مایک او سالیوان، خبرنگار صدای آمریکا، لس آنجلس
بازیگر و نویسنده هالیوود، جیمز مک ایچین، تحت تاثیر دوران پیش و پس از خدمت سربازی خود در ارتش آمریکا و جنگ کره، داستان تجربیات خود را در قالب دو فیلم کوتاه پرطرفدار و یک نمایش تک نفره بر روی صحنه تئاتر بازگو کرده است.
جیمز مک ایچین توانسته است اثرات فراموش نشدنی بر تماشاگران فیلم کوتاه ۱۱ دقیقه ای که او و یک بازیگر قدیمی دیگر به نام دیوید هادلستن در آن شرکت دارند بگذارد. این فیلم توسط دو برادر اهل آریزونا آدام و دانوان مونتیرث تهیه شده و به طور گسترده ای بر روی اینترنت پخش شده و میلیون ها نفر آن را تماشا کرده اند.
فیلم که « شیپور بیدارباش» نام دارد بدون کلام و داستان یک سرباز پیر سفید پوست و یک سرباز پیر سیاهپوست است که هر دو کله شق اما با وقارند و هر یک هر روز صبح برای انجام مراسم پرافتخار بالابردن پرچم در آپارتمان محل سکونت خود با هم رقابت می کنند. مک ایچین می گوید او دو روز برای فیلمبرداری به آریزونا رفت و پس از آن کاملا این پروژه را به دست فراموشی سپرد:« شاید ۹ ماه بعد بود که من شروع به دریافت نامه از اطراف و اکناف جهان کردم. نامه هایی که در آن نوشته شده بود آقای مک ایچین از ویدیوی عالی شما متشکریم! و خلاصه صحبت از ارزش های معنوی فیلم و مفاهیم و معانی آن سخن رفته بود. درحالیکه من کاملا این فیلم را از خاطر برده بودم.» این سربازان وظیفه در صحنه نبرد و در حین انجام کار بودند که این نامه ها را ارسال می کردند و درواقع به این حس انجام وظیفه و از خود گذشتگی که در فیلم به نمایش گذاشته شده است پاسخ می دادند. چندی بعد مک ایچین و هادلستن در یک فیلم دوم که ادامه فیلم اولی بود بازی کردند که « شکوه قدیمی» نام داشت. مک ایچین که در جنگ کره زخمی شده بود به طور اتفاقی وارد صحنه بازیگری در فیلم شد. او ابتدا به لس آنجلس نقل مکان کرد و سپس به عنوان تهیه کننده موسیقی به کار پرداخت:« یک چند وقتی در کار موسیقی بودم که یک روز در حالیکه در خیابان ملروز در هالیوود قدم می زدم در نزدیکی استودیوی پارامونت یک مرد کوتاه قدی به طرفم آمد و پرسید که آیا من یک هنرپیشه سینما هستم؟ وقتی من به او گفتم که هنرپیشه نیستم او به من گفت: می خواهی هنرپیشه بشوی؟»مک ایچین به این صورت وارد صحنه بازیگری فیلم شد و در یک فیلم کم خرج ساخت دهه ۶۰ میلادی شرکت کرد. این فیلم راه ها را برای او هموار کرد و مک ایچین بعدها با چهره های معروفی چون کلینت ایستوود، جان وین ، بت دیویس و جیمز گارنر در فیلم های مختلف بازی کرد. او تاکنون در ۱۰۰ فیلم مختلف سینمایی و تلویزیونی بازی داشته است از جمله بازی در نقش کارآگاه پلیسی است که در سریال تلویزیونی پری میسون با شرکت ریموند بر نقش آفرینی کرده است.
در سال ۱۹۷۰، مک ایچین بازی در برنامه مستقل تلویزیونی خود را آغاز کرد. این سریال که « تنا فلای» نام داشت درباره یک کارآگاه خصوصی سیاهپوست بود و یک سال بیشتر دوام نیاورد. اما از لحاظ سنت شکنی و نقش ستاره اول یک فیلم تلویزیونی را به عهده یک بازیگر سیاهپوست گذاشتن اهمیت داشت. در دهه ۱۹۹۰ مک ایچین به نویسندگی روی آورد و نخستین کتاب از سری شش کتاب خود را نوشته و منتشر کرد. این کتاب « بدرود با مرغ مقلد» نام داشت و داستان وقایع نژادپرستانه ای که سربازان سیاهپوست درشب پیش از آغاز جنگ جهانی اول با آن روبرو شدند را بازگو می کرد.در این کتاب، گروهی از سربازان سیاهپوست به اتهام شورش و شرکت در نا آرامی های نژادی در نزدیکی یک پادگان نظامی تکزاس در دادگاه صحرایی محکوم شده و ۱۳ نفر از آن ها حلق آویز می شوند.
این سربازان به گردانی که مک ایچین ۳۰ سال بعد و در دوران جنگ دوم جهانی در آن به خدمت مشغول بود تعلق داشتند.مک ایچین ، این نویسنده و بازیگر سینما می گوید در دوران خدمت سربازی او طبق دستور پرزیدنت هری ترومن مشکلات نژادی در پادگان ها کم تر شد؛ دستوری که هرچند نیروهای نظامی را به سوی اختلاط بیشتر کشاند اما در سطح مملکت این درهم آمیزی ها سخت تر و جدایی های نژادی بین مردم بیشتر شد.
مک ایچین دوران خدمت سربازی خود در جنگ کره را در یک واحد نظامی از لحاظ نژادی مخلوط گذراند و می گوید جان خود را مدیون یک سرباز سفید پوست است که پس از زخمی شدن او را از میان میدان جنگی آتش زا نجات داد:« یک سرباز مو بور زندگی مرا نجات داد. اگر به خاطر این کار او نبود من شاید هرگز به وطنم باز نمی گشتم. من باید او را پیدا می کردم اما الان که درباره این موضوع صحبت می کنم به شدت احساساتی شده ام چرا که با تمام کوشش هرگز نتوانستم او را پیدا کنم.»مک ایچین از به یاد آوردن خاطره یک سرباز دیگر نیز به شدت متاثر می شود. سربازی به نام شنک که خود را در مقابل تیر دشمن قرار داد تا همرزمان دیگرش را نجات دهد.
مک ایچین بارها به عنوان سفیر افتخاری به میان سربازان آمریکایی فرستاده شده است که همین باعث شد تا نمایشنامه ای به نام « بالاتر از وظیفه» که انعکاسی است از جنگ و مسائل نژادپرستی است را بنویسد. این نمایش سال گذشته در مرکز جان اف کندی شهر واشنگتن به روی صحنه رفت.شخصیت اصلی این نمایش سربازی است که در واقع روح این سرباز می باشد و خود را آماده روز قیامت و مکالمه با خداوند می کند.
مک ایچین ساختار شخصیتی خود را مدیون خدمت سربازی می داند. چیزی که او در آن زمان به خوبی درک نکرده بود. او علاوه بر کسب مدال قلب ارغوانی که به افرادی که در جنگ زخمی یا کشته می شوند داده می شود توانست مدال ستاره نقره ای را برای نمایش شجاعت در جنگ دریافت کند.
مک ایچین می گوید نمایش تکنفره او، نمایشی است از غرور افتخار آمیز سربازان جنگی:« من در پایان پرده اول گفته ام اگر سربازی نباشد دمکراسی نخواهد بود و اگر دمکراسی نباشد آمریکایی وجود نخواهد داشت.»