وبلاگ نویسی، داستان آشنای هم نسلان ماست.
دوره ای که نه از فیسبوک خبری بود ، نه از توئیتر و نه از اینستاگرام. شاید اولین شهروند- خبرنگارها همین وبلاگنویسها باشند یا وبنگارها، هنوز هم معلوم نیست که کدامیک از این دو درست تره .
بگذریم. سال ۱۳۸۳ وقتی که از ایران خارج شدم، اولین وبلاگم را در ترکیه راه انداختم. وبلاگی متعلق به یک پناهنده کوچیده از وطن، یک پناهنده در هوای وطن.
این وبلاگ قرار بود که یک پل ارتباطی باشه با سرزمین مادری. دریچه ای باز برای بیان دیدگاهها و دریافتن نظر خوانندگان نوشته ها.
ده سال از آن روزها گذشته. زمانی دیگر، مکانی دیگر و شاید آدمی دیگر اما همچنان با یک حس ویژه و ثابت. علاقه به آنچه در سرزمین آبا و اجدادی اش می گذره و ارتباط گیری با مردمانش.
وبلاگ نویسی بازهم جذابیت خاص خودش رو داره . تجربه یک حس نوستالژیک. اینجا اومدم برای درک دوباره این حس زیبا.