لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ ایران ۲۳:۱۵

آیا ایران دو قطبی شده است؟ - روز یکصد و بیست و نهم



خودت می بینی که سیل خبرنگاران بین المللی به ایران سرازیر شده و جملگی چه صاحب نامهایش مثل خانم امانپور و چه نه چندان صاحب نام ها، سعی دارند با مدد از همه هوش و ذکاوتی که دارند و با استفاده از همه معلومات و تجربیات ژورنالیستی و یا ارتباط با آدم های محلی، سر از کار جامعه در حال جوششی مثل جامعه ایران درآورند، که سالهای سال است خود ایرانی ها همه پشت آن مانده اند حیران، چه رسد به آن که هیاهوی انتخابات کشانده اش تا آنجا که ببیند چه خبر است.

برداشت این خبرنگاران و ژورنالیست های بین المللی در مجموع آنچنان که در گزارش هایشان مشاهده می شود، قطعاً بر اساس شعارهائیست که از سوی جناح های مخالف و موافق دولت کنونی می شنوند و در نتیجه تقسیم کردن مردم ایران به دو دسته ندارها و متوسط تا داراست که دسته اول را طرفدار احمدی نژاد می بینند و دسته دوم را حامی رقبای او که در رأسشان میرحسین موسوی قرار دارد.

گزارش شماره امروز روزنامه واشنگتن پست که توسط Thomas Erdbrink تهیه شده، تأکید بر دو قطبی شدن ایران در این زمان است که به درستی نیز کسی نمی داند تعداد طرفداران هر قطب چند نفر است و اکثریت با کیست؟ مستضعف یا غیرمستضعف؟ در این که خبرنگاران بین المللی سعی شان را می کنند و هرچه آموخته اند را به کار می برند تا برای مخاطبین خود که جهانیان هستند، چهره ای آشکارتر و گویاتر از ایران ترسیم کنند، شکی ندارم، اما بعضی تعریف ها و طبقه بندی ها را که در بعضی جاهای دنیا ممکن است درست باشد، زیاد در مورد ایران، حداقل ایران به گونه ای که من شناخته ام ، جور در نمی آید.

وقتی در ایران بخواهند طبقه ها و کلاس ها را مجزا کنند معمولاً حتی خود متخصصین ایرانی نیز که با تئوری های جامعه شناسی ساخته و پرداخته شده در جوامع دیگر به محاسبه و مطالعه می پردازند، در ارزیابی های خود دچار اشتباه های فاحش می شوند.

در روزگار اوج اصلاحات ارضی در ایران که مبلغ و مجری اصلی آن آقای حسن ارسنجانی بود، او گاه که خیر، اکثراً و شاید عموماً چهره ای از فئودال های ایرانی به جای مالکین دهات و مزارع، ترسیم می کرد که بیشتر بر اساس خوانده ها و معلومات او از اروپای قرون وسطی بود تا وضعیت مالک و دهقان در فی المثل جائی چون زادگاه من داراب.

مجزاسازی کلاس و طبقات به سبک ادبیات اروپایی برای طبقه بندی کردن مردمان کشاورز داراب فی الواقع جور در نمی آید و جور هم در نیامد. اما این آن زمان بود. آیا در این زمان نیز چنین است؟

آیا این دوقطبی سازی مردم ایران مثل فلان کشور آمریکای لاتین ارزیابی درست و واقع بینانه ای است؟

من با آنچه از ایرانی می دانم و می پندارم که می دانم، پاسخم منفی است مگر این که تو به یاریم بشتابی و روشنم کنی. اساس استدلال من آنست که یک جامعه قطعاً تغییر می کند و همه روش ها و قاعده های زندگی درون آن جامعه نیز دستخوش تغییرند. مثل هر موجود منفرد، مثل من و مثل تو، اما این تغییر جامعه به معنای تعویض فرهنگ یک جامعه با فرهنگی دیگر نیست. فرهنگ یک جامعه آن هم جامعه ای کهن چون جامعه ایران به گمان من مثل DNA یا خواص ژنتیکی یک فرد است و این خاصیت ژنتیکی منحصر بفرد با همه تغییرات ظاهری، موقتی و حتی طولانی، تغییر پذیر نیست، اما تحول پذیر در دوره ای بسیار بسیار دراز است.

در مورد جامعه ایران نیز هنوز تصورم آنست که این خواص ژنتیکی جمعی، پیوسته این جامعه را از جداسازی طبقاتی، قومی، نژادی و حتی مذهبی حفظ کرده است، حتی در روزهایی که افراط گرایی در رأس جانشین منطق و خرد گشته باشد.

با این باور با همه گزارش هایی که امروز، در روز انتخابات از ایران می رسد، هنوز باور به دو قطبی شدن جامعه ایران ندارم و رأی دادن به این کاندیدا و آن کاندیدا را هم به عنوان تعلق به این قطب و آن قطب نمی پذیرم و بگمانم این برداشت های کلیشه ای از جوامع عمرشان باید به سر رسیده باشد.

XS
SM
MD
LG