لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ ایران ۱۲:۲۲

یاشار کمال، نویسنده‌ای که کردی اندیشید، ترکی نوشت و جهانی‌ شد


یاشار کمال نویسنده ترک که دیده از جهان فروبست
یاشار کمال نویسنده ترک که دیده از جهان فروبست
روز ۲۸‌ام فوریه۲۰۱۵ یا نهم اسفندماه ۱۳۹۳، کانال‌های تلویزیونی ترکیه، در حالی‌ برنامه‌های عادی خود را قطع و به خبر درگذشت یاشار کمال پرداختند، که آنسوتر، آقای ثریا اُوندر، نماینده ترک زبان حزب کردی صلح و دموکراسی در مجلس، پیام عبدالله اوجالان، رهبر دربند حزب کارگران کردستان، خطاب به چریکهای این سازمان را قرائت کرد که از آنان خواست، سلاح‌هایشان را به نشان احترام به صلح، زمین بگذارند.
گویی‌ جریان رو به جلو تاریخ، مهره‌های بازی سیاست در سرزمین آناتولی را باز چینی‌ می‌کند. سالها پیش،عبدالله اوجالان، رهبر زندانی حزب کارگران کردستان، نگرش یاشار کمال به مساله کرد در ترکیه را خیالی و دور از واقعیت دانسته و از وی انتقاد کرده بود. اما این رهبر سمبولیک کرد‌ها در ترکیه، در روز درگذشت یاشار کمال، گام در مسیری نهاد که خالق ` اینجه ممد `، سالها پیش، آن را پیش بینی‌ کرده بود.

طغیان علیه اربابان، قهرمانان بر خواسته از توده‌های مردم، روایت حال و روز دهقانان و مکانی چون کوهستان، شناسه‌های مشخص نوشته‌های یاشار کمال بودند که بازخوردشان، تولید هراس ذهنی‌، درمیان حاکمان ترک در ترکیه بود.

اما یاشار کامل که بود و از چه گفت که مردمان شرق را شیفته خود کرد. سال ۱۹۲۳ همزمان با تاسیس جمهوری ترکیه در روستای گوکچه لی کودکی‌ به دنیا آمد که نامش را کمال گوکچه لی گذاشتند. یعنی‌ کمالی که اهل کوگچه لی است. شاید آن فضای فقر و تنگدستی که خانواده کمال با آن دست و پنجه نرم کرد، نخستین کلاسهای اندیشیدن برای وی بود. تضاد‌هایی‌ که در دوران کودکی‌ دید و حس کرد، نخستین جرقه‌های تولید فکری شد که بعد‌ها در فضای سخت و امنیتی ترکیه، در قالب خیال و رمان نگاشت.

آنطور که خود گفته بود، نخستین دغدغه‌ای که از دوران کودکی‌، ذهنش را به چالش کشیده، مساله زبان گفتاری بود که تا سال ۲۰۰۰ در ترکیه، چالش بزرگ ملیت‌های مختلف ساکن ترکیه با حکومت این کشور بود. اینگونه بود که کمال گوکچه لی، مسئولیت نگارش دردها، احساس و آلام مردمان آنتولی را بر عهده گرفت تا نخستین کسی‌ باشد که با داستانهایش، سیستم حکومتی را نه با سیاست، بلکه با قلمش به چالش بکشد.

کمال گوکچه لی، قبل از آنکه، محصول فکری و احساسی‌ خویش را در قالب رمان بنگارد، در روزنامه جمهوریت قلم زد. مطالبش، بنیان جسارت نوشتن در ترکیه آن روزگاران را پایه ریزی کرد تا جایی‌ که نویسنده، هنرمند و دوست قدیمی‌ اش، عابدین دینو، لقب یاشار کمال را برای وی برگزید. اینگونه بود که تعریف جدید هویت کمال گوکچه لی، به یاشار کمال، بر روی جلد رمانهایش آمد تا نسل طغیانگر و معترض به سیستم حکومتی ترکیه، دلشان به حضورش گرم باشد.

محصول رهائی فکر و احساس یاشار کمال و حس همذات پنداری وی با مردمان زیر یوغ مانده در ترکیه، بیست رمان از جمله، اینجه ممد، زمین آهن است و آسمان مس، گیاه بی زوال، جنایت بازار آهنگران، اربابان آکچاساز، درخت انار روی تپه و سه گانه قصه جزیره بود
علاوه بر رمان وی ده ها مجموعه داستان دیگر از جمله "سه افسانه آناتولی، افسانه کوه آگری، افسانه هزار گاور نر، چوکوروا سوزان، کلید چوکورووا" را نیز به رشته تحریر در آورد که به ده ها زبان دنیا ترجمه شدند.

اینجه ممد، که یاشار کمال را به شهرت جهانی‌ رساند، داستان جوانی‌ روستایی است که به قول سیستم حکومتی، طغیان می‌کند و دهقانان و رعیت را علیه اربابان میشوراند. بسیاری از نظامیان در ترکیه یکصدا خواهان ممنوعیت چاپ رمان‌های یاشار کمال بودند، چون بر این باور بودند که جوانان کرد متاثر از تفکرات وی، به حزب کارگران کردستان می‌‌پیوندند، اما وی این اظهارات را ناشی‌ از ضعف حکومت عنوان کرد تا جایی‌ که به خاطر دفاع از حقوق اقلیت‌ها و آزادی بیان، در سال ۱۹۹۵ به جدایی‌ طلبی متهم و به بیست ماه زندان محکوم شد. فشار‌های بین المللی بر سیستم قضایی ترکیه، سبب لغو حکم شد. یاشار کمال پیشتر در سال ۱۹۵۰، به دلیل انتقاد از نوع رفتار با اقلیت‌ها در ترکیه، مدتی‌ را در زندان سپری کرده بود.

اینجه ممد، بارزترین اثر یاشار کمال، نامزد جایزه نوبل شد اما این جایزه‌ در سال ۲۰۰۶، به رمان نویس نسل دوم ترکیه، اورهان پاموک رسید. یاشار کمال رمانهایش را در قالب ذهن مردمان نگاشت اما اورهان پاموک، از تکرار شدن یاشار کامل در خویش دوری جست و تجربه و احساس شخصی‌‌اش را نگاشت تا دو قالب نگارش فکر فردی و جمعی‌، در رمان، ادبیات داستانی‌ ترکیه را در جهان نمایندگی کند.

یاشار کمال، در کودکی‌ چشم راست خود را از دست داد، اما تا لحظه مرگ، دیدن پیرامون با یک چشم، از وسعت نگاهش نکاست. در همان کودکی‌، با دیدن صحنه کشته شدن پدرش در مسجد، دچار لکنت گفتاری شد، اما آنجا که راحت نگفت، آسان نوشت. نوشتاری که جوایز سینه دل‌ دوکا (۱۹۸۲)، لژیون دونور (۱۹۸۴) و جایزه صلح ناشران آلمان (۱۹۹۷) را برای وی به همراه داشت.
قلب خالق قهرمانان رهائی بخش داستان‌های شرق، و یاغیان شکست ناپذیری چون اینجه ممد، روز ۲۸ فوریه ۲۰۱۵ یا ۹ اسفند ۱۳۹۳از تپیدن باز ایستاد، تا خیال، آرزو و رمان در سوگ نبودنش سیاه پوش شوند.

XS
SM
MD
LG