اگر تو هم مثل من در پايان هفته از خبرهای اقتصادی و سياسی روز خسته شده ای با هم سری ميزنيم به فيلمهای روز در آمريکا.
بطور کلی احيانأ مثل همه جای دنيا نبض سينمای آمريکا بدست جوانها و جوانتر از جوانها می تپد و بسسته به آن که آمادگی حضرات برای سينما رفتن در چه حد و تا چه اندازه باشد استوديوها نيز فيلمهای اصلی و پر اميد خود را در ايامی بروی پرده ميآورند که جوانها و نو جوانها فرصت پر کردن سينماها را داشته باشند. به اين ترتيب دوازده ماه سال از نظر پخش فيلمهای جديد به اين ترتيب زمان بندی ميشود.
در آغاز سال در ماه ژانويه، سينماها يا بهتر بگويم صنعت فيلم در آمريکا باقی مانده بازار پر رونق تعطيلات کريسمس و سال نو را جمع آوری ميکند و هنوز فيلمهای پرفروش پايان سال گذشته، تا دو سه هفته آغاز ژانويه نيز شتاب و فروش دارد و اين شتاب آنگاه که ميخواهد فروکش کند، کانديداهای جايزه اسکار در ماه فوريه معرفی ميشوند و کنجکاوی تماشاگرانی که بسياری از اين کانديداها را بموقع نمايش اوليه نديده اند، رونق قابل قبولی در صنعت پخش و فروش فيلم ايجاد ميکند. تا آن زمان که بازار فروکش ميکندو منتظر ميماند تا مراسم اسکار و باز رونقی دو سه هفته ای متعاقب آن، برای برندگان اسکار.
ماههای مارس و آوريل ماههای پايان سال تحصيلی است و آنانکه سالنهای سينما بلطفشان پر ميشود و اين صنعت روی سبيل آنان ميچرخد، يعنی جوانها و جوانترها سرشان گرم امتحانات آخر سال است و شرکتها و استوديوهای پخش فيلم هم با آنکه هر جمعه فيلمهای تازه ای وارد بازار ميکنند اما اين گونه فيلمها از آنگونه نيست که اميد به فروش آنچنانی از آنها داشته باشند، هر چند گاه گاه فيلمهائی در همين ايام هم بنمايش در ميآيند که "حرف مردم به مردم" به آنها فروشی بيشتر از انتظار در بازار ميدهد.
فصل سينمائی اصلی و طولانی آمريکا پيوسته از اولين تعطيلات بزرگ نويد دهنده تابستان در ماه مه شروع ميشد يعنی Memorial day weekend که زنگ آغاز هفته های نمايش فيلمهای پرخرج و اميددار را مينواخت، اما همين زنگ آغاز نيز مثل هر وضيعت اجتماعی ديگر در دهه ۱۹۹٠ با فيلم Twister (گردباد) تغيير يافت و اين فيلم که دو هفته پيش از Memorial day به بازار آمد، بر خلاف انتظار آنچنان فروشی پيدا کرد که هاليوود را واداشت تا در تقويم سنتی نمايش فيلمهای خود تغيير دهد و آنرا دو هفته پيشتر بکشد.
ماههای متعاقب آن يعنی ماههای ژوئن و ژوئيه ماههائيست که تکليف و سرنوشت هر فيلم و فيلمساز را در اين صنعت عظيم تعيين ميکند و اينکه در اين ماشين عظيم کی در کجا ايستاده و آينده اش چيست.
اين رأی دهندگان پر سر و صدا و زنده و محرک، قشر بزرگ بچه ها، نوجوانها و جوانهای آمريکائی هستند که با رفتن و يا نرفتن به فيلمهائی که بعنوان فيلمهای سر سبد استوديوها به بازار ميآيند يا کمر تهيه کننده و سازنده و بازيگران فيلمی را از زمين بلند ميکنند، و يا او را واميدارند که برود و فکر بهتری برای زندگی خود کند.
ماه اوت، ماه باقی مانده فيلمهائيست که هنوز بنمايش در نيآمده و آنچنان اميدی نيز به فروش آنچنانی ندارد و سپتامبر ماه کسالت آغاز مدارس است و تک و توک فيلمی که بچه ها و جوانها را در شلوغی آغاز مدرسه به سينما بکشاند. و ميماند تا رونق بعدی که با روز شکرگزاری در چهارمين پنجشنبه ماه نوامبر نويدش آغاز ميشود و ماه پر رونق دسامبر و تعطيلات کريسمس و سال نو را بدنبال دارد که در يک دريچه کوتاه چهار پنج هفته ای هاليوود بايد تصميم بگيرد کداميک از فيلمهای به اصطلاح اصل کاری را در اين بازار بنمايش بگذارد و کدامين را برای رونق بزرگ در تابستان نگاهدارد.
حرف اصلی آن است که در صنعتی که برای تهيه هر فيلم بودجه متوسط دهها ميليون دلار است و رقمی شبيه به آن خرج تبليغات آن ميشود، اين بازار بايد حواسش جمع مخاطبانش باشد و سليقه اربابان احيانأ خردسال خود را رعايت کند تا منقدين در برج عاج نشين.