کارشناسان محیط زیست، در این سالهای آغازین قرن بیست ویکم هشدار میدهند که رشد سریع جمعیت ، همگام با بالا رفتن سطح زندگی در کشورهای در حال پیشرفت فشار غیر قابل تحملی بر منابع طبیعی وارد میآورد. در همه کشورها این مشکل بچشم میخورد.
در ساعات پررفت وآمد در شهرهای بزرگ، ترافیک از حرکت باز میماند. معطلی وسایل نقلیه در خیابانها میلیونها دلار مواد سوختی را به هدر میدهد، و مواد آلوده به محیط زیست وارد میکند. این مواد به گازهایی که از دودکش کارخانجات و آسمان خراشها بیرون میزند اضافه میشود. اینها همه به بهداشت فردی و بهداشت محیط ضربه میزند، آبها را آلوده میکند، به مزارع، جنگلها و سواحل آسیب میرساند، و در دراز مدت، تغییرات اقلیمی را باعث میشود وتنوع زیستی محیط را برهم میزند.
در ماه فوریه برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد گزارشی زیر عنوان "چشم انداز محیط زیست جهان" منتشر کرد. در این گزارش آمده است که نزدیک به دوسوم اکوسیستم جهان در حال افول و پس روی است . این گزارش میگوید تغییرات محیطی که بر اثر سوخت مواد فسیلی بوجود میآید خشکسالی، و افزایش سیل و توفانهای دریایی را باعث شده است.
نیک نوتال سخنگوی برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد میگوید: "مسائل محیطی و اقتصادی در سال گذشته پا به پای هم پیش رفته اند. اينک پیام روشن است: بهبود محیط زیست اساس چیرگی بر فقر و پایه رشد اقتصادی در این جهان شش میلیارد نفری است." اثر انفجار جمعیت در هیچ جا بیشتر از آسیا احساس نمیشود. این قاره نزدیک به دو سوم از جمعیت جهان را در خود جای داده است و مکان فعالترین اقتصادهای دنیا است.
"ویپان پراچو آپموت" استاد دانشگاه میگوید آسیا صاحب شهرهايی است که با سرعت رو به رشد هستند. اما اين رشد سریع با موانعی روبرو شده است." ویپان اضافه میکند: "رشد شهرها سریع و بی برنامه است، و همین امر به فقر شهری، بیکاری، نابسندگی مسکن و تأسیسات زیربنایی میانجامد، و درعین حال با زوال محیط زیست و خطرات بهداشتی روبرو است." ویپان ادامه ميدهد: "بالا رفتن استانداردهای زندگی در آسیا اشتهای سیر نشدنی مصرف را پدید میآورد. معنای این گفته آن است که کشورها به نفت بیشتر و زغال سنگ بیشتر نیاز دارند تا کالاهای مورد نیاز مردم را تهیه کنند. دولتها، به ویژه در کشورهای در حال پیشرفت، باید در آموزش مردم و بهبود مهارتها و قابلیتهای آنها سرمایهگذاری کنند. دولتها باید توجه خود را به ایجاد هماهنگی درطبیعت معطوف سازند نه به مصارف غیر ضروری.
اما "نيک نوتال" سخنگوی سازمان ملل متحد بر این باور است که روند پیشرفت اقتصادی در کشورهایی مانند چین، هند و برزیل از گونه کشورهای صنعتی نیست و این کشورها پیوند ناگسستنی ميان رشد اقتصادی و فشارهای وارده به محیط زیست را بخوبی درک کرده اند. وی میگوید: "نشانه های دلگرم کننده ای وجود دارد مبنی بر اینکه کشورهای آسیایی حفاظت محیط زیست را جدی گرفته اند و این کشورها برخلاف کشورهای غربی که دیر به این نکته پی بردند در مراحل نخستین توسعه به اين مسأله آگاهی یافتند." او خاطر نشان میسازد که چین طرحهایی برای کاهش وابستگی خود به سوخت فسیلی تهیه کرده است، و هندوستان سرگرم پاکسازی بیش از نیم میلیون رودخانه و دریاچههای خود است و به این موضوع واقف شده است که محیط سالم توسعه اقتصادی را تسهیل میسازد.
مانع بزرگی که در سر راه بهبود محیط هست این است که بیش از نیمی از مردم کره زمین، یعنی سه میلیارد نفر با درآمد روزانه دو دلار زندگی میکنند. این مردم مستمند فشار بیشتری بر محیط زیست وارد میآورند، زیرا زندگی با حداقل امکانات موجب میشود که انسان به کارهایی از قبیل بریدن و سوزاندن درختها دست بزند، که یا به منظور فروش است، یا به منظور آماده کردن زمين برای کشت است. پس، از یک سو فعالیتهای عمرانی میتواند برمحیط زیست اثر بگذارد و از سوی دیگر فقدان عمران وآبادی نیز برای محیط زیست زیانبار است.
نیک نوتال پا را از این هم فراتر میگذارد و میگوید کشورهای ثروتمند باید در حفظ منابع طبیعی، به ویژه جنگلها ، به کشورهای فقیر کمک کنند. پیشبینی میشود تا سال ۲۰۵۰ جمعیت جهان به نه میليارد نفر برسد. این رقم نشانگر ۳۸ درصد افزایش جمعیت نسبت به رقم کنونی است که شش میلیارد و پانصد میلیون نفر اعلام شده است.
اما جالب اینکه کارشناسان جمعیت شناسی پیش بینی میکنند که در آینده جمعیت کشورهای صنعتی رو به کاهش میگذارد، و جامعه این کشورها به کهولت گرایش پيدا خواهد کرد، و درعوض جمعیت کشورهای در حال پیشرفت حالت انفجاری پیدا میکند و جوانتر میشود. اگر پیشبینیها درست درآید ، جمعیت جهان در آینده بیشتر در کشورهای آمریکای لاتین، آفریقا و جنوب آسیا متمرکز خواهد شد.
کال هاب Carl Haub کارشناس ارشد جمعیت شناسی در "دفتر منابع جمعیت" مستقر در واشنگتن میگوید: "در حال حاضر رشد جمعیت تماماً در کشورهای درحال پیشرفت است. در اروپا رشد طبیعی جمعیت وجود ندارد، و ایالات متحده آمریکا هم به مهاجرت افراد وابسته است." اما خبر نویدبخش اینکه بسیاری از کشورهای در حال پیشرفت مسأله را پیشاپیش دریافته اند و در صدد چارهجویی بر آمده اند. دولتها، علاوه بر تدابیری که برای حفاظت محیط زیست اتخاذ میکنند، برنامههایی هم برای جلوگیری از ازدیاد جمعیت به اجرا گذاشته اند.
تا سال ۲۰۵۰ جمعیت قاره آفریقا ممکن است از ۹۰۰ میلیون نفر کنونی به تقریباً دو میلیارد نفر برسد، و جمعیت جنوب آسیا از یک میلیاد و ششصد میلیون نفر به حدود دو میلیارد و پانصد میلیون نفر افزایش یابد. در چین نگرانی ناشی از انفجار جمعیت که در گذشته در آن وجود داشت رفع شده است. دولت چین با اجرای سیاست یک فرزند برای هر خانواده از رشد جمعیت خود به نحو چشمگیری کاسته است. بر اساس این طرح زنان، پس از یک بار زایمان مجبور به نازایی یا سقط جنین میشوند، و برای خانوادههایی که بیش از یک فرزند دارند جرایمی تعیین شده است. پی آمد این سیاست که از بیست و پنج سال پیش آغاز شد، اینک بروز کرده است: امروزه رشد جمعیت در این کشور به یک ممیز شش در صد در سال رسیده است، که در میان کشورهای در حال رشد بی سابقه است. تردیدی نیست که اجرای این سیاست، که گاه خشن بنظر میآید، با بالا بردن سطح سواد و ترقی سطح زندگی مردم همراه بوده است. بدین سان، پیش بینی میشود که ظرف سی سال آینده جمعیت این کشور آسیایی به یک میلیارد و نیم برسد، و آنگاه رشد جمعیت قوس نزولی پیدا کند.
چین نیز همانند دیگر کشورها دغدغه نگاهداری از جمعیت سالمند بالاتر از ۶۵ سال سن را دارد که تا سی سال دیگر بیست درصد کل جمعیت کشور را تشکیل خواهند داد. در اروپا وضعیت به گونه دیگری است. جمعیت اروپا روز به روز پیرتر میشود. در دهه های آینده برای هر نفر بازنشسته دو نفر باید کار بکنند و در نتیجه فشار زیادی بر سیستمهای بهداشتی و بازنشستگی وارد خواهد آمد. برای جایگزین کردن جمعیت هر زوج بطور متوسط باید دو ممیز یک فرزند داشته باشند، حال آنکه نرخ کنونی در اروپا یک ونیم فرزند برای هر زوج است.
مؤسسه رندRand گزارش میدهد که کُندی روند افزایش جمعیت در اروپا مانعی جدی بر سر راه پیشرفت اقتصادی، اشتغال و انسجام اجتماعی در قرن بیست و یکم قرار میدهد. دولتهای اروپایی هر کدام سیاستهای گوناگونی برای مقابله با این چالش در پیش گرفته اند. فرانسه برای تشویق زوجهای جوان به باروری، مزایای زیادی قائل شده است. بریتانیا ، ایرلند، و سوئد نیز دست به کار جلب کارگران خارجی شده اند. اما دولتها نسبت به اقدامات جنجال برانگیز از قبیل بالا بردن سن بازشستگی اقدام فوری انجام نمیدهند. تونی بلر اخیراً اعلام کرد که قصد دارد لایحه اصلاح بازنشستگی را پیشنهاد کند که در آن سن بازنشستگی به ۶۸ سال افزایش داده شده است.
کارشناسان اقتصاد بر این باورند که یکی از راههای افزایش نیروی کار در اروپا جلب کارکنان خارجی است. رئیس کمیسیون تجاری اتحادیه اروپا بر این باور است که اروپا باید مهاجران جدید را بپذیرد تا بتواند گردش چرخ اقتصاد خود را تضمین کند. اما کارشناسان جمعیتشناسی این راه حل را برای اروپا نمیپذیرند. آمار سازمان ملل نشان میدهد که آلمان به تنهایی باید هرسال سه میلیون مهاجر را بپذیرد. اضافه بر آن بیشتر مهاجران اروپا از شمال آفریقا میآیند که مسلمان هستند و این خود تنشهایی را در سازگاری مسلمانان در جوامع غربی پدید میآورد، همانگونه که در اکتبر سال ۲۰۰۵ رخ داد.
افزایش جمعیت تأثیر خود را بر مسأله مهاجرت نیز نشان داده است. به عنوان نمونه، کشور ايرلند، که زمانی "صادر کننده " مهاجران بود، طی ده سال اخیر به "وارد کننده" مهاجر بدل شده است. ایرلند طی سالهای ۱۸۴۵ تا ۱۸۶۰ بیش از یک میلیون و نیم مهاجر به ایالات متحده آمریکا فرستاد، و این مهاجرتها بعدها هم ادامه یافت . اما اینک منزلگاه بیش از چهارصد هزار مهاجر شده است، که از راه دور، مانند چین و جنوب آسیا به این کشور سرازیر میشوند.
در میان کشورهای پیشرفته صنعتی ، ایالات متحده آمریکا حالت استثنایی دارد. در این کشور، برخلاف کشورهای صنعتی دیگر، رشد جمعیت رو به افزایش است، و این افزایش بیشتر ناشی از مهاجرت است. در حال حاضر هرسال یک درصد به جمعیت ۳۰۰ میلیون نفری آن اضافه میشود، و در میان کشورهای صنعتی بالاترین رشد جمعیت را دارد. در این میان ۶۰ در صد از افزایش جمعیت طبیعی، و چهل درصد براثر مهاجرت است. پیش بینی شده است که جمعیت آمریکا تا سال ۲۰۵۰ به رقم ۴۰۰ میلیون نفر برسد.
از سویی، کارشناسان اقتصادی میگویند وجود مهاجرین نیروی کار ایالات متحده را قابلیت انعطاف بیشتری میبخشد، به رشد صنایع کمک میکند، و درعین حال قیمتها را هم برای مصرف کننده پایین میآورد. افزون بر آن، ایالات متحده از دوره ای که مستعمره بوده تاکنون مهاجرپذیر بوده و مهاجران، این کشور را شکل بخشیده و به آنها جان تازه داده اند.
اما، از سوی ديگر بنظر برخی از کارشناسان این فرایند خطراتی نیز در بردارد. یکی اینکه این فرایند نیروی کار آمریکا را، به ویژه کارگرانی که از مهارت شغلی کمتری برخورداند، از بازار بیرون میراند. اضافه بر آن مهاجرت در سطحی گسترده به ویژه مهاجران غیرقانونی، برای دولتهای ایالتی و محلی هزینه های گزافی در بر دارد، زیرا آنها مجبورند آموزش، بهداشت و سایر خدمات اجتماعی مهاجران را تأمین کنند. اما یک چیز روشن است و آن اینکه ایالات متحده مقصدی گیرا و جذاب برای مهاجران است، و شمار خالص مهاجرانی که به آمریکا میآیند، یعنی عده افرادی که وارد میشوند منهای عده افرادی که خارج میشوند، چه قانونی چه غیر قانونی، رقمی معادل یک میلیون و سیصد هزار نفر در سال است. این رقم، بر اساس نظر یکی از کارشناسان اداره سرشماری آمریکا، معادل یک چهارم رشد جمعیت آمریکا است. یکی از دشواریهایی که دولتها با آن در گیر هستند سازگاری مهاجرین با محیط است .
تنشهای موجود در میان مهاجران گهگاه به خشونت میانجامد؛ از کشتار ۱۹ نفر چینی بوسیله عده ای سفید پوست در سال۱۸۷۱ گرفته تا شورشهای تبعیدیان کوبایی در سال ۲۰۰۰ ، بخاطر بازگرداندن الیان گوندالز، کودک کوبایی به کشورش، همه از مشکلاتی سخن میگوید که در فراگرد مهاجرت پدید میآید. هنگامی که مهاجرین بیکار بمانند، از مزایای بهداشت و آموزش بهره کافی نگیرند و به هر حال در حاشیه قرار داده شوند، سر به شورش برمیدارند، همانگونه که در اکتبر سال ۲۰۰۵ در فرانسه رخ داد. در این سال جوانان مهاجری که سالها پیش از الجزایر و تونس به فرانسه مهاجرت کرده بودند منفجر شدند و به خیابانها ریختندو علیه تبعیض نژادی و قومی که به گفته آنها در جامعه فرانسه نسبت به آنها روا میشود سر به شورش برداشتند.
اثر مهاجرت را بر برنامههای تأمین اجتماعی نباید از نظر دور داشت. امروزه هدف اصلی مهاجران، خواه از آمریکای لاتین آمده باشند خواه از قاره آسیا یا آفریقا، همان است که مهاجران ایتالیایی یا ایرلندی یا انگلیسی در گذشته دور داشته اند: آنها بدنبال فرصتهای اقتصادی هستند تا زندگی خود را بهتر کنند و یا از موطن خود گریخته اند تا از یوغ رژیمهای سرکوبگر رها شوند.
آلن کرات Alan Kraut ، مورخ، تجربه مهاجرت مردم آمریکای لاتین را با گروههای اروپایی مقایسه میکند و میگوید: کاتولیکهای تنگدست ایرلندی که گروه گروه در اواسط سالهای ۱۸۰۰ به آمریکا آمدند، مجبور بودند برای محکم کردن پایگاه اقتصادی و اجتماعی خود مبارزه کنند. وی اضافه میکند، با وجودیکه آمریکائیان ملتی مهاجر هستند، اما همیشه مقدم مهاجران جدید را گرامی نداشتهاند. گفته ای بین مهاجران رواج دارد که میگوید: " آمریکا جذب میکند، آمریکائیان دفع میکنند."
چالش بزرگ ناشی از افزایش جمعیت که پیش روی دولتها قرار خواهد گرفت تأمین خدمات اجتماعی و بیمه بهداشت به ویژه برای جمعیت سالمند، و نیز تأمین فرصتهای اشتغال برای جویندگان کار است. پیش بینی شده است که تا سال ۲۰۳۰ نزدیک به ۶۰ در صد از جمعیت جهان شهرنشین خواهد شد؛ و مشکل شهرنشینی مشکل زاغهنشینی را نیز در پی خواهد داشت، که بیشتر در کلان شهرها بوجود ميآید. مشکل دیگر تراکم جمعیت است.
الیزابت چاکو، استاد دانشگاه جورج واشنگتن میگوید: "هنگامی که شما به رشد جمعیت فکر میکنید باید به تراکم آن نیز توجه کنید. مردم بیشتر در شهرها یا در نقاط ساحلی متمرکز شده اند." وی اضافه میکند که تراکم شهرها در یک جا علاوه بر مشکل تأمین خدمات عمومی ، مسائل جرم و جنایت و سهولت شیوع بیماریهای همهگیر را نیز بوجود میآورد. به هرتقدیر، اگر مشکلاتی از گونه کمبود آب، آلودگی محیط زیست تأمین خدمات اجتماعی برای مردم، و گرم شدن هوا و نظایر آن را، که عمدتاً ناشی از افزایش جمعيت است، در نظر بگیریم ، آنگاه تیرگی چشم انداز آینده بشر در قرن بیست و یکم به نمایان خواهد شد.