لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ ایران ۲۳:۴۹

من، دوربین و دیگر هیچ


اولین باری که جلوی دوربین قرار گرفتم، کابوسم این بود که یه چیزی خراب بشه و به اصطلاح ضایع بشم.

در سالهای گذشته برنامه های مختلفی اجرا کرده ام و مشکلات زیادی را تجربه کرده ام که باعث شد این ترس یواش یواش کمرنگ بشه.

اما راستش خیلی وقت بود طعمش را نچشیده بودم و تقریبا یادم رفته بود چه مزه ای داره.

امروز در برنامه شباهنگ، از کار افتادن ناگهانی سیستم های کامپیوتری باعث شد هیچ گزارشی را نتونیم پخش کنیم.

سیستم جایگزین هم كار نمی كرد.

در اتاق فرمان غوغا بود. شبنم، تهیه كننده برنامه سعی می كرد گزارشها را یكی یكی روی سیستم آلترناتیو دیگری بیاندازه تا بشه پخش كرد.

اما در استودیو من بودم و لنز سیاه بزرگی که زل زده بود بهم.

خب توی اون لحظه به خصوص اینکه نمی دونی قراره چی بشه و تهیه کننده هم سعی می كنه اتفاقات اتاق فرمان را به اطلاعت برسونه و توی گوشت حرف می زنه سخته كه فکر کنی چی باید بگی.

خوشبختانه برنده های جشنواره فیلم کن همون موقع اعلام شده بودن و خبر داغ داغ بود و در اون لحظات که نمی دونستیم چی کار باید بکنیم به داد من رسید.

سعی می كردم اسامی را كه دقایقی پیش از برنامه چاپ كرده بودم و همراهم بود بخوانم.

خبر، برای خودم هم جدید بود.

به خصوص اینكه زیاد اهل فیلم نیستم و خبرهای كن را هم به خاطر اینكه بخشی از كارم است دنبال می كنم. خلاصه سعی می كردم تلفظ اسم ها را درست بگم و یادم بیاد كه فیلمها به فارسی چطور ترجمه شده اند مثلا مون روآ شده سلطان من و غیره.

در عین حال سعی می كردم آرامشم را هم حفظ كنم و لبخند را فراموش نكنم.

اما الان که پشت میزم نشسته ام و به این تجربه فکر می کنم می بینم که ای کاش از این فرصت بهتر استفاده می کردم.

مثلا به جای اینکه سه بار برنده ها را اعلام کنم، می تونستم از همین تلاشهای پشت دوربین براتون بگم.

یا از این بگم كه خراب شدن برنامه دیگه برام یه کابوس نیست.

از اینکه احساس می کنم خیلی هم خوبه گاهی فقط من باشم و دوربین.

چرا؟ چون هر چی باشه اون لنز سیاهی که به نظر بی تفاوت و حتی بی رحم میاد، چشمهای مهربان و منتظر تک تک شمایی است که پای این برنامه نشستین.

شاید ماه ها ، حتی سالها بگذره و این فرصت را پیدا نکنم که باهاتون رو در رو حرف بزنم.

این بار که گذشت. اما از همین لحظه تصمیم گرفتم اگه یکبار دیگه این اتفاق افتاد، حتی شده برای چند ثانیه، باهاتون صمیمانه حرف بزنم و حتما این را بگم که چقدر تک تک ما، چه ما که چهره برنامه هستیم و چه کسانی که پشت دوربین هستن، حتی در شرایطی كه برامون شبیه یه كابوس تلخ است، فقط و فقط به شما فكر می كنیم و نهایت تلاشمون را می کنیم برنامه ای را روی آنتن ببریم که مورد پسند شما قرار بگیره و ناامیدتون نكنه.

خب حالا حداقل اینجا گفتم و می تونم با خیال آسوده تری برم خونه.

فردا دوباره جلوی دوربین قرار خواهم گرفت. اما این بار، با تجربه ای بیشتر كه بهم كمك می كنه مجری بهتری باشم برای شما که از بین این همه کانال، صدای آمریکا را برای تماشا انتخاب کرده اید.

XS
SM
MD
LG