به سخره گرفتن ترامپ و نظرات درست او در مورد خاور میانه

دونالد ترامپ داوطلب نامزدی انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا از حزب جمهوریخواه

مقال ای از پاتریک کاکبرن برای روزنامه ایندپندنت

سال ۱۹۸۹، چند بار با دونالد ترامپ در شهر ساحلی پالم بیچ ایالت فلوریدا ملاقات کردم؛ آن موقع سخت درگیر این بود که جت هایی که هنگام پرواز از فرودگاه بین المللی تازه توسعه یافته پالم بیچ بر فراز ساختمان عظیمش می‌غریدند را از پرواز باز دارد. "مار-آ-لاگو" عمارت باشکوهی با ۵۸ اتاق خواب و ۳۳ حمام بود که ترامپ چهار سال پیش، بدون اطلاع از این که زیر خط پرواز هواپیماها قرار دارد، خریده بود.

من از مشکلات ترامپ به خاطر این مطلع شدم که رئیس کانادایی یک کارخانه کاغذسازی خانه دیگری را نزدیک خانه او خریداری کرده بود و از صدای فرودگاه شکایت داشت. او از این خشمگین بود که دلالان هنگام فروش عمارت فرصت کوتاهی را پیدا کرده بودند تا هیچ هواپیمایی از بالای آن عبور نکند.

این دو میلیونر با هم سازمانی را راه اندازی کردند که هدفش متحد کردن ساکنان "وست پالم بیچ" و پولدارهای منطقه در برابر مشکل پرواز هواپیماها بود. شکایت های بسیاری وجود داشت، زیرا یک سال بعد از توسعه فرودگاه، روزی ۲۰۰ هواپیما از باند فرودگاه بلند می‌شد.

من در مورد آنچه در پالم بیچ رخ می‌داد با دوستی در یک مجله در نیویورک صحبت کردم، که بلافاصله از من خواست مقاله ای در این باره بنویسم. گمان من بر این بود که روایت محکمی از شکست مضحک ترامپ در تلاش اش برای متحد کردن مالکان این قصرها – که ساکنان گاه و بی‌گاه منطقه بودند – و همینطور مردم محلی بنویسم.

مقاله هرگز منتشر نشد؛ شاید به این خاطر که نوشتم کمپین ترامپ برای کاهش سر و صدا شامل مقررات منع پرواز هواپیماها در شب، ممنوعیت پرواز هواپیماهای پرسر و صداتر، و اعمال مقررات محدودیت سر و صدای فرودگاه بسیار معقول به نظر می‌رسید.

در بلندمدت، اضطراب و خطر شکایت حقوقی از سوی دونالد ترامپ و دوست کانادایی او احتمالا نتیجه بخش بوده است، زیرا یک سال بعد متوجه شدم که فرودگاه پالم بیچ نخستین فرودگاهی در جنوب آمریکا بود که پرواز هواپیماهای پر سر و صدا را محدود، و احتمالا ممنوع، کرد. اما آشکارا همه چیز به خوبی پیش نمی رفت، زیرا ژانویه امسال – ربع قرن پس از زمانی که من در پالم بیچ بودم – ترامپ شکایتی ۱۰۰ میلیون دلاری علیه ناحیه پالم بیچ طرح کرد، بر این مبنا که مقامات محلی مسولان اداره فدرال هوانوردی را برای اقدامی "تعمدی و بدخواهانه" برای عبور هواپیماها بر فراز "مار-آ-لاگو" تحت فشار گذاشته بودند.

با دیدن ترامپ در مصاحبه‌های پیاپی در هفته های اخیر به عنوان داوطلب نامزدی انتخابات ریاست جمهوری و بحث درباره خاورمیانه، به یاد کمپین ضد سر و صدای او افتادم.

مصاحبه کننده های تلویزیونی و مطبوعاتی وقتی ترامپ با لحنی مثبت درباره مداخله روسیه در سوریه، نیاز به مقابله با داعش، و وضعیت فاجعه بار عراق و لیبی صحبت می کند، عموماً با او برخوردی خصمانه یا دست کم موضعی از بالا به پایین و توام با ناباوری دارند. بیشتر آنچه که ترامپ می گوید مطابق با درک عمومی است، اما شعارهای تبلیغاتی جایگزین بحث های واقعی در این باره شده‌اند و از این رو اظهارات ترامپ فورا رد شده یا از سوی سیاستمداران و رسانه ها مورد تمسخر قرار می‌گیرد.

یک مجری خبری شبکه ان.بی.سی از ترامپ پرسید، آیا عراق و لیبی وقتی صدام حسین و معمر قذافی در قدرت بودند وضعیت بهتری داشتند؟ که ترامپ در پاسخ به چنین پرسشی که بیشتر سیاستمداران از آن طفره می روند، گفت "عراق یک فاجعه است ... لیبی حتی یک کشور نیست. اگر به لیبی و آنچه ما آنجا انجام دادیم نگاه کنید، می‌توانید بگویید یک افتضاح است. اگر به عراق دوره صدام حسین و آنچه ما آنجا انجام دادیم نگاه کنید، یک افتضاح است."

این نباید مساله جنجال برانگیزی باشد. بسیاری از مردم عراق و لیبی از این که از شر دیکتاتورهایشان خلاص شدند خوشحال هستند، اما درباره مصیبت هایی که از زمان تغییر رژیم بر کشورهایشان گذشته است، تردیدی ندارند. اما در انتخابات بریتانیا چقدر دیوید کامرون درباره نقش خود در رساندن لیبی به هرج و مرج کنونی به چالش کشیده شده است؟

ترامپ درباره سیاست کاخ سفید در حمایت از مخالفان مسلح سوری گفت حقیقتا دولت "نمی داند آنها چه کسانی هستند؛ ممکن است داعش باشند. اسد بد است؛ دیگران ممکن است بدتر باشند». او گفت با "مفهوم حمایت از افرادی که مطلقا نمی دانیم که هستند" مشکل دارد. مقامات آمریکا اذعان دارند شماری از جنگجویان اپوزیسیون را که آموزش داده اند هنگام ورود به سوریه سریع سلاح هایشان را در اختیار جبهه النصرت، گروه وابسته به القاعده، گذاشته اند. ترامپ می‌‌افزاید "من دو روز پیش با یک ژنرال صحبت می کردم، او گفت: ما هیچ نمی دانیم آنها که هستند."

آنچه که درباره این مصاحبه ها جالب است، اعتماد به نفس مصاحبه کننده های آمریکایی و بریتانیایی در تکرار پروپاگاندای دولتی و ابراز تعجب در زمانی است که ترامپ با آنها مخالفت می کند. ژورنالیست‌هایی که از ترامپ سوال می‌کنند، به نظر بدون تفکر و برخلاف تمام شواهد، پذیرفته اند که جبهه النصرت و احرار الشام – اسلامگرایان افراطی نزدیک به اخوان المسلمین – به محض حمله هواپیماها و موشک های روسی به آنها به عنوان "میانه روهای" مخالف اسد بازتعریف شوند.

ترامپ این باور عمومی که پوتین خواهان نابودی این میانه روها است و به دلایلی غیرقابل توضیح به داعش حمله نکرده است را رد می کند. او قویا مخالف راه حل‌هایی چون "کشورسازی" است و در مصاحبه ای دیگر می‌گوید، اشتباه است که "به مردمی که برای قرن ها زیر دیکتاتوری و بدتر از آن زندگی کرده اند، گفت که کشورشان را خودشان اداره کنند."

این مصاحبه ها با ترامپ ارزش دیدن و خواندن و جدی گرفته شدن دارند، زیرا در بریتانیا و بیشتر ایالات متحده، دونالد ترامپ به عنوان یک چهره سرشناس رسانه ای که درکی از رخدادها در آمریکا ندارد نمایش داده می شود. آنچه که قابل توجه است میزان تأسف بار تکرار طوطی وار خط رسانه ای تحولات در عراق، لیبی و سوریه است. این بی بصیرتی رسانه ای با سوء برداشت دولت ارتباط دارد و مانع این می شود که از فجایع قبلی درس بگیریم.

اینطور نیست که ترامپ بصیرتی خاص از خود نشان می دهد، اما گفته های او برای این معنی می دهد که خلائی جدی در نگرش واضح به جنگ های خاورمیانه و شمال آفریقا وجود دارد. بسیاری از سیاستمداران از این ترس دارند که چنانچه از خط رسمی منحرف شوند، میهن پرست خوانده نخواهند شد. در بریتانیا، بحث درباره استفاده از هواپیماهای بریتانیایی برای بمباران داعش در سوریه، چشم انداز نظامی و سیاسی واقعی مبتنی بر کمبود جت های بمب افکن و متحدانی در میدان نبرد برای شناسایی اهداف را مورد بی اعتنایی قرار می دهد.

دیگر باید روشن شده باشد که شکست داعش و پایان دادن به جنگ های داخلی در سوریه و عراق، تنها با توافق میان قدرت‌های خارجی درگیر امکان پذیر است: آمریکا، روسیه، عربستان سعودی، ایران، و ترکیه. تنها این کشورها بر روی متحدان و نیروهای وابسته در سوریه و عراق نفوذ دارند و می توانند آنها را برای مذاکره جدی تحت فشار بگذارند. تا زمانی که تمام طرفین درگیر در داخل و خارج سوریه معتقدند جنگ بهترین امکان آنها برای نجات و پیروزی است، بسیار بعید است اتفاقی رخ بدهد. این معیار سنجش شکست رهبران غرب در درک بحران در خاورمیانه است و در صحبت از این بحران هیچ کس به اندازه دونالد ترامپ، وضوحی در نگرش خود نشان نداده است.

* برگردان فارسی این مقاله تنها برای آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آن الزاماً بازتاب دیدگاه صدای آمریکا نیست.