فیلم برنده جایزه آرش ریاحی، فیلمساز ایرانی ساکن اتریش که این هفته در برلین به نمایش درآمد و به شدت مورد توجه منتقدین سینمایی قرار گرفت، ماجرای فرار فیلمساز به همراه خانواده اش از ایران به اتریش و آوردن برادر و خواهر او به خارج از کشور توسط قاچاقچیان مرزی است.
فیلم ۱۱۴ دقیقه ای «برای یک لحظه آزادی» که دومین فیلم ریاحی و نخستین فیلم داستانی او محسوب می شود و به مدت ۶ سال روی فیلمنامه آن کار شده است، به صورتی عمیق اما طنزآلود به مسئله مهاجرت و خارجی بودن نگاه می کند.
فیلم «برای یک لحظه آزادی» که درسال ۲۰۰۷ به عنوان بهترین فیلم سال سینمای اتریش در ویناله انتخاب شده است، برنده جوایزی درجشنواره های سینمایی زوریخ، برزیل و آرژانتین شده است و جایزه طلائی جشنواره مونترال واخیرا نیز دو جایزه معتبر جشنواره ماکس افولس و زاربروکن آلمان را نیز به دست آورده است.
در نقدی که بصیر نصیبی منتقد سینمایی ساکن اروپا درباره فیلم «برای یک لحظه آزادی» نوشته است ضمن آن که این فیلم را «یک اثر فوق العاده و یک سند تکان دهنده» خوانده است می نویسد: « با فیلم برای یک لحظه آزادی، سینمای ایران در تبعید جان تازه ای می گیرد.»
درنخستین سکانس فیلم و چند لحظه بعداز آغاز عنوان بندی، صحنه تکان دهنده ای تصویر می شود: صحنه تیرباران ۳ مبارز با فریاد «زنده باد آزادی». مبارزان در راه تحقق آرمانهای انسانی خود به استقبال مرگ می روند. با این ضربه، نخستین شناسامه فیلم روی متن سیاه ادامه می یابد. در همین چند لحظه کوتاه و در مدت زمان سکانس آغازین فیلم، تماشاگر در می یابد که با فیلمی با محتوای سیاسی رویا روست.
فیلم برای یک لحظه آزادی از سه اپیزود تشکیل شده است. بخش اول، داستان زن و مردی است با یک فرزند و هزار امید و آرزو برای رسیدن به آن سوی مرزها که به راهی پرخطر قدم می گذارند اما تلاش آن ها برای خارج شدن به نتیجه نمی رسد. این اپیزود با پایانی غم انگیز نگاهی تازه به نقش زن ایرانی دارد. با مرگ همسر، زن نیز از ادامه سفر و رفتن به خارج منصرف می شود در عوض می کوشد تا در بازگشت فعالیت های سیاسی خود علیه رژیم حاکم ایران را دنبال کند.
<!-- IMAGE -->اپیزود دوم، داستان دو جوان است که موظفند دو کودک خردسال را به پدر و مادرشان در آن سوی مرزهای ایران برسانند. خانواده این دو کودک که تحت تعقیب رژیم بوده و جانشان در خطر است پیش تر مجبور شده اند بدون فرزندان خود کشور را ترک کنند.
اپیزود سوم، ماجرای دوستی و رفاقت یک مرد جوان کرد تبارعراقی با یک مرد مسن ایرانی و مبارز را نشان می دهد. هر دو مرد علاقه خاصی به ادبیات و هنر دارند. مرد مسن نهایتا به پلیس ایران تحویل داده می شود اما مرد جوان به راه خود ادامه می دهد که این خود به صورتی پیام کارگردان فیلم را می رساند که از این طریق خواسته است به تماشاگر بگوید « مبارزه ادامه خواهد داشت.»
آرش ریاحی در این فیلم نشان می دهد که چگونه این فراریان سیاسی با اسب، راه های صعب العبور را طی می کنند و گاه حتی استفاده از این وسیله هم برایشان نا ممکن است. آن ها باید با پای پیاده کوه و دره هارا طی کنند تا به جای امن تری برسند. درپایان راه، برخی از این فراریان در هتل هایی اقامت می کنند که مسافرانش متواریان دیگر جور و ستم رژیم حاکم در ایران هستند. اینگونه هتل ها بیشتر به قفس هایی می مانند که جز عذاب و اضطراب برای مسافران خود ارمغانی به همراه ندارند.
آرش ریاحی، کارگردان و نویسنده فیلم «برای یک لحظه آزادی» از ۹ سالگی در خانواده ای سیاسی در شهر وین رشد و نمو می کند. خانواده ای که پس از فرار از ایران از طریق مرز ترکیه و در طول دوران تبعید به مبارزات خود علیه رژیم جمهوری اسلامی ادامه می دهند. او در نوجوانی به سینما علاقمند می شود و سال ها در شبکه های تلویزیونی اتریش به کار ساختن فیلم های گزارشی کوتاه می پردازد.
آثار آرش ریاحی همواره از پیش زمینه های اجتماعی برخوردار بوده است واو فیلم های متعددی درباره زندگی مردم بی خانمان در شهر «وین» ساخته است.
آرش ریاحی نخستین فیلم کوتاه مستند خود به نام «پسرک و واقعیت عجیب» را در سال ۱۹۹۲ ساخت که در جشنواره سینمای تبعید گوتنبرگ به نمایش درآمد. پس از یک سری کارهای تجربی و آوانگارد، ریاحی دست به ساختن دو مستند بلند می زند که نخستین آن ها « آقای ایکس» نام دارد و در دومین فیلم، ماجرای زندگی خانواده خود در تبعید را به تصویر کشیده است.
بصیر نصیبی منتقد سینمایی ساکن آلمان در نقدی بر روی فیلم « یک لحظه آزادی» نوشته است:« من در پژوهشی که دوسال قبل پیرامون سینمای ایران در تبعید آماده و در چند شهر آلمان و در گردهم آیی زندانیان سیاسی در کلن ارائه دادم شرایط سینمای در تبعید را تشریح کردم و دلایل کم کاری سینمای ایران در تبعید را در زمینه مسایل سیاسی برشمردم و اشاره کردم که هر چند زد و بند جشنواره ها با جمهوری اسلامی و رابطه اقتصادی غرب با رژیم ولایت فقیه مانعی است که نمایش وسیع فیلمهای در تبعید را دچار اشکال کرده است اما این را هم اضافه کردم که اگر کار قوی باشد و تاثیر گذار، می تواند سد ها را بشکند وبه پیش برود. موفقیت های پی در پی فیلم «برای یک لحظه آزادی» شاهدیست بر ادعای من. این فیلم یک کار سیاسی است که با رژیم های سرکوبگر و در راس همه آنها با رژیم جمهوری اسلامی مستقیم برخورد می کند. در یک سکانس فیلم، لاله وحسن (مبارزان فراری) به صراحت سقوط رژیم را آرزو می کنند:«اینجا صدای ایران است. رژیم جمهوری اسلامی ساقط شده ومردم ایران از دست رژیم ولایت فقیه خلاص شدند»این چنین فیلمی با این محتوای موثر و تکان دهنده سیاسی به طور مسلم در هر رویداد سینمایی موفقیت کسب می کند.»
ریاحی در مصاحبه ای که با مارتین هیلده براند خبرنگار مستقل آلمانی داشته است می گوید:« من در۹سالگی ایران راترک کردم. یک هفته با قاچاقچیان در مناطق مرزی ایران و ترکیه در راه بودیم. واژه قاچاقچی در کشور شما خیلی منفی تعریف می شود اما قاچاقچی هایی که من را از مرز رد کردند، کردهای مبارزی بودند که سال ها به ایرانیانی که از کوهستان در حال فرار بودند کمک می کردند. خواهر و برادرهای من خیلی کوچک بودند. آن ها یک سال بعد با پسر عمویم آمدند. همانطور که در فیلم نشان داده ام، شب ها در مناطق کوهستانی خیلی سرد بود. یک شب من به شدت مریض شدم و اگر برای درست کردن آتش کلی لباس ها را آتش نزده بودند و مرا گرم نمی کردند احتمال مرگم بود.»
آرش ریاحی در پاسخ به این سئوال که چرا نوشتن سناریوی فیلم ۶ سال به طول انجامید می گوید:« این به طور مستمر نبود. من در طول این مدت ۷ بار به ترکیه رفتم و درباره محیط آن جا تحقیق کردم. با قاچاقچیان مسافر و پناهندگان صحبت کردم. تقریبا ۱۸ ماه طول کشید تا سناریو را کوتاه تر کنم. می خواستم حتما سه داستان کوناه را به هم پیوند بدهم. این کار آسانی نبود.»
ریاحی درباره تغییر جهت از ساختن فیلم های مستند به فیلم سینمایی می گوید:«مستندسازی محدودیت هایی دارد که به راحتی قابل گذر نیست. موضوع این فیلم مربوط به انسان های در حال فرار است. نمی توانستم تنها به نصب کردن یک دوربین به سوی آن ها اکتفا کنم.این محدودیت ها اما در یک فیلم داستانی وجود ندارد. با انتخاب این نوع فیلم بهتر می توانستم آدمی را که از فرط نا امیدی خود را آتش می زند به تماشاگرم نشان دهم.»
آرش ریاحی درمورد انتخاب هنرپیشه های خود می گوید:« خیلی از هنرپیشه هایی که برای بازی در این فیلم انتخاب کرده بودم برای آزمایش نهایی نیامدند. متاسفانه هنرپیشگان ایرانی درون کشور هم به دلایلی که مشخص است نمی توانستند در این فیلم بازی کنند. اما بچه های زیادی که هنرپیشه حرفه ای نبودند دوست داشتند در این فیلم بازی کنند. چون از نظر احساسی، تصویری از خودشان را در فیلم می دیدند.»
در صحنه هایی از فیلم «برای یک لحظه آزادی» سازمان های جاسوسی وابسته به رژیم اسلامی، برخی از پناهندگان ایرانی در ترکیه را می ربایند. واقعه ای که بنا برگفته آرش ریاحی می توانست ضمن تهیه صحنه های فیلم هم اتفاق بیافتد:« مادرم بعد از پایان فیلم به من گفت در مدت اقامتش در ترکیه همیشه احساس خطر می کرده است. او از این دوران به عنوان بدترین ساعات زندگیش نام می برد. برای مخالفان رژیم ایران، ترکیه جای خطرناکی است. در اینترنت لیست افرادی که در ترکیه ربوده یا کشته شده اند وجود دارد و قابل دسترسی است.»
ریاحی در رابطه با عکس العمل دولت ترکیه به فیلم برای یک لحظه آزادی می گوید: « آن ها در رابطه با پناهندگان ایرانی سکوت کردند و در رابطه با فیلم هم آن را به شدت مورد انتقاد قرار داده اند.»
با این حال در فیلم «برای یک لحظه آزادی» علاوه بر صحنه های غم انگیز، صحنه های طنزآلود و خنده آوری نیز گنجانده شده است. ریاحی می گوید:«من سعی کردم از طنز استفاده کنم و نه از شوخی های بی مایه. چون می دانستم که طنز هر انسان، آخرین سلاحی است که می توان از او گرفت. علاوه بر این مایل نبودم فیلمی در مورد پناهندگان بسازم که دائما نشسته باشند و غصه بخورند.»