یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۳ ایران ۱۱:۴۳
شخصی به هزار غم گرفتارم | | در هر نفسی به جان رسد کارم |
بیزلت و بیگناه محبوسم | | بیعلت و بیسبب گرفتارم |
در دام جفا شکسته مرغیام | | بر دانه نیوفتاده منقارم |
خورده قسم اختران به پاداشم | | بسته کمر آسمان به پیکارم |
هر سال بلای چرخ مرسومم | | هر روز عنای دهر ادرارم |
بیتربیت طبیب رنجورم | | بیتقویت علاج بیمارم |
محبوسم و طالع است منحوسم | | غمخوارم و اختر است خونخوارم |
بوده نظر ستاره تاراجم | | کرده ستم زمانه آزارم |
امروز به غم فزونترم از دی | | و امسال به نقد کمتر از پارم |
طومار ندامت است طبع من | | حرفی است هر آتشی ز طومارم |
یاران گزیده داشتم روزی | | امروز چه شد که نیست کس یارم؟ |
هر نیمه شب آسمان ستوه آید | | از گریهی سخت ونالهی زارم |
زندان خدایگان که و من که | | ناگه چه قضا نمود دیدارم؟! |
بندی است گران به دست و پایم در | | شاید! که بس ابله و سبکبارم |
محبوس چرا شدم نمیدانم | | دانم که نه دزدم و نه عیارم |
نز هیچ عمل نوالهیی خوردم | | نز هیچ قباله باقیی دارم |
آخر چه کنم من و چه بد کردم | | تا بند ملک بود سزاوارم |
مردی باشم ثناگر و شاعر | | بندی باشد محل و مقدارم؟ |
جز مدحت شاه و شکر دستورش | | یک بیت ندید کس در اشعارم |
آن است خطای من که در خاطر | | بنمود خطاب و خشم شه خوارم |