فیلم جدید «تیم برتون» که اکران آن از همین جمعه در آمریکا و بریتانیا شروع می شود، فرصت تازه ای است برای این تخیل بصری این سینماگر هنرمند برای خلق کودکان و نوجوانان ابرقهرمان که از قدرت های ابرانسانی خود، برای دگرگون ساختن طبیعت اطراف بهره می گیرند.
«رنسام ریگز» نویسنده کتاب پرفروش مبنای فیلم، موضوع داستان را تلاش انسان ها برای یافتن حلقه های اجتماعی مناسب، توصیف میکند.
در روایت تیم برتون از کتاب نویسنده «رنسام ریگز» برای نوجوانان، با پسرکی فلوریدائی به نام «جیک» همراه میشویم، بازی «ایسا باترفیلد» که به توصیه پدربزرگش (با بازی ترنس استامپ) به جزیره «ویلز» در بریتانیا، می رود، جائی که دوست قدیم پدربزرگ، جادوگری به نام «دوشیزه پرگرین» با بازی «اوا گرین» را ملاقات میکند که چند نوجوان با قدرتهای ویژه را در خانه قصرمانندش پنهان کرده که به خاطر یک حلقه زمانی بینهایت که در آن قرار گرفتهاند، مردم بیرون به آنها دسترسی ندارند.
حلقه زمانی بینهایت میتواند تمثیلی از مرگ باشد که زمان در آن متوقف میشود، هر چند که برای این شخصیتها، زمان دوار است، و شبیه به فیلم «روز موش چوب» Groundhog Day مدام سرجای اول بر میگردد.
تیم برتون می گوید آنچه او را به این کتاب جذب کرد، عکسهای سیاه وسفید و قدیمی بود که نویسنده در آن گنجانده بود. برتون خودش گردآورنده عکسهای قدیمی است که کیفیت شاعرانه و غریب آنها، بیشباهت به عکسهای این کتاب نبود.
حلقه زمانی دوشیزه «پرگرین» در سال ۱۹۴۳ گیر کرده و به این صورت، بچه ها از دست آدمهای خبیث، به رهبری جادوگری با بازی «سموئل ال جکسن» در امان میمانند. خوراک تبهکاران سیاهکار، چشم نوجوانها است.
جذابیت فیلم، که سری فیلم های «اکس من» X-Men را به یاد میآورد، توانائیهای غیرعادی بچههاست: دخترکی موطلائی، با کفش های سنگین سربی، قوه جاذبه را خنثی میکند و با باد از زمین برمیخیزد. دخترک دیگری، صاحب دندانهای برنده است، پشت سرش، پسرکی به اشیاء بی حرکت، جان میبخشد، دختر کوچکی، گیاهان را با نیروی درونی، بهسرعت میرویاند.
ویترین فروشگاه
چیدمان چشم نوازی در ویترینهای فروشگاه عظیم «سکس» Saks در خیابان پنجم نیویورک، جلوههای بصری فیلم را به نمایش گذاشته، از جمله شخصیتها و طراحی لباسها، و سه شنبه گذشته، پذیرای هنرمندان فیلم بود، روی فرش قرمز، از جمله نویسنده رنسام ریگز که اخیرا دنبالهای هم برای کتاب «بچه های خاص» با همین نام بیرون داد.
آقای ریگز میگوید به نظر او، داستاناش در باره احساس تعلق است و متفاوت بودن در دنیا، و اینکه هر کس، هر قدر خود را بیگانه احساس کند، قادر است قبیله خود را بجوید. فقط نباید دلسرد شود، و باید به جستجو ادامه دهد.
توانائیهای غیرمتعارف در فصلهای پایانی فیلم، به جیک و دوستان تازهاش در نبردی نابرابر با خبیث هائی که سرانجام از دیوار زمانی محافظ، میگذرند، کمک میکنند.
«اوا گرین» با جاذبه جادوئی و جادوگرمآب، شبیه به هلنا بانم کارتر، همسر تیم برتون، آرایش شده، و به نظر منتقدها، از جاذبه های اصلی فیلم است.
خانم گرین میگوید: این فیلم پر از تصاویر جادوئی است، اما ضمنا، انسانی هم هست و خیلیها، خود را با این بچههای خاص، همذات میپندارند.
به قول «جوردان هافمن» منتقد روزنامه گاردین لندن، برتون در بیست سال اخیر فیلمی به این خوبی نساخته.
فیلم «بچههای خاص» راحت میتواند به یک مجموعه دنبالهدار تبدیل بشود و دومی و سومی آن ساخته شود. اما یک منتقد آمریکائی، پیش بینی کرده که چنین نخواهد شد، چون این بچهها یا نوجوانها، در سنی هستند که بعضی تا دو سال دیگر، جذابیت و معصومیت امروز، را از دست خواهند داد.
درباره کار «تیم برتون» منتقدها، از جمله «کریس پکهام» منتقد ویلج وویس، اشاره کردهاند که داستانساز و داستانگو نیست، بلکه همیشه توانسته لباس بصری خاص خودش را روی تن داستانها و کتابها و افسانههای دیگران، بپوشاند. اما این کار، کم هنری نیست.
در چهل سال اخیر، برتون، آفریننده شخصیتهائی خیالی فراوانی بوده که در فرهنگ عامه، جا خوش کردهاند، از «ادوارد قیچیدست» گرفته تا «بیتلجوس» (سوسک آبه) و «جوکرم» با بازی «جک نیکلسون». حالا نوبت «اوا گرین» است که شخصیتی را به مجموعه شخصیتهای آفریده تیم برتون، اضافه کند.
برای تیم برتون هم، علاوه بر موضوع، چند جنبه دیگر این کتاب جذابیت دارد، عمدهترین آنها، فضای وهمانگیز ویکتوریائی داستان است، که در دوران جنگ دوم، یعنی دهه ۱۹۴۰می گذرد.
حضور سناریست «جین گولدمن» هم اینجا قابل ذکر است، که یکی از بهترین «اکس من» ها یعنی «اکس من: فرست کلس» را نوشته.
مخالفان
همه منتقدها در باره فیلم «بچههای خاص» همعقیده نیستند. مثلا تام هادلستون، در «تایم اوت» Time Out نیویورک، از اینکه نصف بیشتر فیلم صرف معرفی شخصیتها و ویژگیهای خاص هر کدام می شود، انتقاد کرده، به خصوص که هرکدام داستان خود را برای دیگری تعریف میکند.
مجموعه اینها، و پرشهای زمانی فیلم و تغییر چهره آدمهای خبیث، تماشای فیلم را سخت میکند چون لایههای متعدد، پیچیدگیهای غیرقابل توضیح و توجیه، گیجکننده میشوند تا جائی که نیمه دوم فیلم عملا غیرقابل نفوذ می شود که جای تاسف دارد، چون وقتی فیلم از حرف زدن بازمیایستد و به تصویرسازی میپردازد، جذاب میشود: تصاویر خاص برتونی فیلم، مثل دختری که پرواز میکند، یا زیر آب میرقصد، یا نبرد سربازهای اسکلتی، بیشمار و دلانگیز هستند.
مشکل دیگر فیلم، شمار کثیر شخصیت هاست که فرصت برای تاثیرگذاری بر تماشاگر نمیگذارد. کل اینها روی هم، از دید این منتقد، مثل این است که سه چهار تا فیلم «هری پاتر» را در یک فیلم، فشرده کرده باشند.
از «کترین مکلالوین» منتقد آمریکائی، برتون حالا که اندکی سالمندشده، انگار با این فیلم، دارد به مجموعه کارهای گذشته خودش، با حسرت نگاه می کند، که حاصلاش، فقدان روح و طراوت است.
اما باید اضافه کنم که بیشتر منتقدها در مقایسه با فیلمهای دیگری که برای نوجوانان یا از روی کتابهای نوجوانها ساخته میشود، فیلم «خانه بچه های خاص خانم پرگرین» را دیدنی دانسته اند.