«وودی آلن» در چهلمین فیلم ساخته خود به نام «به زودی یک غریبه سبزه رو و قد بلند را ملاقات می کنید!» یک بار دیگر به سراغ موضوع زندگی، عشق، روحیه و خلقیات بشری رفته است. موضوعاتی که این کارگردان نابغه سینمای آمریکا بارها و بارها نیز پیش از این به آن پرداخته است. اما این بار طنزی که درفیلم به کار گرفته شد تلخ تر و تاریک ترو شخصیت های فیلم نیز نا امید ترو سرگشته تراز همیشه هستند.
«هلنا» با بازی «گما جونز» به دنبال طالع بینی است تا کشف کند چرا شوهرش «آلفی» (با بازی آنتونی هاپکینز) پس از چهل سال زندگی مشترک او را رها کرده است تا با دخترجوانی به نام «چارمین» که سال ها از او جوان تر است زندگی کند.
شخصیت دیگر فیلم «سالی» با «روی» ازدواج کرده است که روزی یک رمان موفق و پرفروش نوشته است اما سال هاست که از تکرار این موفقیت عاجز مانده است. رابطه این دو هرروز بدتر از روز پیش می شود و آشنایی با «چارمین» جوان و سکسی نیز مسئله را بغرنج تر کرده است. اما در واقع «روی» هم به صورتی زندگی رومانتیک «آلفی» را تکرار می کند و ضمن نوشتن نوول تازه اش ساعت ها از پنجره اطاقش به زن زیبا و جوانی که در آپارتمان روبرو زندگی می کند خیره می شود.
به گفته «وودی آلن»شخصیت های این فیلم تازه در محله ای درلندن، با همان مسائلی رویارو هستند که پیش از این ها در سال ١٩٧٨ در فیلم جدی تر«صحنه های داخلی» یا The Interiors به آن توجه شده است.
«وودی» به صدای آمریکا می گوید:«این فیلم هم مثل فیلم صحنه های داخلی با همان مسائل سروکار دارد اما از جنبه های کمدی بیشتری برخوردار است. موضوع اصلی فیلم این است که آدم ها در حقیقت نمی توانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند! آدم ها همیشه به دنبال نوعی امرمسلم هستند و دائما به خودشان این اطمینان واهی را می دهند که زندگی معنای خاصی دارد و هدفمند است. گاه آدم ها در پوچی مطلقی که در این زندگی گرفتار آن هستند به دنبال معانی تازه ای می گردند و می خواهند به خودشان ثابت کنند که همه چیز روی منظوری خاص و به دلایلی اتفاق می افتد، درحالی که زندگی درواقع جز یک تجربه بی معنا و بیهوده نیست…با این حال و با آگاهی از این موضوع انسان ها به این نتیجه می رسند که ایمان به چیزی، حالا هرچیزی که میخواهد باشد بهتر از بی اعتقادی مطلق است!»
«جاش برولین» بازیگر نقش «روی»(نویسنده ناموفق) در جستجوی انگیزه هایی برای نوشتن یک رومان موفق دیگر،به آغوش زنی غیر از همسر خود پناه می برد :«شخصیت روی به هیچوجه یک شخصیت ایده آل نیست. وقتی من او را روی پرده سینما تماشا می کنم می خواهم چندین بار به او سیلی بزنم. مثل آن ضرب المثل قدیمی که می گوید «مرغ همسایه غاز است» انگار این مرد همیشه به آن سوی دیگرپرچین نگاه می کند و حتی درزندگی حرفه ای هم همینطور است. بجای آنکه بنشیند و افکار خودش را بر روی کاغذ بیاورد، فکر می کند فلان نویسنده معروف و موفق چه نوشته است؟ و می خواهد ردپای او را دنبال کند.»
«وودی آلن» معتقد است شخصیت «روی» برای دوستداران آثار سینمایی او چهره ای آشناست که در اغلب فیلم های او حضور داشته است:«این یکی از آن شخصیت های نمادین فیلم های من است. شخصی که فکر می کند آرتیست و هنرمند است و تمام دوران زندگیش با این مسئله کلنجار می رود و دست آخر هم نمی تواند به آنچه خود را متعهد کرده است صادق بماند. شاید این یک شخصیت اتوبیوگرافیک (خود زیستنامه ای) است درباره خود من که در فیلم هایم به صور مختلف تجلی می کند. شخصیتی که «آنتونی هاپکینز» در فیلم بازی می کند هم همین جنبه اتوبیوگرافیک را دارد. البته من مسن تر از او هستم، احتمالا، یا احداقل نزدیک به سن و سال او و مشکلاتی که او در فیلم با آن کلنجار می رود همان مشکلاتی است که در گذشته مرا عذاب داده اند. این ها مسائلی است که دوباره و چندباره در فیلم های من رخ داده اند. یا شاید هم بعضی از آن ها از وقتی که مسن تر شده ام دیگر برایم اتفاق نمی افتند.»
«وودی آلن» به صدای آمریکا می گوید:« همه ما آن دوران به قول معروف چلچلی را ازسر گذرانده ایم. من خوشحالم که لااقل مجبور نیستم یک بار دیگر آن دوران را تکرار کنم! اما من حال «آلفی» را می فهمم و شرایط او را درک می کنم. او به سادگی در این کابوس وحشتناک گرفتار شده ولی بعد با یک اشتباه بزرگ همه چیز را از دست می دهد. زندگی زناشوئی اش نابود می شود، زن او هم به شدت از این مسئله ناراحت شده و زجر می کشد. این جور وقایع اتفاق می افتند. زندگی یعنی همین چیزها. آدم ها از این کارها می کنند و مردها هم اغلب در این جور دام ها می افتند چون نمی توانند جلوی خودشان را بگیرند....یعنی باید بگویم هیچوقت نباید به هیچ مردی اطمینان کرد!»
اما «وودی آلن» این نویسنده و کارگردان نابغه یک بار دیگر تماشاگران خود را واداشته است تا پایان غیرمتعارف این فیلم تازه را که ازچند داستان جداگانه تشکیل شده است بپذیرند.
«وودی» می گوید:«من احساس می کنم که زندگی برخلاف پایان فیلم های هالیوودی به یک جای بخصوصی ختم نمی شود. یعنی زندگی و مشکلات آن از یک دور تداومی برخوردار است و درواقع حل نشدنی است و هر آن هم به صورت تازه ای تجلی می کند. مبهم است و گیجی و سردرگمی می آورد و اغلب مثل یک معما مغز آدم را به خود مشغول می کند. به خصوص که هیچوقت نمی دانید یک لحظه دیگر چه اتفاقی خواهد افتاد. آینده برای آدم ها به کلی غیرقابل پیش بینی و نامطمئن است و براساس همین دلایل هم پایان فیلم من به صورتی که می بینید تمام می شود. من نمی خواستم شخصیت های فیلمم مثل یکی از داستان های شیرین استودیوی «متروگلدوین مایر» با یک پایان خوب و خوش وقابل پیش بینی روبرو شوند.می خواستم تماشاگرم را در همان شرایط دردناک و برزخی که در زندگی واقعی وجود دارد باقی بگذارم.»
درفیلم تازه وودی آلن، پالین کالینز، بازیگر انگلیسی نقش فالگیررا بازی می کند که حین تماشای توپ کریستال خود آینده شخصیت های دیگر فیلم را پیش بینی می کند. آنتونیو باندراس، نیومی واتز و فریدا پینتو از دیگر بازیگران فیلم«به زودی یک غریبه سبزه رو و قد بلند را ملاقات می کنی» هستند.