مقاله ای از دیوید سنگر و مایکل گوردن برای روزنامه نیویورک تایمز
یک به یک موانع توافق هسته ای ایران و آمریکا با مشقت برداشته شد. اما زمانی که مذاکرات در هتل نئوکلاسیک وین پاله کوبورگ وارد هفته سوم شد مشاجره جدی بر سر این در گرفت که آیا ممنوعیت خرید تسلیحات متعارف و فناوری موشکی بر ایران باید باقی بماند یا نه.
گروه مذاکره کننده آمریکا به رهبری جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، بر ادامه این ممنوعیت اصرار داشت اما محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، و عباس عراقچی، مذاکره کننده ارشد جمهوری اسلامی، مخالف بودند. روسیه و چین که بازار پر سودی در فروش اسلحه به ایران دارند از ایران حمایت می کردند.
از توافقی که به دست آمد هیچ کس به طور کامل رضایت نداشت: پنج سال ممنوعیت فروش تسلیحات متعارف و هشت سال ممنوعیت فروش فناوری موشک های بالستیک.
جان کری به طور خصوصی به تیم همراهش گفته بود که هر گونه برداشتن تحریم تسلیحاتی آتش خشم بسیاری را در کنگره روشن خواهد کرد و ترس از توانمند شدن ایران به سیاست های انتخابات ریاست جمهوری گره خواهد خورد. اما کمی پیش از نیمه شب دوشنبه، پس از تماسی میان جان کری با باراک اوباما هر دو موافقت کردند که حیف است بهترین فرصت برای محدود کردن برنامه هسته ای ایران را به خاطر دسترسی ایران در آینده به تسلیحاتی به مراتب کم خطرتر از دست بدهند.
طی هفده روز طولانی در وین، رو در رویی ها، بده بستان ها، داد و فریادها و برخوردهایی گاه واقعی و گاه ساختگی این واقعیت را در ابهام فرو برده بود که دو کشور با دو دستور کار کاملا متفاوت با هم مذاکره می کنند. باراک اوباما روز چهارشنبه بار دیگر تصریح کرد آلترناتیوی که او برای توافق می دید کشیده شدن آمریکا به دامان جنگی دیگر بود.
مشاوران اوباما فکر می کردند با افزایش سریع توان هسته ای ایران این رو در رویی در یک یا دو سال آتی رخ می داد. اوباما در طول مذاکرات هدفی روشن داشت: کاستن از امکان دستیابی ایران به بمب اتم؛ جلوگیری از حرکت ایران به سوی بمب پیش از واکنش آمریکا و متحدانش؛ و یافتن زمان در جهت بازسازی روابط دو کشور.
برای رییس جمهوری آمریکا، هر چیز دیگری - حمایت ایران از تروریسم، حبس مخالفان و حتی تعدادی آمریکایی، و مداخلات در عراق و سوریه و تجارت تسلیحات- مساله ای ثانوی بود.
برای ایرانی ها این مذاکراتی بود که بیش از هر چیز هدفش آن طور که ظریف توصیف می کرد از بین بردن «تحریم های ظالمانه» بود. آن ها در عین حال که تلاش می کردند گزینه های هسته ای شان محفوظ بماند بیشتر به تسلیم نشدن در برابر خواست آمریکایی ها اهمیت می دادند. اما این برای ظریف مسیری پرخطر بود. هر چند حسن روحانی، رییس جمهوری ایران، متحد مهم ظریف است اما تندروها اساسا هیچ علاقه ای به توافق نداشتند. بسیاری از آنها به خاطر در دست داشتن بازار سیاه در نتیجه تحریم ها به ثروت های کلانی دست یافتند.
محافظه کاران اطراف آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، هم به دنبال کوچکترین نشانه ای حاکی از این بودند که ظریف تحصیلکرده دانشگاه دنور آمریکا بر سر بخش عمده ای از زیرساخت هسته ای ایران بدون لغو تحریم ها - آن طور که رهبر جمهوری اسلامی خواسته بود - کوتاه بیاید.
هیچ اتفاق خاصی موجب توافق آمریکا با ایران نشد بلکه طی چند سال دو طرف به تدریج به این درک رسیدند که برای دیگری چه چیزی مهم است.
برای آمریکایی ها این به معنی ارائه پیشنهادهایی بود که پوسته برنامه هسته ای ایران را حفظ ولی داخلش را خالی کند. برای ایرانی ها این به معنی خلاص شدن از تحریم ها به شکلی بود که بتوانند به مردم ایران بگویند آمریکایی ها را مجبور کردند به عنوان یک طرف برابر و قدرتی مقتدر با ما رفتار کنند.
اما توافق به خاطر کنار هم قرار گرفتن مجموعه ای از اتفاقات و شخصیت ها به دست آمد: سلطانی در عمان کاخ سفید را متقاعد کرد که می تواند کانال مخفی ارتباطی با ایرانی ها ایجاد کند؛ انتخاب حسن روحانی شخصی که باراک اوباما فکر می کرد نسبت به رهبر سالخورده جمهوری اسلامی از پذیرش بیشتری نسبت به رویکرد مثبت او برخوردار است؛ مجموعه ایده های بکر آزمایشگاه هسته ای وزارت انرژی آمریکا که اجازه داد فیزیک غنی سازی فضایی جدید برای مصالحه میان رهبران سیاسی فراهم کند؛ و حضور دو دیپلمات برجسته جان کری و محمدجواد ظریف که باور داشتند می توانند تاریخ تلخ سی و پنج سال اخیر را در هم بشکنند.
هفته گذشته در روزهای آخر مذاکرات تنش میان دو مذاکره کننده به نقطه اوج رسید؛ وقتی ظریف حس کرد همتای آمریکایی اش او را سخت تحت فشار گذاشته است داد زد: «هرگز یک ایرانی را تهدید نکنید.» در انتهای دیگر میز مذاکره سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، که تجربه مشاجره با کری را داشت کوشید فضای تنش را در هم بشکند و گفت: «یا یک روس را!»؛ و این حرف او باعث شد که صدای خنده های عصبی اتاق مذاکره را فرا بگیرد.
اما قبل از این دور از مذاکرات در وین در یک روز ناامید کننده از مذاکرات لوزان در فروردین ماه در یک فرصت تنفس ظریف با لحنی متفاوت از اعضای کلیدی مذاکره کننده دو طرف از جمله جوزف بایدن، معاون ریاست جمهوری، و مقام های ارشد انرژی هسته ای آمریکا و ایران، ارنست مونیز و علی اکبر صالحی، سخن گفت. بر مبنای یادداشت های مذاکرات ظریف گفت: «ما دیگر زمانی در تاریخ نخواهیم داشت که یک اوباما و یک بایدن و یک کری و یک مونیز دیگری باشند و ممکن است روحانی و ظریف و صالحی هم نباشند.»
تغییر به سوی تحریم
باراک اوباما با امید به آغاز دیالوگ با ایران به کاخ سفید آمد اما بر مشکل هسته ای تمرکز کرد. بعد از اینکه رهبر جمهوری اسلامی پاسخ نامه های خصوصی اوباما را با زخم زبان درباره اقدامات آمریکا داد رییس جمهوری آمریکا تصمیم گرفت اقتصاد ایران را تحت فشار بگذارد.
گری سیمور، یکی از مشاوران ارشد کاخ سفید، گفت: «اوباما پس از اینکه ایرانی ها به رویکرد صمیمانه اش پاسخ درخور ندادند با فراغ خاطر به سوی تحریم ها تغییر مسیر داد.» اوباما روس ها را برای به تعویق انداختن فروش موشک های دفاعی فوق پیشرفته اس سیصد به ایران تحت فشار گذاشت و هیئتی را به پکن فرستاد تا چینی ها را به کاهش خرید نفت از ایران مجاب کنند.
وقتی پیشنهاد آغاز گفتگوهای مخفی با ایرانی ها توسط سلطان قابوس، پادشاه عمان، مطرح شد رییس جمهوری آمریکا علاقه نشان داد. دست آخر کاخ سفید تصمیم گرفت که احتمالات را بیآزماید: جان کری آن موقع سناتور ایالت ماساچوست بود. در ملاقاتی در آذر ماه ۱۳۹۰ سلطان گفت توافق قابل دستیابی است.
سلطان گفت اگر دولت اوباما جدیت خود را نسبت به راه حل دیپلماتیک نشان دهد احتمال توافق بسیار بالا است. اما او تاکید کرد باید راهی پیدا شود که ایرانی ها «غرورشان را حفظ کنند.»
هفت ماه طول کشید. تیر ماه ۱۳۹۱ فرستاده های سری باراک اوباما و هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت، با ایرانی ها ملاقات کردند. آن ملاقات خوب پیش نرفت. بعد در خرداد ۱۳۹۲ روحانی با موافقت رهبر جمهوری اسلامی و با شعار برداشتن تحریم ها انتخاب شد.
به گفته یکی از مشاوران ارشد اوباما: «رییس جمهوری آمریکا گفت باید سریع نامه ای برای روحانی بفرستیم. او احساس می کرد لحظه ای است که باید از آن استفاده کنیم.»
در حالی که مشاوران اوباما در حال بررسی این بودند که مذاکرات چگونه پیش خواهد رفت با یک تصمیم مهم روبرو شدند: آیا باید از موضع دولت بوش مبنی بر «نه حتی یک سنتریفیوژ در حال چرخش» که می دانستند ایرانی ها هرگز نخواهند پذیرفت دست بکشند؟ یا اجازه بدهند ایرانی ها در ازای لغو دو دهه محدودیت برنامه هسته ای شان را آبرومندانه نگاه دارند؟
اتفاق نظر سریعی پدید آمد که یک برنامه مهار شده بهتر از مواجهه خاموشی است که به سوی حمله نظامی پیش می رود. دنیس راس که در دولت اول اوباما عضو شورای امنیت ملی بود می گوید: «ایده این بود که اگر غنی سازی را بپذیریم باید بسیار کوچک باشد. برنامه ای بسیار محدود که نشان دهد ایران واقعا یک برنامه هسته ای صلح آمیز دارد.»
اما بعد روشن شد که ایران چیز دیگری در نظر داشت: برنامه هسته ای بزرگی که در ازای پایان تحریم ها چند سالی متوقف شده اما با هدف رسیدن به غنی سازی اورانیوم در «ابعاد صنعتی» از سر گرفته خواهد شد. فاصله میان تعداد سنتریفیوژهایی که آمریکایی ها و ایرانی ها قبول داشتند به نظر قابل پر کردن نبود.
در پی راههایی برای خروج از بن بست بدون نیاز به فشار زیاد به ایرانی ها متخصصان هسته ای در وزارت انرژی آمریکا گزینه های پیچیده و دیگری ارائه کردند. آن ها پیشنهاد کردند تمرکز بحث به جای تعداد سانتریفیوژها یا نوع آن ها بر «زمان گریز» باشد؛ زمانی که ایران نیاز دارد در بهترین تخمین منطقی مواد لازم برای یک بمب اتم را تولید کند.
آنتونی بلینکن، معاون پیشین مشاور امنیت ملی کاخ سفید و قائم مقام کنونی وزیر امور خارجه آمریکا، به خاطر می آورد: «جلسات سخت متعددی در این باره داشتیم. باید سناریوهای فراوانی را به رییس جمهوری ارائه می کردیم تا نظر نهایی او تامین شود.»
ارتش آمریکا گفت با «زمان گریز» یک سال مشکلی ندارد؛ این زمانی کافی برای حمله و نابود کردن تاسیسات هسته ای ایران بود. اما انعکاس عمومی اینکه به ایران اجازه دهیم هزاران سنتریفیوژ را نگاه دارد خوب نبود.
تونی بلینکن گفت: «طی این پروسه ما با این انتخاب روبرو بودیم که چه چیزی به لحاظ سیاسی شدنی است و چه چیزی به لحاظ عملی ضروری است.»
توقف پیشرفت
در یک رشته مذاکرات آمریکا با تیم روحانی که توسط جیک سالیوان، مشاور ارشد هیلاری کلینتون، و ویلیام برنز، یکی از باتجربه ترین دیپلمات های آمریکایی، اداره می شد احتمالات مورد بررسی قرار گرفت.
محمدجواد ظریف در شهریور ۱۳۹۲ در نخستین سفرش به نیویورک در مقام وزیر امور خارجه ایران گفت: «من حدود شش ماه برای این پروژه فرصت دارم.» او ترس داشت که پس از آن زمان مخالفان توافق با آمریکا دوباره سر بلند کنند. البته اشتباه می کرد: ماجراها طوری پیش رفت که مذاکرات ۲۲ ماه طول کشید.
اولین توافق که تنها برای توقف فعالیت های هسته ای فعلی و رقیق کردن بخشی از ذخیره سوخت هسته ای بود ماهها به درازا کشید. در جریان متوقف کردن فعالیت های ایران آمریکایی ها متوجه شدند در هر مرحله ای ایرانی ها سخت می جنگند تا هر مرکز عمده هسته ای را حفظ کنند. یکی از مذاکره کنندگان گفت: «آن ها برای نگاه داشتن ساختمان ها و تجهیزات محسوس جنگیدند. برای آن ها از دست دادن سوخت هسته ای یا قطعات تجهیزات ساده تر بود.» این رویکرد یعنی نشان دادن این که طرف ایرانی تسلیم نشده است.
تابستان گذشته رهبر جمهوری اسلامی با اعلام نیاز نهایی ایران به ۱۹۰ هزار سانتریفیوژ مشکل را سخت تر کرد. از آن زمان علی اکبر صالحی و ارنست مونیز با پیوستن به مذاکرات کار بر روی جزییات هسته ای و کمتر سیاسی را در دست گرفتند.
به گفته یک مقام آمریکایی مقام های زیر دست صالحی «عمدتا تندروهایی بودند که حاضر به دادن هیچ امتیازی نبودند». اما وقتی صالحی که تحصیلات علوم هسته ای اش را پیش از انقلاب در دانشگاه ام آی تی انجام داده به مذاکرات پیوست و با ارنست مونیز که خود قبلا رییس دانشکده فیزیک دانشگاه ام آی تی بود شروع به کار کرد بروکرات های ایرانی به حاشیه رفتند (مونیز یک روز با یک هدیه با لوگوی ام آی تی برای نخستین نوه صالحی در مقابل همتای ایرانی اش ظاهر شد).
دو دانشمند به راه حل هایی بر سر یک سال «زمان گریز» برای دستکم دوره ای ده ساله دست یافتند: کاهش ذخایر اورانیوم غنی شده به حدود سیصد کیلوگرم از حدود نه تن موجودی ضمن حفظ شش هزار سنتریفیوژ در نطنز و یک هزار در فردو. البته ورود هیچ سوخت هسته ای به فردو مجاز نیست و هفته پیش هم بیشتر لوله های مرکز فردو از جا درآورده شد تا از سرگیری فعالیت در آن جا سخت تر شود.
اوباما بارها از ضرورت تعطیلی فردو که در سال ۱۳۸۸ افشا شد سخن گفته بود. مصالحه هایی دیگر هم انجام گرفت. یک دیپلمات غربی گفت امید کشورهای درگیر در مذاکرات این بود که بعضی شروط اصلی توافق تا بیست سال ادامه داشته باشد. اما به ده سال و پانزده سال در مورد ذخیره اورانیوم رضایت داده شد.
یکی از مذاکره کنندگان گفت: «وقتی لوزان را ترک کردیم بیشتر مسائل هسته ای حل شده بود. فقط باید روی واژه ها و جمله بندی ها کار می کردیم.»
اما طی دو ماه و نیم پس از تفاهم لوزان، دو طرف توافق را با شرایطی متفاوت توصیف می کردند. جان کری می گفت توان هسته ای ایران خنثی شده است؛ ایرانی ها می گفتند توان هسته ای ایران حفظ شده است. این امر زمینه را برای برخورد در وین آماده کرد.
نیازهای سیاسی متفاوت
جان کری با پای شکسته در دوچرخه سواری در فرانسه روز هفتم تیر ۱۳۹۴ با چوب دستی وارد وین شد. وندی شرمن، دیپلمات سرسخت و جزییات محور که او هم دو سه استخوانش طی مذاکرات شکست از یک هفته قبل در وین بود.
شرمن گزارش داد ایرانی ها مصمم اند که رفع تحریم ها بیشتر و سریع تر انجام شود و ادعا می کنند نجات سیاسی روحانی به آن بستگی دارد.
آمریکا هم نیازهای خودش را داشت. در بخش هسته ای باید سه راه دسترسی ایران به بمب اتم را مسدود می کرد: غنی سازی اورانیوم، تولید پلوتونیوم، و تولید مخفی سلاح هسته ای یا خرید آن. هر یک از این موضوعات پیچیدگی های فراوانی داشت. آمریکا به لحاظ سیاسی نیاز داشت نشان دهد که ایران پیش از لغو تحریم ها به تعهدات عمده اش عمل کرده است و مکانیزمی هم برای بازگشت سریع تحریم ها در صورت عدم همکاری ایران وجود دارد. اوباما وقتی در مصاحبه ای در فروردین ماه گفت زمان گریز هسته ای ایران در سیزدهمین سال اجرای توافق می تواند به نزدیک به صفر برسد خوراک کافی برای منتقدان فراهم کرد.
مذاکره کنندگان آمریکایی باور داشتند که برای جلوگیری از ظهور یک ایران در آستانه دستیابی به جنگ افزار هسته ای باید ایران را در بعضی بخش های فنی از جمله سنتریفیوژهای کارآمدتر متوقف می کردند. مشکل این بود که طرف مذاکره در حل و فصل این مسائل فنی در مذاکرات نبود: صالحی طی دو ماه گذشته درگیر سه جراحی در ناحیه شکم بود و چند هفته پیش در یک صحبت تلفنی با مونیز بی حال بود. یکی از مذاکره کنندگان آمریکایی گفت: «ما نمی دانستیم صالحی بی تمایل به حضور در مذاکرات بود یا خیلی ضعیف شده بود». اما بدون او «ما به جایی نمی رسیدیم.»
دو روز پس از ورود جان کری، محمدجواد ظریف برای سفری ظاهرا مشورتی به تهران رفت. مهم ترین اتفاق این بود که او با صالحی بازگشت. فضای هتل کوبورگ سنگین بود. اما در سیزدهم تیر ماه ایرانی ها با دعوت از آمریکایی ها برای نهار یخ مذاکرات را شکستند. در آن جا ظریف از آگهی های تبلیغاتی در تهران در مخالفت با توافق گلایه کرد. کری هم از انتقادات در آمریکا شکایت داشت و می گفت مخالفان بدون این که جزییات توافق را بدانند به آن حمله می کنند.
مذاکرات به درازا کشید. ایرانی ها فکر می کردند می توانند از ضرب الاجل هفدهم تیر ماه برای بررسی سی روزه در کنگره استفاده کنند تا امتیازهای بیشتری از آمریکایی ها بگیرند. یک دیپلمات گفت: «ضرب الاجل بر ضد جریان مذاکرات عمل می کرد. ایرانی ها فکر می کردند ما برای پرهیز از طولانی شدن دوره بررسی کنگره در مورد جزییات کلیدی کوتاه می آییم.»
در کاخ سفید، اوباما که مذاکرات را هر چند ساعت یک بار زیر نظر داشت در باره این باور عمومی که او و کری سخت خواهان این توافق هستند ابراز نگرانی کرد. اوباما در سه صبح پیاپی به مشاورانش یادآوری کرد «من به این توافق نیازی ندارم.» آن ها مطمئن نبودند منظور رییس جمهور چه بود اما یک فرضیه ای داشتند: پس از پیروزی های بزرگ در دیوان عالی بر سر قانون بیمه درمانی و حقوق همجنسگرایان او می توانست صبر پیشه کند.
چند روزی با متوقف شدن پیشرفت گذشت. ارنست مونیز جزییات هسته ای را به پایان رسانده بود. آن جلسات اغلب در زیرزمین سنگی گیرای کوبورگ برگزار می شد که از برج و باروی وین قدیم ساخته شده بود. مذاکره کنندگان آن جا را فردو می خواندند؛ اگر از شصت هزار بطری شراب آن جا صرفنظر می کردی کمی شبیه مرکز غنی سازی زیرزمینی ایران در اعماق کوه بود.
آخرین تمدیدهای مذاکرات عمدتا به خاطر واژه بندی قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد بود که شرایط تحریم تسلیحاتی را تعیین می کرد. سرانجام سه شنبه توافق اعلام شد.
وقتی مراسم عکسبرداری یادگاری تمام شد هفت وزیر خارجه برای آخرین بار دور هم جمع شدند. هر یک به طور خلاصه درباره اهمیت آن لحظه سخنی گفت. جان کری آخر از همه صحبت کرد اما یک نکته شخصی را به صحبت هایش افزود. کری در حالی که بغض کرده بود روزهایی را به یاد آورد که به عنوان یک افسر جوان نیروی دریایی به ویتنام رفت. او گفت هرگز نمی خواست چنین چیزی را دوباره تجربه کند. کری گفت از آن جنگ با این تعهد بیرون آمد که از دیپلماسی برای پرهیز از وحشت جنگ استفاده کند.