لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۳ ایران ۲۱:۳۰

درک خودآگاهی: تفکيک انسان از دیگر موجودات متفکر


تحقيقات تازه نشان می دهد که ميمون های ريسوس قادرند خود را در آئينه بشناسند. به رغم کشف اين مورد، اما همچنان توان خودآگاهی، تفکيک مهم قدرت دماغی انسان از موجودات متفکر ديگر، محسوب می شود. اينکه جد مشترک بشر امروز و ميمون ريسوس چقدر توان خودآگاهی داشته را نمی دانيم اما شکی نيست که خودآگاهی ما از انسان اوليه فرسنگها فاصله دارد.

مثلاً اگر نوشته ای را سالها پيش نوشته ايم هنگام مطالعه مجدد، خود را در آن مقطع زمانی و مکانی به ياد می آوريم. ابزارسازی، زبان و نگارش مطمئناً در تکامل خودآگاهی انسان در طول تاريخ نقش ايفا کرده اند. و با آغاز عصر مدرن و رشد فرديت، خودآگاهی نيز بيشتر تکامل يافته است و عبارت کوتاه «من ميانديشم پس هستم» دکارت بيان خوبی از جايگاه خودآگاهی برای انسان مدرن است. و طبعاً انسان مدرنی که با خودآگاهی بيشتر در جامعه عمل می کند نسبت به جزئی از يک توده انبوه در قرون وسطی، مستقل تر می انديشد.

بيش از ده سال پيش «ری کورزويل» رباتی درست کرده بود بنام رامونا که قرار بود بجای او خوانندگان وبسايت او را راهنمايی کند. جالب است که اين ربات به شکل يک خانم ساخته شده بود در صورتيکه شبيه سازی فکری آقای کورزويل بود. کورزويل نقل می کند در اين تجربه چگونه متوجه شده است که مردم تا چه حد خود را با نماد بصری خويش هم هويت می بينند در صورتيکه هويت واقعی برابر نماد بصری نيست و ادامه می دهد که ما به آئينه های عميق تر نياز داريم*.

مطمئناً آنچه شخص در کتابی نوشته و آن را در زمان و مکانی ديگر دوباره مطالعه می کند هويتی از او است که معادل نماد بصری وی نيست. يا اگر يک قطعه موسيقی نگاشته است هنگام تدوين اثر بيشتر قدرت سمعی خود را بکار گرفته است و زمانی که به آن اثر دوباره گوش می دهد بدون نياز به حس بينايی است.

اين است که تأمل انديشمندانه يا مديتيشن همه حواس و فکر ما را بکار می گيرد تا درکی عميق تر از خويشتن را متبلور کند. جالب است که دکارت در کتاب گفتمانی در مورد متد، روايت تبيين نظريه خود را درباره متدولوژی علم مدرن به شکل نوعی خودآگاهی در طی روزها تأمل انديشمندانه نقل می کند. گوئی به توصيف بيدارانديشی پرداخته است.

در حقيقت کتابت، نگارش نت موسيقی و ترسيم تابلو نقاشی نوعی خودآگاهی عميقتر را طی تاريخ برای بشريت ميسر ساخته اند. اما امروز به مدد تکنولوژی های جديد امکان تکامل تازه تری از خودآگاهی فراهم شده است. احتمالاً خودآگاهی پايه ای ژنتيکی دارد و در عين حال با اين عوامل محيطی رشد می کند. و در هوش مصنوعی نيز می تواند از طريق آلگوريتم های خودآموزی تکامل يابد.

وقتی فرد می تواند به کسی تلفن بزند يا ايميلی بفرستد و پاسخی دريافت کند بدون آنکه فرستنده يا دريافت کننده هيچگاه يکديگر را ديده باشند؛ اين خودآگاهی متفاوت از نماد بصری است که رشد می کند و فوريت آن نظير مکالمه روزمره است و نه مانند کتاب که در آن تأخير طولانی بين نگاشتن و خواندن، وجود دارد. با رشد تلفن های هوشمند اين توان در وسائل ارتباطات بتدريج به هم سنگی مکالمه رودررو نزديک می شود.

آيا نمي شود انتظار داشت که خودآگاهی بشر در عصر اينترنت با سرعتی شتابنده رشد کند؟ آيا اينترنت به نوعی آئينه عميق تر که کورزويل از آن صحبت می کند، تبديل نشده است؟ اگر دموکراسی دنيای مدرن با انديشيدن مستقل فردی در غرب تکامل يافت آيا نمی شود اميدوار بود که جهان سايبر نويدبخش رشد انسانهايی با بينشی ژرف تر از خود در فراسوی ظاهر بصری باشد؟


* http://www.kurzweilai.net/ask-ray-the-future-of-human-self-awareness-deeper-mirrors
کورزويل در ادامه مکالمه بالا جزئيات تکنيکی اين بحث را در کتاب زير که ثمره تحقيقات او در مورد مهندسی معکوس مغز است، در ماه اکتبر منتشر خواهد کرد
Ray Kurzweil, How to Create a Mind, The Secret of Human Thought Revealed (Viking, October 2012)
XS
SM
MD
LG