آکادمی سوئد که از جمله، برندگان نوبل ادبی را اعلام ميکند، امروز صبح اورهان پاموک نويسنده برجسته ترک را برنده جايزه نوبل ادبيات سال ۲۰۰۶ معرفی کرد. در اعلاميهای که به اين مناسبت منتشر شد، تلاش آقای پاموک برای کشف نمادهای جديدی برای بيان برخورد و آميزش تمدنها در زادگاهش شهر استانبول، از جنبههای مثبت کار او اعلام شده است.
در کتاب معتبر اورهان پاموک، رمان مشهور برف، يک نويسنده ترک را داريم که برای کشف خودش و کشف کشورش و زادگاهش به شهری دورافتاده در ترکيه بر می گردد و از ديد مهاجری که سالها در آلمان زندگی کرده است به تعصبات اسلامی و برخورد اسلام و مدرنيت در جامعه خود نگاه ميکند، و به نوعی خودشناسی ميرسد. موفقيت ترجمه انگليسي، فرانسه، و سوئدی اين کتاب از جمله دلايل اصلی نامزد شدن اورهان پاموک برای دريافت جايزه نوبل صلح دانسته می شود.
محاکمه جنجالی زمستان ۲۰۰۵ اورهان پاموک در ترکيه، شايد در نوبل گرفتن او بيتاثير نبود. اورهان پاموک به اتهام توهين به ترکيت يا ترکيگري، محاکمه شد و نزديک بود بين شش ماه تا يک سال زندانی شود به خاطر اينکه در همين کتاب و در سخنرانيها و مطالب ديگری که از او منتشر شده بود، به آنچه ارامنه به آن اعتقاد دارند و ترکها انکار می کنند، يعنی کشتار يک ميليون و 500 هزار ارمنی در اوائل قرن بيستم توسط سربازان امپراتوری عثماني، پرداخته بود.
آقای هوراس انگدال Horace Engdahl سخنگوی آکادمی سوئد، صبح امروز در استکهلم، خبر برنده شدن اورهان پاموک را اعلام کرد.
اورهان پاموک، نويسنده پنجاه وچهارساله ترک در آثارش، در جريان جستجو برای روح سرگشته زادگاهش استانبول، سمبولهای جديدی برای برخورد و التقاط تمدنها کشف کرده است.
پاموک، که قبل از روی آوردن به ادبيات و قصه، تحصيل روزنامهنگاری و معماری کرده، گفت که در نيم قرن عمر خود شاهد تغيير جامعه ترکيه بود از خانواده سنتی دوران عثمانی به سبک زندگی امروزی غرب، و اين تغييری است که در ده رمان خود منعکس کرده است.
اورهان پاموک در کتاب اولش که در دهه ۱۹۷۰ منتشر شد، کتابی به نام ترکی Cevdet bey ve Ogullar ماجرای يک خانواده ترک را بازگو می کند در سه نسل، و در رمان دومش، خانه سکوت House of Silence ترکيه را در آستانه جنگ داخلی از ديدگاه اعضای خانوادهای باز ميگويد که هر کدام در ديدار از مادربزرگ زاويهای متفاوت را ميبينند. کتابی که پاموک را در جهان مشهور کرد، اثر سومش است به نام Beyaz Kale يا قلعه سفيد The White Castle که هرچند در قرن هفده استانبول اتفاق ميافتد اما در باره تاثير داستان و اسطوره در ساختن روحيه انسان است. اين کتاب در سال ۱۹۸۵ بيرون آمد. کتاب «سرخ می بينم» او نيز در فرانسه بسيار پرفروش بود.
با بردن جايزه نوبل، استقبال در سطح بينالمللی از کتابهای پاموک افزايش خواهد يافت، به خصوص رمان او برف. داستان کتاب برف در دهه ۱۹۹۰ اتفاق ميافتد: بازگشت نويسنده ترکی از آلمان به سرزمين پدري... ولی اين رمان به خاطر بحثهائی که در باره بنيادگرائی اسلامی و خشونت در آن هست، به خصوص بعد از فاجعه تروريستی يازده سپتامبر در غرب طنين تکاندهندهای پيدا کرد.
رمان برف از جمله مورد توجه نويسنده برجسته کانادائی خانم مارگرت اتوود Atwood قرار گرفته بود که خودش هم در نوشتن رمان های با محتوای سياسی و سمبوليک خيلی مهارت دارد.
خانم اتوود طی مقاله مفصلی در نيويورک تايمز نوشت ترکها با مطالعه رمانهای اورهان پاموک انگار نبض خود را ميگيرند زيرا تصويری از جامعه امروز ترکيه نشان ميدهد.
در رمان برف، مثلا، از يک طرف طرز فکر بنيادگرايان را ارائه ميدهد و ار طرف ديگر طبيعت اختناق سياسي، خشم و توطئهها و خشونت را... و مثل رمانهای ديگر او، روحی دوگانه در اين اثر هست که در واقع روح انسان ترک يا به طرزی گسترده تر، روح انسان شرقی امروز است در جوامع اسلامي، که بين دو دنيا و دو عصر تاريخی سرگردان است. از يک طرف اميدوار است و از طرف ديگر مايوس.
نويسنده قهرمان رمان برف، که يک فعال سياسی تبعيدی است، به زادگاش در يک شهر دورافتاده بر ميگردد ولی در طوفان برف گير ميکند. ماجرای اصلی کتاب، خودکشی سه دختر نوجوان است که به خاطر اصرار در پوشيدن لباس اسلامی آنها را مدرسه اخراج کرده اند، چون در مدارس ترکيه اين ممنوع است.
پاموک در اين اثر ما را با دو طرف اين دعوا آشنا ميکند و جالب است که شخصيت محوری با هر دو طرف جريان برخورد ميکند، از يک طرف اهالی متعصب محل به اين شخصيت مهاجر که در واقع يک روشنفکر غرب ديده است مشکوک هستند و از طرف ديگر، ماموران دولتی ترکيه هم به او مشکوک هستند. با اين حال پاموک از اين برخوردها برای توصيف ترکيب احساسات ضد و نقيضی استفاده ميکند که جوامع اسلامی را در بر گرفته، که حتی پژواک آن را در همين بحران اتمی ايران هم می توان ديد.
به قول مارگرت اتوود، پاموک يک پروژه عظيم در سر دارد که می خواهد با قصه گوئي، يک جامعه را احيا کند. خانم اتوود در برداشت خودش از رمان برف می نويسد مردمی که در امپراتوری های سرنگون شده سابق مثل امپراتوری عثمانی (يا ايران) زندگی می کنند اين احساس دوگانه را درک می کنند: يکی حس لياقت است و غرور، و اينکه حق ماست که قدرتمند باشيم و يکی احساس شرم است که چه کرده ايم که به اين روز افتاده ايم... توام با احساس دلواپسی نسبت به هويت... اينکه ما واقعا چه هستيم؟ غربي، اسلامی ترک؟ يا ايراني؟
خيليها، رمانهای پاموک را با نويسندههای بزرگ معاصر مثل توماس مان يا حتی گابريل گارسيا مارکز مقايسه می کنند، ولی با اين تفاوت که او در باره دنيای معاصر و زندگی اطرافش می نويسد، و هرچند کارش تخيلی است اما وقايعنگارانه هم هست، مثل يک روزنامه نگار.
صحنه ای که در اين کتاب تشريح می کند، بحثی است بين يک اسلامگرا و رئيس منطقه آموزش و پرورش. اسلامگرا که به قانون منع پوشيدن حجاب اسلامی در مدارس ترکيه اعتراض دارد به رئيس آموزش و پرورش می گويد چه قانونی است که قانون خدا را نقض می کند. رئيس آموزش و پرورش جواب می دهد که در نظام سکولار و غيرمذهبی حاکم بر ترکيه قلمرو دين از حکومت سوا است. اما متعصب خشونت گرا قانع نمی شود و می گويد کتاب مقدس قرآن به من حکم می کند که هرکه به مومنان ظلم کند بکشم و اسلحه را در می آورد و مدير منطقه آموزش و پرورش را می کشد.
هرچند اين داستان تخيلی است اما سه سال بعد از انتشار آن، اين داستان در عالم واقع تکرار شد. در ترکيه شاهد آن بوديم که يک وکيل متعصب 29 ساله در آنکارا رفت قاضی ديوان عدالت اداری ترکيه مصطفی يوجل اوزبيلگين را ترور کرد به خاطر اينکه به ضرر يک معلم اسلامگرا رای داده بود که ميخواست سر کلاس حجاب اسلامی سر کند.