده ای یهودی در همدان زاده شد و در مدرسه آلیانس این شهر به تحصیل پرداخت و در نوجوانی تحت تاثیرشخصیت و سرنوشت شموئیل حییم ، ادیب و روزنامه نگاریهودی مبارزی که از خویشان او نیز به شمار می رفت به کار روزنامه نگاری علاقمند شد. مشفق بیست ساله بود که دو کتاب فلسفی مهم را به فارسی برگرداند و در دبیرستان دارالفنون دبیر زبان فرانسه شد. دوره دانشسرایعالی را در رشته فلسفه و علوم تربیتی در مدتی کوتاه تر از معمول طی کرد و هم زمان با کار در وزارت امور خارجه به ریاست خبرگزاری پارس منصوب شد.

محمد جعفر محجوب پژوهشگر و نویسنده فقید در مقدمه ای در کتاب خاطرات نیم قرن روزنامه نگاری درمورد شیوه کار مشفق همدانی می نویسد:« سرعت کار، روانی و سادگی نثر و قابل فهم بودن آن و تندی دست نویسنده در تدوین مطالب از محسنات ویژه کار آقای مشفق است.»

آقای مشفق بزرگ روزنامه نگاری را با روزنامه های ایران، مهر و مهرگان آغاز کرد و در آستانه حمله متفقین به ایران با دکتر مصباح زاده و عبدالرحمن فرامرزی در تاسیس روزنامه کیهان شرکت داشت و چندی بعد نیز به سردبیری آن برگزیده شد. او بعدها مجله کاویان را انتشار داد و یکی از پشتیبانان جدی دکتر مصدق در جنبش ملی کردن صنعت نفت به شمار می رفت که پس از ماجرای ۲۸ مرداد به خاطر این هواداری دفترش به آتش کشیده شد و خود او به زندان افتاد و پس از آن هم از ایران به ایتالیا تبعید شد.

در بازگشت از تبعید، مشفق همدانی که زبان ایتالیائی را فراگرفته بود علاوه بر ترجمه کتاب هایی به این زبان مدتی نیز در کار ترجمه برای دوبلاژ فیلم های ایتالیایی از جمله فیلم های ویتوریو دسیکا و آلبرتو سوردی پرداخت که در آن دوران در ایران از محبوبیت زیادی برخوردار بودند.

مشفق همدانی پس از انقلاب ابتدا به رم رفت و سپس ساکن شهر لس آنجلس و محله ایرانی نشین وست وود شد. او هم چنان در طول سال ها و تا هفته های آخر حیات به کار ترجمه ادامه داد و در همین دوران «نامه های تولستوی» را به زبان فارسی ترجمه کرد. او هر روز صبح و عصر در کتاب فروشی بزرگ «بوردرز» در این محله که قهوه خانه ای هم در آن تعبیه شده وقت خود را به خواندن کتاب، مجله و روزنامه های روز می گذراند.

مشفق همدانی در سال ۱۹۹۱ در لس آنجلس مبادرت به چاپ کتاب «خاطرات نیم قرن روزنامه نگاری» خود که مصادف با حوادث عظیمی در تاریخ نیم قرن اخیر ایران است کرد. او در این مورد گفته است:«اکثریت مردم ایران که از چنگ یک حکومت خودکامه به سرزمین غربت گریخته اند با وجود همه ناملایمات و گرفتاری های روزمره، قلبشان هم چنان برای خاطر ایران و یادبودهای ایران و حوادث ایران و آگاهی از چگونگی حادثه ای که این سان بر آنان فرود آمده است می تپد و شاید من با نگارش این خاطرات بتوانم مرهمی بر زخم های جانکاه روحشان باشم.»

او در ادامه می گوید:«سرانجام یک نکته برتمام شک ها و دو دلی های من فائق آمد و مرا بیش از پیش برای نگارش خاطرات نیم قرن زندگی روزنامه نگاری ام دلیر کرد و آن نوشتن این خاطرات در سرزمین آزادی و دمکراسی بود. سرزمینی که باوجود همه جنبه های منفی، در آن شبح منحوس قلدری و دیکتاتوری لرزه بر اندام نمی افکند و در بحبوحه نوشتن، هیکل نفرت انگیز «محرم علیخان» مامور سانسور شهربانی همچون ملک الموت ناگهان از پشت سر نمایان نمی شود و زمزمه لرزاننده او ناگهان آدمی را از زندگی سیر نمی کند.»

آقای مشفق می گوید:«من به هنگام نگارش آثار دیگرم از قبیل تحصیل کرده ها و دلهره های زندگی ناگزیر هزار بار جملات را سبک و سنگین می کردم و هزاران عامل را در نظر می گرفتم که مبادا کلمه ای از آن به گوشه قبای کسی بربخورد. با این همه آن ها چندین بار گرفتار سانسور شده و هنوز هم که هنوز است تحصیل کرده ها که در زمان شاه گرفتار سانسور بود اینک به جهات دیگر در دوران انقلاب ممنوع الانتشار است. امروز یقین دارم آنچه از دهنم می گذرد را می توانم با آزادی بر روی کاغذ بیاورم و آن نتیجه ای که از عمر گذشته خود به دست آورده ام را بی دغدغه خیال در طبق اخلاص نهاده تقدیم هم میهنانم کنم.»

محمد جعفر محجوب نیز در پیشگفتارخود بر کتاب خاطرات نیم قرن روزنامه نگاری می نویسد: « جوهر اصلی این کتاب اما چیز دیگری است . این که مردم ایران با همه سختی ها که کشیده و بدبختی هایی که دیده اند، اگر راحتشان بگذارند با اقلیت های دینی به مهربانی رفتار می کنند و تعصب ندارند چنان که یهودیان در شهر همدان که مردم آن به داشتن اعتقادات محکم دینی معروف اند، دوهزار و پانصد سال است که در پیش و پس از اسلام زیست می کنند و همان مسلمانان معتقد همدان هنوز که هنوز است به زیارت مقبره استر می روند و حتی نذر و نیاز برای آن می برند.»




XS
SM
MD
LG