مداخله نظامی روسیه در اوکراین بعید است

در پی به زیر کشیدن تندیس لنین، مردم اوکراین پرچم های کشورشان و اتحادیه اروپا را برافراشته اند.


رابرت کولسون

هر بار که تندیسی از «ولادیمیر لنین»، بنیادگذار اتحاد جماهیر شوروی، در اوکراین به زیر کشیده می شود، این وسوسه بیشتر شدت می گیرد که گمان کنیم «ولادیمیر پوتین» اوکراین را بنوعی «باخته» است.

باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، شش روز پیش، در سفرش به مکزیک، در واکنش به رویدادهای اوکراین کوشید تا از زبان آوری و لفاظی های معمول در دوران «جنگ سرد» بپرهیزد:

"دریافت ما، به عنوان ایالات متحده، این نیست که اینها [تحولات اوکراین] را صفحه شطرنجی جنگی بدانیم که در آن با روسیه رقابت می کنیم. منظور ما کسب این اطمینان است که مردم اوکراین بتوانند خودشان درباره آینده شان تصمیم بگیرند."

اما واقعیت ناگوار ِ «ژئواستراتژیک» چیز دیگری می گوید. اوکراین، از آغاز استقلالش، نزدیک به بیست و سه سال پیش، همواره در میان فریبندگی جهان غرب، و روسیه ای مشتاق حفظ دایره نفوذش در فضای اتحاد جماهیر شوروی سابق، گرفتار بوده است.

«لئونید کراوچوک»، نخستین رئیس جمهوری اوکراین پس از استقلال، به بخش روسی رادیو اروپای آزاد / رادیو آزادی می گوید:

"روسیه با این دریافت که بی اوکراین نخواهد توانست جایگاه خود را در پهنه گسترده تر اروپا بیابد و ساختار قدرتمند نوینی بیافریند که بتواند در برابر ایالات متحده و دیگران موازنه برقرار کند، این تصمیم راهبردی را گرفت که اوکراین را در آغوش خود نگاه دارد."

گفته های «استیون پایفر»، سفیر پیشین آمریکا در اوکراین نیز در همین «پرده» است:

"روس ها انگیزه هایی قوی دارند. بگمان من، این [قضیه] برای ولادیمیر پوتین مساله بسیار مهمی است. او می خواهد در فضای پس از [فروپاشی] شوروی، دایره ای از نفوذ برای روسیه بسازد. بخش بزرگی از این [دایره نفوذ] اتحادیه گمرکی خواهد بود. اگر اوکراین به سوی اتحادیه اروپا پیش برود، حفره بزرگی در این طرح ولادیمیر پوتین پدید خواهد آمد. و بگمان من، این برای حوزه سیاسی داخلی ولادیمیر پوتین نیز مهم است. باز پس کشیدن اوکراین در روسیه هواداران بسیاری دارد. اما باختن و از دست دادن اوکراین هیچ محبوبیتی در میان روس ها نخواهد داشت."

تهدید موجودیت؟

اما اهمیت اوکراین برای روسیه بسیار بیش از مساله صرفاً هوادار داشتن حفظ آن است. «اندرو ویلسون»، مولف کتاب «انقلاب نارنجی اوکراین» در شماره چهارم اسفندماه جاری روزنامه بریتانیایی «ایندیپندنت» استدلال کرده است:

"[برقراری] دموکراسی واقعی در اوکراین موجودیت تمامی سامانه و دستگاهی را تهدید می کند که ولادیمیر پوتین از چهارده سال پیش تا کنون ساخته است."

روسیه اقتدارگرا نه تنها بعید است که از سرنگونی دولتی قدرت طلب و تمامیت خواه در فضای دوران پس از شوروی استقبال کند که مسکو خود را دارای منافع حیاتی اقتصادی و امنیتی در اوکراین نیز می داند.

ناوگان روسیه در دریای سیاه در بندر «سباستوپول»، بزرگترین شهر «کریمه»در اوکراین مستقر است؛ بخش اعظم گاز صادراتی روسیه به اروپا همچنان از دل لوله هایی در اوکراین می گذرد؛ و حکام روسیه در اوکراین، بخصوص در شرق آن، منافع گسترده و علائق سودآوری دارند.


تحلیلگران بر سر این نکته موافقت دارند که گذشته از فراخوان گهگاهی شماری از مردم در مناطق روسی زبان اوکراین برای اعزام «صلحبانان» از مسکو، احتمال مداخله نظامی روسیه در اوکراین ناچیز است. هر گونه مداخله نظامی در اوکراین، برای مسکو، بسیار دشوارتر و پر هزینه تر از تجاوز و لشکرکشی شش سال پیش روسیه به گرجستان خواهد بود.

با این حال، به نظر می آید که روسیه در تبلیغ آن چه «فدرالی کردن» اوکراین می خواند، مصمم است. این طرح، اهرمی از قدرت در مقابل دولت مرکزی اوکراین به دست روسیه خواهد داد، و به مسکو قدرت خواهد بخشید که با ایجاد روابط عمیق اقتصادی با مناطق «خودمختار» شرق اوکراین، بر سر راه ادغام بیشتر اوکراین در اتحادیه اروپا مانع ایجاد کند.

«دمیتری ترنین»، تحلیلگر، و رئیس «مرکز مسکو» در موسسه «کارنگی» در شماره چهارم اسفندماه نیویورک تایمز در این زمینه نوشت:

"هر چند در کی یف، و غرب اوکراین، اندیشه فدرالی کردن را بمثابه گامی به سوی تجزیه بالمآل اوکراین می دانند، این طرح، در واقع، می تواند اوکراین را یکپارچه نگاه دارد چون خودمختاری مالی و فرهنگی بیشتر، بخش های گوناگون اوکراین را قادر خواهد ساخت که همزیستی آسانتر و روانتری با یکدیگر داشته باشند."

دوپاره میان شرق و عرب

همزمان، اقتصاد اوکراین در پرتگاه سقوط تلوتلو می خورد. دولت اوکراین خواهان سی و پنج میلیارد دلار یاری مالی فوری، و برگزاری گردهمایی کشورهایی شده است که به «کی یف» وام بلاعوض بدهند.

در این حال، اوکراین بشدت متکی به گاز با یارانه روسیه است، و، در نتیجه، اهرم انرژی و داد و ستد، به مسکو این قدرت را می بخشد که، اگر بخواهد، مردم را به نارضایی های گسترده تحریک کند، و تفرقه های سیاسی را شدت بخشد.

همچنان که «اندرو ویلسون» نوشته است: " تا زمانی که روسیه از هر ابزاری برای شکست دولت جدید اوکراین بهره گیرد،به این دولت فرصت داده خواهد شد که کوتاه ترین دوران ماه عسل را بگذراند."

از هم اکنون، «دمیتری مدودیف»، نخست وزیر روسیه، دقیقاً مشروعیت دولت جدید اوکراین را نشانه رفته، و رنگ تردید بر آن پاشیده است. او روز پنجم اسفندماه گفت:

"شماری از طرف های خارجی ما، طرف های غربی ما، جور دیگری فکر می کنند و بگمان آن ها، مسوولان [در دولت جدیداوکراین] مشروعیت دارند. من نمی دانم که آن ها [غربی ها] کدام قانون اساسی و کدام کتاب قانونی را در پیش رو دارند. به نظر من، دادن مشروعیت به چیزی که جوهر و ماهیتش نتیجه شورشی مسلحانه است، نوعی تجاهل العارف است."

بگفته «سمیول چَرَپ»، از اعضاء ارشد [بررسی مسائل] روسیه و اُروسیا در موسسه بین المللی «پژوهش های راهبردی»، مستقر در واشینگتن، برای اوکراین، از زمان استقلال آن تا کنون، گرفتاری در گرداب میان شرق و غرب، نه تنها دردناک که آسیب زننده نیز بوده است.

آقای «چرپ» در تفسیری در نشریه «فارن پالیسی»، در ماه جاری میلادی، نوشت: "تنها پایمردی هم روسیه، و هم جهان غرب، می تواند راه حلی درازمدت برای مساله اوکراین به دست دهد. با توجه به تنش کنونی، به نظر می رسد که ایجاد چنین زمینه مشترکی میان روسیه و جهان غرب، رویای شیرینی بر پایه توهم بیش نیست؛ اما جایگزین آن بحران مداوم است."