لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ ایران ۱۱:۲۷

اعطای نشان به تسليما نسرين


ساعت شش بعد از ظهر روز چهارشنبه ۲۱ ماه مه نشان سیمون دوبووآرتوسط خانم رامآ یاد وزیر مشاور در امور حقوق بشر ، در تالار کاخ وزارت خارجه به خانم تسلیما نسرین اهدا شد .

دراین مراسم که تعدادی از روزنامه نگاران هم حاضر بودند خانم رآما یاد طی سخنانی کوتاه گفت ، امروز فرانسه از شما استقبال میکند ، فرانسۀ ولتر، هوگو وزولا، ،فرانسه دوگل ، سیمون دوبووآرو سزار، فرانسۀ نویسندگان که مبارزه و شرافت انسانی را پرچم آزادی دانستند .

خانم رآما یاد سپس گفت آزادی بیان حد و مرز نمی شناسد و نمیتوان برای آن قانون صادر کرد .

کمی دیرتر خانم نسرین در باره کتابش بنام شرم که جنجال ها از آنجا آعاز شد برای حاضران که اغلب آن را مطالعه کرده بودند سخن گفت .

خانم نسرین ازسال ۱۹۹۴ ناچار به ترک وطنش بنگلادش شده و در سوئد زندگی میکرد. وی دو سالی هم درهند بسربرد ولی گویا سرنوشت برای اوچیز دیگری خواسته است .

تسلیما نسرین همیشه مایل بوده که به آب وخاک کشورش نزدیک باشد ، نه اینکه راه مهاجرت را پیش بگیرد .

کتاب جدید تسلیما نسرین زندان زندگی من نام دارد ، و از چند روز پیش فروش آن در کتابفروشی ها آغاز شده است .

جایزه سیمون دوبووآر در روز نهم ژانویه امسال بخاطر صدمین سال تولد این روزنامه نگار بوجود آمد و خانم تسلیما نسرین اولین دریافت کننده آن است .

روزنامه لوموند مینویسد این بانوی نویسنده را متعصبین و افراطیون بنگلادش وادار به ترک کشور کردند.

برای روزنامه نگار، محل ملاقات با تسلیما نسرین که در رستورانی درمحله سن ژرمن پاریس است باوردشواری است وتسلیمانسرین حتی مسافت سیصد متر را با اتومبیل ضد گلوله بایستی طی کند .

به گفته خودش از وقتی که به او گفتند شهر کلکته و هند را باید ترک کند دچار شوک شده است. او در هند در این سوی مرز کشورش ، در پشت سیم های خار دار به دلائلی روشن خودش را در موطن اش احساس میکرد .

تسلیما نسرین بنگالی است وبا نگاه واحساس مردم این منطقه آشناست .

لوموند نوشته سال گذشته یکباردیگرتسلیما نسرین درتکرارهمان کابوسی قرارگرفت که پیش تر ناچارشده بود به همان دلیل بنگلادش راترک کند .

امام های تند رو برایش فتوای قتل صادر کرده بودند، ویکباردیگر صدای تنفردر تظاهرات کوچه وخیابان شنیده میشد . این تظاهرات تا آنجا شدید بود که در ۲۱ نوامبر در کلکته قوانین منع عبور ومرور شبانه اعلام شد.

با اینهمه تسلیما نسرین میگوید به آینده هند، این کشور لائیک و دمکراتیک که روشندلی وبردباری وتحمل دربطن ونهاد جامعه اش جا انداخته خوش بين است، و دوباره همین کشور چند مذهبی وچند قومی ازاو حفاطت خواهد کرد .

جابجائی برای تسلیما نسرین بار سنگینی است، و هر بار ازگرجستان گرفته تا دهلی، بایستی در خانه های مخفی بسر ببرد. برای اوزندگی دراین شرائط امری محال بنظر میآید، و درد آور زمانی است که پیام آورده میشود نبایستی قلب معتقدان به مذاهب را جریحه دارکرد .

وی میگویدمن فقط منقد به برخی ازمسائل اسلام نیستم ، من باور و فکرم را در باره همه چیز و همه کس میگویم .

لوموند مینویسد که مسلمانان در پایتخت هند در اقلیت هستند اما دولت حضور و خواسته های انها رابفراموشی نسپرده است، و تسلیما نسرین معتقد است جامعه ای که انتقاد را تحمل نکند چگونه میتواند به پیشرفت خود امیدوار باشد .

درهند گفته شد دولت نمیخواست او را اخراج کند ، ولی وضعیت جسمی وی را وادار به ترک هند کرد، و به این ترتیب یکباردیگر آواره گی آغاز شد .

تسلیما متولد ۱۹۶۲ در یکی از شهر های بنگلادش در خانواده ای مرفه است. پدرش داروساز و خود او پزشک زنان بود . او از سنین نوجوانی به سرودن شعر پرداخت ودر دهه هشتاد به دنبال چاپ آنها در نشریات کراچی واستقبال مردم ازاشعارش ، تسلیما این محبوبیت را تبدیل به تریبونی برای گفتن ساخت .

عقایدی در اینجا وآنجا او را سلمان رشدی بنگلادش لقب داده و برخی هم او را اخلاگر و تحریک کننده جامعه میدانند، و تعدادی از این انتقاد ها علیه او گاه به این دلیل است که وی تا کنون سه بار ازدواج کرده است .

تسلیما نسرین در سال ۱۹۹۸ از کشور سوئد تابعیت سوئدی دریافت کرد و به این ترتیب وقتی مادرش رو به مرگ گذاشت او با استفاده از گذرنامه سوئدی توانست چند روزی بر بالین مادرش حاضر باشد .

خانم ماری مودیگ معاون انجمن قلم میگوید تسلیما نسرین از ناراحتی قلب رنج میبرد، و او که از ماه فوریه در دهلی در بیمارستان قلب این شهر بستری شده بود، در پاریس با پزشکان متخصص قرار دارد . او به خبرنگار خبرگزاری فرانسه گفته که مصمم است به د لیل تمدید اجازه اقامتش که فقط تا ۱۷ ماه اوت اعتبار دارد به هند بازگردد، و این گفته تسلیما نسرین هم میتواند نگاه یک نویسنده شرقی در باره زندگی در غرب باشد .

تسلیما نسرین میگوید اروپا برای من یک ایستگاه توقف و انتظار، مثل یک ایستگاه اتوبوس است، و با این انتظار، روزی ودر ساعتی، اتوبوس دیگری من را به قاره هند خواهد برد ، همان جائی که زندگی برایم معنای دیگری دارد .

XS
SM
MD
LG