کارگردان:
راينر ورنر فَسبيندر
بازيگران: بريژيت ميرا
آلمان، ۱۹۷۵، رنگی، ۱۰۸ دقيقه
اين کمدی سياسی داستان تلخی است که ابتدا سروصدای زيادی بپا کرد و باعث شد تا فَسبيندر در فکر اوليه خود تجديد نظر کند و فيلم را اديت کرده و از تلخی پايان آن بکاهد.
مادر کاسترز به بهشت می رود يکی از معدود فيلم هايی است که به سياست معاصر آلمان پرداخته و آن را رسوا می کند و خلا و پوچی آن را می نماياند. در اين فيلم هيچکدام از ايدئولوژی های حاضر در صحنه سياسی از طنز گزنده فَسبيندر در امان نيستند.
داستان مربوط ميشود به زندگی زن سالخورده ای که يکروز شوهرش به سرش زده و ابتدا رئيسش را می کشد و سپس خودش را سر به نيست ميکند. مادر کاسترز به هرکس برای کمک روی می آورد به وی خيانت می کنند و يا از او برای مقاصد خود بهره وری می کنند.
ابتدا يک ژورناليست با عوامفريبی و روی خوش نشان دادن زير زبان مادر کاسترز را می کشد و از اطلاعات وی برای نگارش يک مقاله نامطلوب و گزنده استفاده می کند. سپس همسايگان مادر کاسترز که کمونيست هستند به وی قول می دهند که برای
شوهرش اعاده حيثيت کنند، ولی آنها هم دروغ می گويند و هيچ کاری نمی کنند. بالاخره مادر کاسترز به آنارشيستها روی می آورد و آنها هم در ساختمان دفتر مجله ای که مقاله نامطلوب و گزنده را بچاپ رسانده بود تحصن براه می اندازند، که به خشونت کشيده می شود.در صحنه پايانی روايت اصلی فيلم، فسبيندر داستان را به آنجا می رساند که مادر کاسترز هم بالاخره خودش کشته می شود، ولی چون منتقدين به اين پايان خشونت بار انتقاد های اساسی وارد کرده بودند، فسبيندر فيلم را بازسازی کرده و در روايت نهايی فيلم اينگونه به پايان ميرسد که يک مستخدم ساختمانی مادر کاسترز را به صرف شام در خانه اش دعوت ميکند.
مادر کاسترز به بهشت می رود برخلاف تصوير تلخ و سياهی که از ايدئولوژی سياسی آلمانی به دست می دهد، چهره گرم و دوست داشتنی ای از يک زن مستاصل و درمانده است که با لبخند و طنز به مواجهه با ناکامی های زندگی ميرود ولی از تجربياتش درس عبرت می آموزد.