می خواهی کوتاه و قاطع بپرسی «چرا...؟» بعد کلمه در زبان نمی چرخد و پرسش بلند می شود و بی انتها... می خواهی درستش کنی بدتر و نامفهوم تر می شود و خنده ات می گیرد و... ساکت می شوی... کارگردان آمریکایی برنامه که برای لحظه های نادر خنده من در برنامه چشم می خاراند می ماند که چه شده... لنز دوربین آینه می شود. به خودم می گویم ای کمال گرا «چه تپقی زدی».
همیشه بعد از برنامه همکاران بخش تولید اگر اشکالی فنی در کار باشد نسخه اینترنتی را تصحیح می کنند. این بار می پرسند می خواهی تپق ات را در بیاوریم؟ می خندم و می گویم...