صاحبان مزارع کاشت سیب در هیمالیای غربی هنوز یاد ساموئل ایوان استوکز، یک آمریکایی که نخستین درخت سیب را بیش از یک قرن پیش به سرزمین آن ها برد، زنده نگاه داشته اند.
فائزه المصری، خبرنگار صدای آمریکا گزارش و گفتگویی دارد با نوه استوکز که اخیرا در کتاب تازه ای به نام «یک آمریکایی در سرزمین گاندی» سرنوشت پدربزرگ خود را تعریف کرده است.
هنگامی که ساموئل استوکز در سال ۱۹۴۶ درگذشت، آشا شارما کودک خردسالی بیش نبود. ساموئل استوکز هرگز آنچنان که باید نوه خود را نشناخت اما شارما در طول سال ها چیزهای زیادی درباره پدربزرگ خود یاد گرفت و این داستان ها او را شگفت زده کرد.
استوکز از یک خانواده سرشناس و متعلق به فرقه پروتستان موسوم به « کویکر» بود. نخستین جد پدری او توماس استوکز در سال ۱۶۷۸ به فیلادلفیا آمد.
هنگامی که ساموئل ایوان استوکز تنها ۲۰ سال داشت تصمیم می گیرد که به هندوستان رفته ودر آنجا در یک جذام خانه در سیملا هیلز به خدمت مشغول شود.
او پس از پیوستن به یک گروه میسیونری در حالیکه پدر و مادرش نگران او بودند که به بیماری جذام مبتلا شود به هند رفت.
استوکز در سال ۱۹۰۴ به جذام خانه که در دامنه های هیمالیا قرار داشت رسید و خدمات خود را آغاز کرد اما به زودی متوجه شد که ساکنان این ناحیه تنها از بیماری رنج نمی برند بلکه به شدت دچار فقر و تنگدستی نیز هستند.
شارما می گوید: « او متوجه شد مردم لباس و غذا ندارند و چای خود را با نمک می خورند. وی تصمیم گرفت شروع به کاشتن درخت های میوه در این ناحیه کند.
استوکز در سال ۱۹۱۶ نخستین درخت سیب را از فیلادلفیا به سیملا هیلز منتقل کرد. او تخم سیب ها را در میان مردم ناحیه پخش کرد و به آن ها یاد داد که چگونه درخت بکارند و آن را آبیاری کنند. این آغاز یکی از مهم ترین انقلاب های اقتصادی در ناحیه بود.»
با این حال و بنا برگفته شارما، در ابتدا راضی ساختن مردم که نمی خواستند جای کاشت فرآورده های غذایی روزانه خود را به محل کاشتن درخت سیب اختصاص دهند کارآسانی نبود اما نهایتا استوکز آن ها را قانع کرد. این گونه بود که استوکز لقب جانی اپل سید هندوستان را گرفت و مردم هنوز از او به خوبی یاد می کنند.
مسئله ای که بسیاری در مورد استوکز نمی دانند این است که او بعدها تبدیل به یکی از فعالین جنبش آزادیخواهی هندوستان شد و با نوشتن مقالاتی در روزنامه ها از حرکت کشور هند به سوی استقلال دفاع کرد.
شارما می گوید: « استوکز کارهای مثبت بسیاری برای ناحیه هیلز کرده بود و با بیگاری کشیدن از مردم این ناحیه توسط بریتانیایی ها به شدت مخالف بود.»
در سال ۱۹۱۹ و هنگامی که قوای بریتانیایی بیش از ۱۰۰۰ نفر را در ناحیه پنجاب قتل عام کردند، استوکز با مشاهده این رفتار خشونت بار علیه مردم هندوستان تصمیم گرفت که به جنبش آزادیخواهی هند بپیوندند. او بعدها به عنوان یکی از اعضای کنگره ایالتی پنجاب به کار مشغول و از آن پس تبدیل به یکی از مشاورین نزدیک گاندی شد.
بنا برگفته شارما، استوکز نهایتا بهای گزافی را نیز برای این اتحاد وهمکاری پرداخت:« استوکز دستگیر و به مدت شش ماه در زندانی در لاهور حبس شد.
او در این مدت از زندانبان های خود خواست که با او مثل یک هندی و نه یک اروپایی رفتار کنند چرا که در آن زمان زندان اروپایی ها و نوع رفتار با آن ها از زندان هایی که برای هندی ها درنظرگرفته شده بود تفاوت داشت.»
بنا برگفته شارما، دوران حبس برای استوکز دورانی غرور آمیز محسوب می شد و افکار یکسان گرای او باعث شد که بعدها با یک زن هندی تبار ازدواج کند:« او گفته بود من با یک زن هندی ازدواج کردم و در هندوستان زندگی کردم چون می خواستم بچه هایم هندی بار بیایند نه آنگلو- هندی. استوکز صاحب ۷ فرزند شد که یکی از آن ها درگذشت و همه آن ها را هم با اسم های هندی نامگذاری کرد.»
شارما که مادر او فرزند ارشد استوکز محسوب می شود می گوید:« پدر بزرگ من یک نویسنده پرکار بود و نوشتارها، نامه ها و کتاب خاطرات او منابع ارزشمندی برای دستیابی به اطلاعاتی که در کتاب او گنجانده شده است به شمار می آید.»
مسئله شگفت آور برای شارما این است که چگونه پدربزرگ او برای ترویج مسیحیت به هند رفت اما در نهایت خود تبدیل به یک هندی شد و به آموختن زبان و فلسفه هند پرداخت.
شارما معتقد است که این سادگی مردم هند بود که استوکز را تحت تاثیر قرار داد. صراحت و صداقت مردم هندوستان و بردباری ای که آن ها در مقابل دیگری از خود نشان می دهند توانست روح استوکز را لمس کند و البته فرهنگ چند هزار ساله هند هم موثر بود. در خانه های مردم هند به روز همه باز است و آن ها با خوشرویی، مهربانی ، سادگی و بردباری با دیگران رفتار می کنند و جهانی بودن این مسائل است که همه را به سوی هند جذب می کند.
آشا شارما امیدوار است که کتاب «یک آمریکایی در سرزمین گاندی» بتواند خاطره و میراث پدر بزرگ او را نه تنها به عنوان یک مدافع حقوق مردم هند بلکه به عنوان مردی که درخت سیب را به دامنه های هیمالیا برد زنده نگاه دارد.