مادر وحید شیعه زاده، جوان ۲۳ ساله اهل شیراز که مربی ورزش و از مدالآوران رقابتهای داخلی رشته بیلیارد بود، در گفتگوی اختصاصی با صدای آمریکا فاش کرد که پسرش با «شلیک گلوله ماموران» کشته شده نه «در تصادف».
خانم رقیه احمدی در گفتوگو با منوچهر پردل از بخش فارسی صدای آمریکا روز حادثه را چنین روایت میکند: «پسر من مقام کشوری و قهرمانی جهانی آورده بود و به ورزشکاران دیگر تعلیم میداد؛ موقع برگشت، معالیآباد شیراز شلوغ بوده و ماشینش خاموش شده بود. پسرم پیاده میشود تا دنبال مکانیک بگردد ... که تیر میخورد، پنج دقیقه بعد یکی از دوستانش که باهاش بود به من زنگ زد و گفت وحید تیر خورده و بردیم بیمارستان.»
رقیه احمدی، مادر دادخواه وحید شیعهزاده، در تشریح حضورش در بیمارستان میگوید: «من هرچه گشتم هیچکس جوابم را نمیداد، گفتم پسرم تیر خورده و اینها هم همه لباس شخصی بودند، گفتند بیا اینجا کارت داریم، باباش کجاست؟ گفتم بابا نداره. گفتند اگر قبول کنی و بنویسی که تصادف بوده، ما جسد را تحویل میدهیم، اگر نه جسد رو با خودمان میبریم ... گفتم نمیگذارم جسد رو ببرید و گفتند که خوب خودت را هم میبریم. گفتم من مینویسم که تصادف بوده ولی باید جسد را به من نشان بدهید.»
این مادر در ادامه گفتوگو افزود: «گفتند پنج میلیون تومان باید بدهی... گفتم شما خودتان زدید و پنج میلیون تومان هم میگیرید؟ گفتند: این «پول تیر» است و حتی «دست سپاهیها هم خونی بود» … زنگ زدم به یکی از آشناها برای تهیه پول ولی هیچی نگفتم، گفتم تصادف کرده بهم پول رو بده تا من بعدا پس بدم؛ ... بعد که پول را بهشون دادم ... گفت امضا کن تصادف، تصادف و تصادف.»
با این حال در گواهی فوت علت مرگ «نامعلوم» ذکر شده است. رقیه احمدی در این گفتوگو افشا کرد که فشار و تهدید نهادهای امنیتی و اطلاعاتی حتی بعد از خاکسپاری فرزندش نیز ادامه دارد و به عنوان نمونه گفت: «پسرم در ۱۵ مهر ماه ۱۴۰۱ کشته شده بود، ما تشییع جنازه کردیم و چند روز پس از خاکسپاری خودشون مرا خواستند که روز شنبه ـ وقتی که گورستان خلوت است ـ تنها بیایم سر قبر پسرم و گفتند که باید تاریخ روی قبر را پاک کنی و تاریخ را بزنی ۱۸ خرداد..... گفتم آخر چرا؟ گفتند میخواهی بچهتو از قبر بیاریم بیرون و اصلا ببریم جای دیگه؟ گفتم گناه داره این بچه را گور به گور نکنید.»
مادر وحید شیعهزاده در ادامه گفتوگو تاکید کرد: «من اصلا از خون پسرم نمیگذرم... من خون بچهام را از اینها پس میگیرم... من از هیچکدام اینها نمیترسم... من مادر دادخواه هستم. من یک پسر داشتم و زن بیسرپرست این بچه رو با بدبختی بزرگ کردم فرستادم چین مقام قهرمانی آورد. ولی حقش نبود که اینها بکشنش.»
کشته شدن مهسا (ژینا) امینی ۲۲ ساله در بازداشت گشت ارشاد در روز ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ اعتراضات دنبالهداری را در سراسر ایران و همچنین جهان سبب شد.
در جریان این اعتراضات بیش از ۵۰۰ تن از جمله ۷۱ کودک کشته و هزاران تن بازداشت شدند و جمهوری اسلامی تاکنون هفت معترض را نیز اعدام کرده است.