کشند سرخ نفس دریاچه ارومیه را گرفته است

منبع: مهر

دریاچه ارومیه امسال هم سرخ شد. این سومین تابستان است که دریاچه نیلگون ارومیه، یا اورمیه، سرخ رنگ می شود. اما اگر تا دوسال پیش بخش هایی از دریاچه رنگ شفق می یافت به گواهی شاهدان، امسال، با گذار از میان گذر دریاچه می توان دید که سراسر سطح دریاچه خون رنگ شده است. سرخ شدن رنگ این میراث تاریخی ملی و گنجینه طبیعی جهانی نشانه بحرانی شدن وضع دریاچه است که در دهه اخیر با مصائب بسیاری دست و پنجه نرم کرده است.

سرخ شدن آب دریاچه که در مورد دریاچه مهارلوی فارس نیز پیش آمده براثر فراوان شدن کشند سرخ یا نوعی جلبک، بوجود می آید که به علت تغییر رنگ آب دریا به رنگ سرخ یا مایل به سرخ به آن کشند سرخ یا موج سرخ می‌گویند. پدیده ای خطرناک برای ماهیان و میگوها و دیگر زندگان درون آب دریاچه ها و دریاها که با گرفتن اکسیژن آب آن ها را به خفگی و مرگ می کشاند.

خلیج فارس و دریای خزر نیز ازاین پدیده در امان نمانده اند. بخشی از بروز این پدیده به دلیل ورود فاضل آب ها و مواد آلوده و میکربی و سمی به درون آب است و بخشی دیگر، که درمورد دریاچه های بسته و اب شور مانند مهارلو و ارومیه صدق دارد، به خاطر کم شدن میزان آب دریاچه و افزایش غلظت نمک است.

در این که چاره بیماری دریاچه ارومیه رساندن آب به آن است، تردیدی نیست. آنچه مورد بحث است چگونگی رساندن آب به این دریاچه است. با این حال یک کارشناس علوم جغرافیایی می گوید حتی پیش از رساندن آب به دریاچه باید نمک موجود در آن را خارج کرد. به گفته سمیه محمدی، بررسی هایی که برای استحصال نمک دریاچه ارومیه انجام شده نشان می دهد که مجموع ته نشست نمک جامد دریاچه به بیش از ۵ میلیاردتن می رسد. که به گفته او «با خارج کردن آن طرح نجات دریاچه با سهولت بیشتری انجام می شود و حتی اگر در آینده آب کافی برای رساندن حجم آب دریاچه به وضعیت اولیه نبود شوری دریاچه بیش از این حد بالا نخواهد رفت و گونه های حیات آن تهدید نمی شود».

نابسامانی وضع دریاچه ارومیه که به سوی خشک شدن تدریجی پیش می رود، به گفته کارشناسان محیط زیست موجب فاجعه ای زیست محیطی در منطقه خواهد بود و به آوارگی و مهاجرت حدود ۱۳ میلیون ساکنان این منطقه خواهد انجامید. خطری که سبب شده است سرنوشت این دریاچه اکنون به دغدغه ای جهانی تبدیل شود و برنامه حمایت از محیط زیست سازمان ملل در این باره هشدار دهد و در جست و جوی راه حل برآید.

خشک شدن ارومیه و عواقب آن: گزارش برنامه محیط زیست سازمان ملل

برنامه حمایت از محیط زیست سازمان ملل در گزارش مفصلی با عنوان «خشک شدن دریاچه اورمیه و عواقب آن» منتشر کرده است، چنین می نویسد:
دریاچه ارومیه یکی از دریاچه های پرنمک دائمی جهان و بزرگ ترین دریاچه در خاورمیانه است. این دریاچه به طول ۱۴۰ کیلومتر از شمال به جنوب کشیده است و عرض آن از شرق به غرب حدود ۸۵ کیلومتر است. در کنوانسیون رامسر در سال ۱۹۷۱ این دریاچه به عنوان «تالاب مهم بین المللی» اعلام شد و در سال ۱۹۷۶ به عنوان «ذخیره گاه زیست کره» به ثبت یونسکو در آمد. این دریاچه مسکن نوعی میگوی آب شور منحصر به فرد در جهان است که به نام این دریاچه آرتمیا اورمانیا نام گذاری شده است. در اطراف تالاب و زیستگاه های مرتفع این دریاچه انواع خزندگان، دوزیستان، و پستانداران زندگی می کنند. این دریاچه درعین حال زیست بوم موسمیِ گونه های مختلف و پرشمار پرندگان مهاجر است. حدود ۲۰۰ گونه پرنده بر روی دریاچه و پیرامون آن مشخص شده اند که از جمله آنها می توان از پلیکان، مرغابی، حواصیل (مرغ ماهی خوار)، لک لک و فلامینگو نام برد. آبخیز این دریاچه مکان مهمی برای کشاورزی منطقه است که بیش از ۶ میلیون و چهار صد هزار نفر را در خود جا داده است. حدود ۷۶ میلیون نفر در شعاع ۵۰۰ کیلومتری این دریاچه زندگی می کنند.

سطح دریاچه زمانی حدود ۶۱۰۰ کیلومتر مربع وسعت داشت. اما از سال ۱۹۹۵ رو به کاهش گذاشته و بنابر اطلاعات ماهواره ای در ماه اوت ۲۰۱۱ به ۲۳۶۶ کیلومتر مربع کاهش یافته است که دلیل آن را مجموعه ای از عوامل می دانند. خشکسالی، آب برداری های بی رویه و بیش از حد در آب پخشان ها برای آبیاری کشاورزی و سوء مدیریت آبی. به علاوه، احداث پل میان
گذر بر دریاچه به طول ۱۵۰۰ متر برای متصل کردن ضلع شمالی دریاچه به جنوب آن که دریاچه را به دوقسمت تقسیم کرده، سبب کاهش جریان درون دریاچه شده و الگوی شیمیایی آب دریاچه را به هم زده است. با این حال به استناد شواهد، میزان تأثیر پل میان گذر بر یکدستی فرمول شیمیایی آب دریاچه اندک است.

با بروز فاجعه زیست محیطی، بخش
اعظم بستر دریاچه به شوره زاری بایر تبدیل خواهد شد. دانشمندان هشدار داده اند که با ادامه کاهش آب، غلظت شوری دریاچه بالا می رود و زنجیره غذایی و اکوسیستم دریاچه فرو می پاشد و این در نهایت به از میان رفتن بوم گاه و وزش و بارش « توفان های نمکی»، تغییر آب و هوای محلی از معتدل به خشک و تأثیرهای جدی و وخیم بر کشاورزی و معیشت مردم محلی و نیز بر سلامت و

تصاویر بالا روند تغییر مساحت دریاچه ارومیه را از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۹۰ نشان می دهد. منبع : سازمان ملل متحد

بهداشت منطقه منجرخواهد شد.

هزاران تن از معترضان به خشک شدن ارومیه در اواخر ماه اوت سال ۲۰۱۱ به خیابان های تبریز و ارومیه آمدند. به نظر آنان مسئولان برای نجات دریاچه کاری نکرده اند. کسانی که در اطراف دریاچه زندگی می کنند، بیم از آن دارند که به سرنوشت ساکنان اطراف دریاچه آرال محکوم شوند. دریاچه یا دریای آرال در طی دهه های گذشته خشک شد و با ناپدید شدن این دریاچه و پدیدار شدن توفانهای نمکی، فاجعه ای زیست محیطی بوجود آمد. از آنجا که جمعیت ساکنان پیرامون ارومیه از آرال بسیار بیشتر است، با مرگ ارومیه بی شک جان و زندگی عده بیشتری به خطر خواهد افتاد.
دریاچه ای بی همتا

دریاچه ارومیه دریاچه ای بسته یا درون رو است، به این معنی که خروج آب آن تنها از راه تبخیر انجام می گیرد. این امر معمولاً غلظت شوری آب را افزایش می دهد. چنان که درمورد دریاچه ارومیه نیز روی داده است. حجم آب دریاچه در ۱۵ سال گذشته به شدت کاهش یافته و باعث غلیظ شدن نمک و افزایش شوری آن تا ۳۰۰ گرم در لیتر شده که هشت برابر شورتر از آب دریاهای معمولی است. شوری دریاچه میزان تنوع زیستی آبزیان را کم می کند. چنان که در این دریاچه هیچ گونه ماهی یا حلزون یا گیاهی زندگی نمی کند و فیتو پلانکتون یا نوعی جلبک تنها گیاهی ست که در این دریاچه زندگی می کند.

تالاب های اطراف دریاچه محل رشد گیاهانی هستند که با نمک سازگارند. در دوران های پایین بودن غلظت شوری آب دریاچه با رشد فیتو پلانکتون ها و گسترش انفجاری نوعی جلبک روبرو بوده است. مهم ترین جاندار دریاچه نوعی میگوی آب شور به نام ارتمیا اورمیاناست که نام خود دریاچه را بر آن نهاده اند. گونه ای از خانواده سخت پوستان که حلقه اصلی در زنجیره غذایی دریاچه است. تنوع پرندگان دریاچه ارومیه و تالاب های مربوط به آن در سلسله بررسی هایی که در دهه ۱۹۷۰ انجام گرفت، ثبت و ضبط شده و فهرست بالابلند و جالبی را تشکیل می دهد.

مرگ سریع دریاچه

براساس داده های ماهواره ای سطح آب دریاچه در سال ۱۹۹۵ دربالاترین سطح خود در ۴۰ سال گذشته بوده و حدود ۱۲۷۵ متر بالاتر از سطح دریا بوده است.
منحنی بالا از آن پس افت سریعی برابر ۷ متر را در بین سال های ۱۹۹۵ و ۲۰۱۱ نشان می دهد.
از آنجا که دریاچه نسبتا کم عمق است، این افت سطح آب به معنای کاهش مساحت دریاچه است. تصاویر ماهواره ای سال های دهه ۱۹۶۰ نشان می دهد که سطح دریاچه در سال ۱۹۶۳ کوچک تر بوده و در سال ۱۹۶۹ به ۶ هزار کیلومتر مربع افزایش یافته است. این مساحت از اواخر دهه ۶۰ تا اواسط دهه ۹۰ میلادی تقریباَ ثابت مانده و از آن پس با وجود تنوعات فصلی منظم و گسترش اندکی که در دوره های پرآبی روی داده، در اوایل سال های ۲۰۰۰ بسرعت کاهش یافته است.

تغییرات دریاچه مربوط به پیش از دهه ۱۹۶۰ مورد بررسی قرار نگرفته است. با این حال بر اساس روایتی که از اٌفت سطح دریاچه در سال های ۱۹۰۰ وجود دارد، تنها در سال ۱۹۳۷ در دورانی کوتاه سطح دریاچه پایین آمده وبرای مدتی کمتر از یک سال به ۱۲۷۳ متر بالاتر از سطح دریا رسیده است. اُفت اخیر سطح آب دریاچه نشان می دهد که در سال ۲۰۰۸ (۱۳۸۷) سطح آب ۱۲۷۳ متر بوده است و این امر ادامه یافته تا آنجا که سطح آب در حال حاضر یک و نیم متر پایین تر از همه سال ها در صد سال اخیر بوده است.

علل پایین رفتن آب دریاچه

از آنجا که دریاچه ارومیه دریاچه ای بسته است و خروجی ای ندارد، تنها راه خروج آب آن از طریق تبخیر است. بنابراین کاهش آب آن یا به خاطر افزایش تبخیر است و یا کم شدن جریان آبی که به دریاچه وارد می شود. زرینه رود بزرگترین رود از ۱۳ رودخانه اصلی است که به این دریاچه می ریزند ومنبع اصلی حجم آب دریاچه را تشکیل می دهد. ورودی دیگر آب به دریاچه از طریق ریزش باران و سیلاب هایی ست که از آب پخشان ها یا مصب های رودها به دریاچه وارد آن می شود. بخش اندکی از آب دریاچه را نیز آب های زیرزمینی تأمین می کنند.

بررسی ای که برای تعیین تأثیر نسبی عوامل گوناگون بر کاهش آب دریاچه ارومیه به عمل آمده، نشان می دهد که ۶۵ درصد از کاهش سطح آب بر اثر کاهش ورودی آب به درون دریاچه بوده که به دلیل تغییرات اقلیمی و انحراف مسیر رودخانه ها برای مصارف بالا دست رودخانه ها بوده است. بقیه این کاهش به دلیل سدسازی (۲۵ درصد) و ۱۰ درصد نیز به دلیل کاهش نزولات آسمانی بوده است.

بررسی های دیگر نیز همه حکایت از آن دارند که انحراف مسیر رودخانه ها اگر نه مهم ترین، که یکی از مهم ترین دلایل کاهش آب دریاچه است و عواملی چون کاهش بارندگی و گرم تر شدن هوا و برداشت از آب های زیرزمینی آن را تشدید کرده است.

متوسط بارندگی سالانه در حوضه دریاچه از سال ۱۹۶۷ تا ۲۰۰۶، ۲۳۵ میلی متر بوده است که بین ۴۴۰ میلی متر در سال ۱۹۶۸ و زیر ۱۵۰ میلی متر در سال ۲۰۰۰ متفاوت بوده است. در دهه اخیر(۱۹۹۷-۲۰۰۶) میزان بارندگی به طورمتوسط ۴۰ میلی متر کمتر از سی سال پیش از آن یعنی در دوره ۱۹۶۷ تا ۱۹۹۶ بوده است.

خشک سالی یا نیمه خشک سالی به معنی نیازبیشتر کشاورزی به آب است. کم شدن بارندگی و پایین رفتن سطح رودخانه ها و آب های زیرزمینی در این ناحیه، همراه با رشد جمعیت در منطقه آّب پخشان ها و رسیدن آن به ۶ونیم میلیون نفر، به احتمال زیاد میزان انحراف مسیرهای رودخانه ای را پیش از رسیدن آنها به دریاچه ارومیه به مراتب بالا برده است.
عواقب وخیم

کاهش آب دریاچه تا کنون میزان غلظت نمک را به ۳۰۰ گرم در لیتر افزایش داده که در بخش هایی از دریاچه این غلظت بیشتر است. وجود بیش از ۳۲۰ گرم کلورور سدیم در هر لیتر آب سبب مرگ تنها موجود زنده دریاچه یعنی ارتمیا یا همان میگوی آب شور می شود. مناسب ترین غلظت نمک برای زیست ارتمیا اورمیانا حد اکثر حدود ۲۰۰ گرم نمک در لیتر است. هرقدر این غلظت افزایش یابد میزان رشد، تولید مثل و طول عمر این جاندار کاهش می یابد. بررسی های میدانی در دریاچه ارومیه که بر وضعیت زیستی میگوی دریاچه ارومیه در غلظت های مختلف آب به عمل آمده، نشان داده است که غلظت نمک در آب برای زیست پایدار و مطلوب این جانور باید ۲۴۰ گرم نمک در آب و اندکی کمتر از آن باشد.

میگوی ارومیه یا ارتمیا اورمیانا تنها حلقه رابط میان تولید مثل جلبک دریاچه و پرندگان مهاجر است که از این میگو تغذیه می کنند. به دلیل اهمیت حیاتی این آبزی در چرخه زیستی منطقه، کاهش جمعیت آن به نابودی بسیاری از پرندگان مهاجر دریاچه ارومیه منجر می شود، که این خود بر کل چرخه زیست بوم ( اکوسیستم) پایدار تأثیر منفی خواهد گذاشت. کاهش جمعیت این پرندگان شمار گردشگرانی را نیزکه به منظور مشاهده این پرندگان به منطقه می روند بشدت تقلیل خواهد داد و بر تجارت توریسم آن تأثیر منفی خواهد گذاشت.

با کاهش آب دریاچه بستر خشک آن با نمک های گوناگون و مهم تر از همه با کلرور سدیم پوشیده خواهد شد که آن جا را به کویر نمک تبدیل خواهد کرد. هم اکنون حدود ۴۰۰ کیلومتر مربع از بستر دریاچه که آب خود را از دست داده به این سرنوشت دچار شده است. این زمین های نمک پوش برای کشاورزی و رشد بسیاری از گیاهان نامناسب است. نمک با وزش باد سبب وزش یا بارش «توفان نمک» می شود که نظیر آن را در مورد دریای آرال، که در فاصله ۱۲۰۰ کیلومتری دریاچه اورمیه قرار دارد، دیده ایم.

توفان های نمکی برخاسته از دریای آرال نه فقط باعث نابودی گیاهان و یا کند شدن رشد آنها و در نهایت کاهش محصولات کشاورزی شده اند، بلکه بر زندگی حیوانات اهلی و حیات وحش منطقه نیز تاثیر سوء نهاده اند ونیز موجب بروز شبیماری های شدید تنفسی، امراض چشمی، و سرطان های حنجره و مری شده اند. در صورت خشک شدن دریاچه اورمیه، به احتمال زیاد حدود ده ها میلیون مردمی که در فاصله چند صد کیلومتری دریاچه زندگی می کنند به سرنوشتی نظیر آنچه از خشک شدن دریای آرال تجربه شد، مبتلا خواهند شد.

افزایش تقاضای آب و کاهش منابع آبی

زمین های کشاورزی اطراف دریاچه به آبیاری با آب های زیرزمینی و جاری نیاز دارند و این نیاز با افزایش تقاضا برای مصارف خانگی افزایش می یابد. بر اساس تحقیقاتی که به عمل آمده میزان برداشت از سفره های آبی زیرزمینی در آب پخشان های دریاچه ارومیه به مراتب سریع تر از فرصت لازم برای آب زایی در این سفره هابوده است. همچنین تغییر مسیر و منحرف کردن جریان آب های جاری برای استفاده کشاورزی از ورود میزان کافی آب به دریاچه برای جبران آب از دست رفته بر اثر تبخیر جلوگیری کرده است.

استفاده از آب های حوضه دریاچه در حال حاضر دریاچه را در وضعیت ناپایدار قرار داده اما هنوز آن را به مرحله نابودی کامل و مصائب ناشی از آن برای کشاورزی و حیات حیوانات و انسان های پیرامون آن نکشانده است.

به عبارت بسیار ساده، برای جلوگیری از بروز فاجعه ای زیست محیطی باید به دریاچه ارومیه آب رساند، هم از درون حوضه و هم از بیرون آن.

اقدام های عملی

برای حل این مشکل باید به دو صورت اقدام کرد: تخصیص متعادل آب در حوضه دریاچه تا آنجا که جریان زیست محیطی به مرحله پایدار برسد؛ و راه دیگر که می تواند به جای آن و یا همراه با آن باشد، آوردن آب از بیرون حوضه دریاچه است به طوری که سطح آب دریاچه را به میزان لازم برای رقیق شدن نمک دریاچه برساند.

کاستن از تعداد رودخانه هایی که مسیرشان برای مصارف کشاورزی، خانگی و صنعتی منحرف شده، یا دست کم جلوگیری از افزایش انحراف های بیشتر، می تواند در متوقف کردن یا کاستن از نابودی دریاچه کمک کند. بر اساس تحقیقی که آقایان عباس پور و نظری دوست با نام «تعیین زیست محیطی نیاز آب دریاچه ارومیه» در سال ۲۰۰۷ انجام داده و در مجله مطالعات بین المللی محیط زیست منتشر کرده اند، حجم ورودی آب به دریاچه برای آن که «وظایف زیست محیطی دریاچه را در وضعیت پایدار نگاه دارد» و شرایط زندگی را برای ارتمیا اورمیانا زیست پذیر و پایدار کند، سالانه ۳ میلیون و ۸۵ متر مکعب است. پژوهشی دیگر این میزان را سالانه بین ۲ میلیون و ۶۰۰ تا ۴ میلیون و ۲۰۰ مترمکعب تخمین زده است.

این تحقیق همچنین تاکید می کند که برای آن که دریاچه آسیب های خود را ترمیم کند به چندین سال زمان و به میزان آب بیشتری نیاز دارد. مشکل این راه حل وابستگی بیش از حد کشاورزی منطقه به آب های روی زمینی برای آبیاری ست. اما می توان با مدیریت صحیح و افزایش کارآیی در استفاده از این آب ها صرفه جویی بیشتری کرد. با این حال با رشد جمعیت در منطقه و با ادامه سدسازی و توسعه آبیاری و بویژه با تداوم کاهش بارندگی و افزایش حرارت هوا، این راه حل احتمالا برای ساکنان منطقه می تواند نامطلوب، غیرعملی و در نهایت ناکافی باشد.

راه حل دیگری که طرفداران بیشتری دارد، منحرف کردن آب از منابع دیگر برای جبران حجم آبی ست که دریاچه از آن محروم شده است. منابع چندی تاکنون پیشنهاد شده اند که عبارتند از رود زاب، رود ارس، و دریای خزر. انتقال آب از حوضه ای به حوضه دیگر به خاطر میزان هنگفت آب مورد نیاز، می تواند راه حلی باشد که بیش از بقیه نوید نجات دریاچه را بدهد. برای انتقال آب از دریای خزر حدود ۳۰۰ کیلومتر راه و هزینه ای حدود ۴ تا ۵ میلیارد دلار برآورده شده است. بعلاوه مدت زمان برای اجرای این طرح حدود ۵ سال است و در سریع ترین حالت دست کم یک سال لازم است تا دریاچه به سطحی برابر سال ۲۰۰۳ برسد. در ضمن انتقال آب از دریای خزر نیاز به مذاکرات و توافق با دیگر کشورهای هم مرز با خزر دارد. تاکنون این مذاکرات به نتیجه ای نرسیده است.

انتقال از حوضه رودخانه های دیگر با آن که کم خرج تر است وبه مدت زمان کمتری نیاز دارد، اما میزان آب انتقالی محدود و حتی براساس برخی محاسبات ناکافی است. همین برداشت کم نیز به معنای تأثیر منفی آن بر حوضه منبع آب است. حوضه رود زاب در ترکیه و عراق قرار دارد و برداشت از آن نیاز به همکاری آن دو کشور دارد. حوضه ارس تقریبا بین دو کشور ایران و آذربایجان به تساوی تقسیم شده است. بنا به گزارش ها، مذاکرات بین دو کشور درباره انتقال آب از رود ارس برای ارومیه آغاز شده است.

راه حل دیگر برای رساندن آب اضافی به ارومیه بارور سازی ابرهاست که با پراکندن موادی در ابرها انها را باران زا می کنند. طرح هایی نیز برای بارور سازی ابرها « تحت بررسی و انجام» قرار گرفته اند اما باید دانست که بارور سازی ابرها کاری بحث انگیز، با تأثیری محدود است که در بهترین حالت فایده ای مقطعی و غیر قابل اتکا دارد.

یافته های اصلی و پیشنهاد های عملی

آب دریاچه ارومیه از اواسط دهه ۹۰ میلادی و پس از ۳۰ سال ثبات نسبی، بسرعت رو به خشکی گذاشته است. ساختن سد، انحراف مسیر رودخانه ها برای مصارف کشاورزی، کاهش بارندگی و بالا رفتن حرارت در این حوضه، همراه با کاهش جریان داخلی آب دریاچه از بسترهای زیرزمینی، به طور کلی به عنوان دلایل اصلی کاهش سطح آب آن شمرده می شود.

کاهش حجم آب، غلظت نمک دریاچه را افزایش می دهد و این امر حیات میگوی اورمیه یا ارتمیا اورمیانا را به خطر می اندازد. ارتمیا اورمانیا حلقه اصلی زنجیره ساده غذایی است که حیات پرندگان متنوع مهاجر را، که دریاچه بوم گاه مهم آنهاست، تداوم می بخشد. تالاب های شورآبه پیرامونی دریاچه که مایه زندگی و رشد گیاهان متنوع اند نیز خشک و نابود خواهند شد. واپس نشینی دریاچه از خط ساحلی اش، لایه ای از املاح و بویژه کلرور سدیم برزمین برجا می گذارد که زمین را برای کشاورزی بایر و سترون می کند و خطر بروز تندبادهای ویرانگر نمک را برای منطقه به بار می آورد.

در حال حاضر غلظت نمک آب از ۳۰۰ گرم در لیتر فراگذشته است و گونه منحصر به فرد میگوی ارومیه را که رابط اصلی در اکولوژی دریاچه و تالاب های اطراف آن است، در معرض نابودی قرار داده است. برای چاره آن بسیاری از کارشناسان خواستار مدیریت کارآمد و منسجم آب شده اند اما راه چاره آسانی وجود ندارد. ذخایر آب زیر زمینی می توانند تنها تا حدی شفابخش باشند. با این حال برای تأمین حجم آب لازم برای احیای دریاچه در منطقه آب پخشان آن لازم است بیشتر میزان آبی که برای آبیاری به سوی زمین های زیر کشت منحرف شده، به دریاچه بازگردانده شود.

انتقال آب از دریای خزر کاری پرهزینه و زمان گیر است و احتمالاً وقتی به مرحله بهره برداری می رسد که دیگر برای احیا و ترمیم آسیب هایی که به زیست بوم دریاچه وارد آمده بسیار دیر باشد. منحرف کردن آب رودخانه ها از آب پخشان های همسایه هزینه و زمان کمتری می برد اما با مشکلات جدی روبروست.»

گزارش برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد با این نتیجه گیری به پایان می رسد: «در طرح مدیریت همه جانبه و جامع آب برای نجات دریاچه ارومیه، علاوه بر درنظر گرفتن همه منابع تأمین آب برای دریاچه، باید تعدیل تقاضای آب برای آبیاری زمین های زیر کشت، حفظ زیست بوم، عواقب و تأثیرهای سیاسی و انسانی و کیفیت آب، همراه با واقعیت های سیاسی ملی و منطقه ای درنظر گرفته شود.»