محسن شریفیان(گردآوردنده آلبوم اهل ماتم ) با نگارش نامهای خطاب به سيد عزت الله ضرغامی از پخش گفت و گو با همسر رئیس علی دلواری بدون ذکر نام از کارگردان در تلویزیون و نسبت به عدم درج نامش در تيتراژ سریال مختار نامه اعتراض کرد.
این نامه اعتراضی انگیزه ای شده تا دیگر موارد نقض مکرر حقوق مالکیت معنوی پدیدآورندگان آثار از سوی صداوسیمای جمهوری اسلامی برای چندمین بار تذکر داده شود؛ هرچند به گفته محسن شریفیان گوش شنوایی برای این تذکرات وجود ندارد.
اعتراضات حقوقی پیرامون رعایت حقوق آثار معنوی از سوی هنرمندان، نویسندگان، و پژوهشگران ایرانی به صداوسیمای جمهوری اسلامی رو به گسترش است. سالها پیش برای نخستین بار محمدرضا شجریان طی نامه ای رسما خواهان آن شد آثار او بجز «ربنا» از صداوسیما پخش نشود. نامه اعتراضی شجریان باعث شد نقض حقوق مالکیت معنوی افراد از سوی صداوسیما مورد توجه قرارگیرد هرچند اقدام سازنده ای در این باره صورت نگرفت و هنوز هم نگرفته است. بسیاری از پژوهشگران ایرانی در زمینه های مردم شناسی نسبت به برداشت بی نام و نشان صداوسیما از کارهایشان اعتراضات پیاپی ای داشته اند.
استفاده غیرمجاز صداوسیما از آثار ممنوع الانتشار:
یکی از وکیلان آفرینندگان آثار معنوی می گوید سال هاست که وزارت ارشاد کتابهای غیرقابل چاپ، آلبوم های موسیقی و فیملنامه های غیرقابل تولید را به صداوسیما تحویل می دهد تا آنان با تغییرات مورد نظر خود بدون ذکر نام مولف یا آفریننده اصلی این آثار را به نام عوامل و افراد مورد اعتماد خود در دستگاه تولید و پخش کنند. نمونه روشن اخیر آن سریال «حضرت یوسف» است که شهاب الدین طاهری نویسنده کتاب و فیلمنامه دوجلدی یوسف صدیق شکایتی را علیه فرج الله سلحشور(نویسنده و کارگردان مجموعه تلویزیونی یوسف پیامبر و از عناصر مورد وثوق ضرغامی و جناح تندرو حاکمیت) تقدیم دادگاه کرد که باوجود محکوم شدن سلحشور و صداوسیما از سوی دادگاه، این حکم بدون اجرا به فراموشی سپرده شد.
شماری از هنرمندان و پژوهشگران به دلیل وضعیت حاکم بر سیستم قضایی ترجیح داده اند از هرگونه شکایت نسبت به استفاده غیرمجاز از آثارشان توسط صداوسیمای ضرغامی خودداری کنند؛ زیرا کسانی همچون عبدالوهاب شهیدی که اعتراض کوچکی نسبت به اجرای آثار خود توسط عناصر دیگری کرده بود تهدید به بازداشت به دلیل مصرف موادمخدر شده بود. گروهی نیز که در خارج کشور بسر می برند که اصولاً از دیدگاه صداوسیما از لیست شهروندان کشور خارج شده و حق ابراز وجود ندارند.
حتا اعترافات افراد بخشی از کپی رایت یا حق مالکیت آثار معنوی ست
بدنام کردن هنرمندان و پژوهشگران شیوه شناخته شده صداوسیما نیز هست. برای نمونه پخش برنامه هایی مثل «هویت». استفاده اجباری از پژوهشگران و نویسندگان بازداشت شده از جمله پخش «گفتگوها» و «اعترافات» سعیدی سیرجانی و پخش سخنان دستگیرشدگان در جریان اعتراضات علیه نتیجه انتخابات از موارد غیرقانونی، ضدحقوق بشری و دزدی آشکار از مالکیت معنوی افراد بشمار می آید.
مدیران صداوسیما از جمله سیدعزت الله ضرغامی اگر پیش از منصوب شدن، اطلاعی از «مالکیت معنوی» افراد بر آثارشان نداشتند؛ اما در جریان کار با این حقوق آشنا شده و بخوبی می دانند حتا مصاحبه با یک نویسنده؛ استفاده از آگاهی و تجربه اش نیز نیازمند پرداخت حقوق و کسب رضایت اوست؛ حتا اگر کسی مثل سعیدی سیرجانی بازداشت شده تحت فشار روحی و جسمی وادار به ارائه نظریاتی شود که خلاف آیین و باورش بوده است.
قوه قضاییه شکایات علیه ضرغامی را بایگانی می کند
با این همه اما سیدعزت الله ضرغامی، رئیس صداوسیما و یارانش بی توجه به این همه شکایت و پشتگرم به عدم پیگیری شکایات نقض حقوق معنوی از سوی قوه قضاییه، همچنان به برداشت بدون مجوز از آثار هنرمندان ادامه می دهد. عملی که از سوی آفرینندگان و هنرمندان «دزدی آشکار زحمات هنرمندان» نامیده شده و قانون نیز به آن عدم رعایت «حفظ حقوق مالکیت آثار معنوی» یا کپی رایت می گوید.
در حالی که ماده ۳ قانون قانون ترجمه و تکثير کتابها و نشريات و آثار صوتی مصوب ششم دی ماه ۱۳۵۲، که از نظر قوانین حقوقی همچنان معتبر و جاری ست، به صراحت اعلام میدارد که «حکم مذکور در اين ماده شامل برنامههای راديو و تلويزيون و هرگونه پخش ديگر خواهد بود.»
متن نامه محسن شریفیان به شرح زیر است:
این روزها بیمهریهای زیادی نسبت به هنرمندان و اهل پژوهش روا داشته میشود، به ویژه هنرمندانی که در حوزهی موسیقی فعالیت دارند. این را گفتم تا شاید با نوشتن گوشهای از آن حداقل خودم را کمی آرام کنم.
چندي پيش در مصاحبه با کارگردان سریال مانای «دلیران تنگستان» استاد همایون شهنواز که در کتابی با عنوان «دلیران خاموش» منتشر شد، متوجه شدم که احتمال تولید فیلمی از گفتوگو با «خیری» همسر «رئیسعلی دلواری» که پیش از انقلاب صورت گرفته بود، وجود دارد. بهاتفاق استاد شهنواز نامهای نوشتیم و من پیگیری این موضوع را به مدیر صدا و سیمای مرکز بوشهر پیشنهاد دادم. خوشبختانه این گفتوگو بعدها در آرشیو تهران پیدا شد اما شوربختانه با یک مونتاژ ضعیف، این کار از شبکه یک سیما بدون نام کارگردان و عوامل این یافتهی ارزشمند پخش شد.
با چنین اقدامی این سؤال مطرح بود که آیا مهندس ضرغامی که مانور تبلیغاتی زیادی بر روی این گفتوگو داشت، از خود نپرسید که این فیلم پس از چهل سال چگونه و توسط چه کسانی در آن منطقه دورافتاده ضبط شده بود؟! چه کسی کارگردان بود؟ چه کسی گزارش گرفت؟
پس از این اتفاق، شهنواز همیشه از من گلایه میکند که تو باعث شدی فیلمی که من برای دل خودم گرفتم لو برود. او شکوهها میکند که «عمری سریال دلیران تنگستان را بدون نام کارگردان پخش کردند و حالا هم این گفتوگو...»
و اما حالا پس از گذشت چند ماه، این اتفاق تلخ به نوعی دیگر در مورد موسیقی و آواز لالایی در سریال «مختارنامه» تکرار شده است؛ سریالی که این روزها حواشی زیادی دارد.
در تیتراژ این سریال مجدداً شاهد جفای دیگری هستیم. منبع اصلی لالاییِ تیتراژ سریال و همینطور تیتراژ شروع از سیدی و کتاب «اهل ماتم» (کار پژوهشی نگارنده در حوزهی موسیقی آیینی بوشهر) است البته کارگردان محترم نام مآخذی که از این کتاب استفاده کرده است را در تیتراژ ذکر کرده، آنهم در اقدامي ناپسند و بدون نام گردآورنده آن مجموعه یعنی آقای "جهانگیر نصریاشرفی" و بدون نام خواننده یعنی خانم صدیقه بهرانی و یا نام و نشاني گردآورنده و پژوهشگر موسیقی بوشهر و یا حتی نام موسیقی بوشهر! از كارگردان نامي اين مجموعه كه خود اهل قلم و صاحب تاليف است، بعيد به نظر ميرسد فقط به نام ناشر بسنده کند! آنهم در مورد موسیقیای که به کرات از آن در تیتراژ شروع و پایانی و البته در موسیقی متن نيز استفاده شده است.
تصور کنید شخصی از سریال مختار نامه استفاده فراوانی بکند اما در پایان ننویسد که کارگردان و عوامل چه کسانی بودند و تنها برای رفع مسئولیت بنویسد که با تشکر از تهیه کننده!!!
اما باز هم در مورد همین موضوع؛ سال ۱۳۸۰ برای انتشار یکی از پژوهشهایم تصمیم به ضبط بخشی از موسیقی مذهبی بوشهر گرفتم. برای ضبط موسیقی امکاناتی نداشتم. از این رو، به ناچار، با صدا و سیمای مرکز بوشهر صحبت کردم. گفتند ما فقط استودیو را در اختیارت قرار میدهیم. در نتیجه تمام هزینههای این کار از پذیرایی تا ایاب و ذهاب بعضی از هنرمندان که آنها را باید از روستاها میآوردم، و راضی کردن عوامل ضبط همه و همه به عهدهی خود شما خواهد بود!
خیلیها نمیدانستند و نمیدانند که من برای ثبت و ضبط این ملودیها چه کشیدم. بعدها هم حاصل زحمتم، یعنی ساعتها پژوهش و گردآوری آواهای ناب مذهبی را صدا و سیمای مرکز بوشهر به کام خود ثبت کرد؛ آن هم بدون پرداخت حقوق مادی و معنوی من و همکارانم.
اکنون هم این گونه مورد تقدیر قرار میگیرم که آقای ضرغامی بدون اینکه از پژوهشگر و گردآورندهی آن ذکری شود، از خانم خوانندهی لالایی به نفع خود و همکارانش تقدیر میکند! چه میشود کرد؟ این روزگار تلخ پژوهشگران موسيقی در ایران است...
رادیو و تلویزیون همواره بیاذن و اجازه از مطالب پژوهشی و یافتههای صوتی ما استفاده کرده و ميكند. اما حالا باز آقای ضرغامی بدون اینکه ذکر کند چگونه این آواها ضبط شده – با وجود همهی تنگناها و مشکلات از جمله ممنوعیت ضبط صدای زن - به گونهای عمل میکنند که گویی این اثر زاییدهی ذهن و تلاش دستاندرکاران صدا و سیما بوده است! این را گفتم چون هم دفتر ایشان و هم امور استانهای سازمان و هم مرکز بوشهر همگی در جریان اصل ماجرا بوده و جالب اینکه در این خصوص با نگارنده در تماس بودند اما...
در ایران کسی نگران حقوق معنوی پژوهشگران نیست! حکایتی كه حالا حالاها به قوّت خودش باقی است!