دانه درشت های اقتصادی؛ از اعدام فاضل خداداد تا حکم بابک زنجانی

از راست: بابک زنجانی، مه آفرید امیرخسروی، شهرام جزایری، غلامحسین کرباسچی، فاضل خداداد

قوه قضاییه ایران اعلام کرد، بابک زنجانی در دادگاه بدوی به اتهام افساد فی الارض به اعدام محکوم شده است.

افساد فی الارض در حکومت جمهوری اسلامی ایران بی سابقه نیست و از همان روزهای ابتدای انقلاب رایج شد، اما اجرای این مجازات شدید از ابتدای دهه هفتاد خورشیدی با اعدام یک فعال اقتصادی، رویکرد جدیدی بود که تا هنوز ادامه دارد.

از میان دانه درشت هایی که در سه دهه اخیر به اتهام فساد مالی زندانی شدند، برخی مثل غلامحسین کرباسچی و شهرام جزایری پس از مدتی از زندان آزاد شدند، اما همه به خوش اقبالی آنها نبودند و مانند فاضل خداداد به طناب دار سپرده شدند.

بابک زنجانی؛ از رانندگی رئیس تا مفسد فی الارض

تاجر ۴۱ ساله در میانه اسفند ۹۴ در حالی به اعدام محکوم شد، که نام او سه سال پیش در میان دعوای رئیس جمهوری وقت و مجلس مطرح شد. زمانی که محمود احمدی نژاد برای طرح سوال از رئیس جمهوری به مجلس فراخوانده شد، ناخرسندی خود را اینطور بیان کرد که از بابک زنجانی نام برد و گفت که برادر روسای مجلس و قوه قضاییه ایران، از سعید مرتضوی، رئیس وقت سازمان تامین اجتماعی، خواسته که او را با بابک زنجانی آشنا کند تا بتواند چند شرکت این سازمان را خریداری کند.

انتشار فیلم این جلسه محرمانه، هرچند برای فاضل لاریجانی برادر لاریجانی ها دردسر چندانی نداشت، اما زمینه برخوردهای بعدی با بابک زنجانی شد.

بابک زنجانی کیست؟ اطلاعات عمومی می گوید او دارای بیش از ۷۰ شرکت از جمله شرکت هولدینگ توسعه سورینت قشم، بانکی به نام "اولین بانک سرمایه‌گذاری اسلامی" در مالزی، سهامدار شرکت هواپیمایی انور ترکیه، مؤسسه مالی اعتباری در امارات و بانک ارزش تاجیکستان است. گفته شده او همچنین شرکت‌هایی در دوبی، ترکیه و تاجیکستان دارد. زنجانی در مصاحبه‌ای با خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا گفته است که او ۶۴ شرکت داخلی و خارجی دارد و "هم‌اکنون در ایران و دیگر کشورهای دنیا با ۱۷ هزار نفر پرسنل مشغول ارائه تجارت و خدمات هستیم."

خودش درباره پولدار شدنش گفته، سرباز بانک مرکزی بود که راننده محسن نوربخش رئیس وقت بانک مرکزی می‌شود. کارهای آقای رئیس را انجام می داده و بعد از اتمام دوره سربازی به دلیل این که صاحب چند کارت برای دلالی بانک مرکزی بود، تصمیم می‌گیرد در تزریق دلارهای بانک مرکزی برای کنترل بازار فعالیت کند. زنجانی می‌گوید، نخستین ارزی که از بانک مرکزی برای توزیع گرفته ۱۷ میلیون دلار بوده و کارمزدی که بابت توزیع آن دریافت کرده هم ۱۷ میلیون تومان بوده است.

مثل بابک زنجانی که یک شبه پولدار شده اند در ایران کم نیست، اما آنچه او را مشهور کرد، نقش او در کمک به نظام جمهوری اسلامی در دور زدن تحریم های بین المللی علیه ایران بود. شاید به همین دلیل بود که در یکی از قطعنامه‌های تحریم اتحادیه اروپا، از بابک زنجانی و ۱۵ شرکت منتسب به او نام برده شده است.

بابک زنجانی بخشی از معاملات محرمانه نفتی را انجام می داده و وقتی گرفتار شد که دولت حسن روحانی روی کار آمد و مطالبه پول فروش نفت قبلی شد.

بیژن زنگنه وزیر نفت ایران شهریور ۹۲ تنها اندکی بعد از شروع به کار خبر داد بابک زنجانی بیش از دو میلیارد دلار حاصل از فروش نفت ایران را به خزانه دولت واریز نکرده و وزارت نفت و مجلس در حال پیگیری این مسئله هستند. همین موضوع بعدها اصلی ترین دلیل بازداشت زنجانی شد.

بابک زنجانی که فعالیت های اقتصادی اش با چراغ سبز دولت احمدی نژاد و نهادهایی احتمالا همچون سپاه بوده، یک بار در مصاحبه با ایسنا خودش را "سرباز بسیجی در جبهه اقتصادی" معرفی کرد و گمان می کرد اگر به مشکلی بخورد، دوستان به کمک او می آیند. شاید به همین دلیل بود که در جلسات دادگاه در پوشه هایی که حمل می کرد، بخشی از دفاعیات را به نام "مطالب محرمانه" در معرض دید عکاسان قرار می داد که پیام هایی برای حامیان بیرون خود بدهد، اما گویا پیام ها تاثیری نداشت و بعد از یک سال محاکمه، دادگاه بدوی، او را به اعدام محکوم کرد.

مه آفرید امیرخسروی؛ از گاوداری تا بزرگترین اختلاس و اعدام

او هم مثل بابک زنجانی در یک بازه زمانی کوتاه پولدار شده بود. خودش گفته بود به همراه برادران اش در سال‌های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ یک گاوداری را اداره می کرده، اما کمی بعد با ثبات شرکت "توسعه سرمایه‌گذاری امیرمنصور آریا" در خرداد ماه ۱۳۸۵ با سرمایه ۵۰ میلیون تومان و ارتباط با برخی اعضای دولت محمود احمدی نژاد، یک شبه ره صد ساله را طی می کند.

در سال های پایانی دهه هشتاد او مالک ده ها کارخانه و شرکت بزرگ می شود؛ از تیم فوتبال داماش گیلان تا کارخانجات بزرگ و سنگین فولاد در خوزستان.

آخرین بلند پروازی مه آفرید امیر خسروی تاسیس بانک آریا بود که در اواخر سال ۱۳۸۹ موافقت بانک مرکزی برای تاسیس "بانک آریا" را جلب کرد و در حالی که پذیره نویسی و انتشار آگهی استخدام کارمند آن شروع شد، اما مرداد سال ۱۳۹۰ بانک مرکزی مجوز فعالیت بانک را باطل کرد.

"مرداد سیاه" عبارتی است که می گویند مه آفرید برای آن روزها برگزید. چون مرداد به نیمه نرسیده بود که او بازداشت شد. متهم بود که با استفاده از افراد و ارتباطاتش چند هزار میلیارد تومانی اختلاس بانکی انجام داده است. بانک هایی در خوزستان، بدون داشتن اعتبار کافی، به او وام های کلان می دادند. رقم اختلاس او، سه هزار میلیارد تومان عنوان شد که بزرگ ترین اختلاس تاریخ ایران بوده‌ است.

دادگاه او هم طولانی بود، اما جلسه دوازدهم وقتی از علی اکبر ولایتی، محسن رضایی و علاءالدین بروجردی نام برد، جلسات دادگاه محرمانه شد و سه جلسه بعد حکم اعدام او صادر شد. با این که اعضای سرشناس دولت محمود احمدی نژاد به همکاری با او متهم بودند، اما جز چند مقام میانی وزارتخانه ای، کسی از نزدیکان احمدی نژاد در این پرونده احضار و مورد پیگرد قرار نگرفت.

در نهایت، مه آفرید امیر خسروی سحرگاه سوم خرداد ۱۳۹۳ اعدام شد؛ درست سه روز بعد از آن که نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی ایران نوشت.

شهرام جزایری؛ خندان از بازداشت تا آزادی

مشهور‌ترین متهم اختلاس در دهه هشتاد، شهرام جزایری بود که بعد سیزده سال آزاد شد.

جنجالی ترین پرونده اختلاس و فساد مالی در دهه هشتاد به شهرام جزایری تعلق داشت.

جوان تاجر، وقتی گیر افتاد که به هر دو طیف سیاسی‌های ایران، مبالغی را به عنوان کمک بلاعوض پرداخت کرده بود. از هادی خامنه‌ای برادر رهبر، تا مهدی کروبی رییس مجلس ششم.

او حتی برای رهبر جمهوری اسلامی هم کمک فرستاده بود، اما چک او برایش پس فرستاده شد و مدتی بعد شهرام جزایری بازداشت شد.

رسیدگی به پرونده جزایری به داستانی دنباله دار تبدیل شد که تا سال‌ها طول کشید. سال ۸۵ او از زندان فرار کرد، اما در عمان بازداشت شد و برای تحمل کیفر به زندان برگشت.

یک بار دیگر هم در مناظره‌های انتخاباتی دو سال پیش، نام شهرام جزایری مطرح شد و آن هم زمانی که محمود احمدی‌نژاد آن را نقطهٔ ضعفی برای رقیبش می‌دانست.

شهرام جزایری یک بار در سال ۱۳۸۵ از زندان فرار کرد، اما دو هفته بعد در آخر اسفند همان سال در عمان دستگیر و به ایران برگردانده شد.

آقای جزایری، مهر ۱۳۹۴ بالاخره از زندان آزاد شد و چند باری از سوی رسانه های ایران مورد توجه قرار گرفت و گفت و گوهایی با او داشتند.

سریال محاکمه کرباسچی

خیلی‌ها پرونده کرباسچی را یک تسویه حساب سیاسی بعد از پیروزی محمد خاتمی می‌دانستند. چند ماه بعد از پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶، ناگهان بخش امنیتی و سپاه و قوه قضاییه خبر از مبارزه با فساد در شهرداری تهران دادند. ابتدا ده ها شهردار مناطق تهران بازداشت شدند و در نهایت سریال محاکمه غلامحسین کرباسچی شهردار وقت تهران به اتهام اختلاس و فساد مالی آغاز شد.

در میانهٔ دهه هفتاد، این بار غلامحسین محسنی اژه‌ای، شهردار تهران را به پای میز محاکمه کشاند.

دو دهه بعد از اختلاس ۱۲۳ میلیاردی، محسن رفیق دوست در مقام دفاع از مجرمان این پرونده، آنها را قربانی یک "تسویه حساب سیاسی" نامید، اما در روزهای دادگاه کرباسچی،‌‌ همان روز‌ها، خیلی‌ها آن دادگاه را تسویه حساب سیاسی دانستند.

قبل از محاکمه کرباسچی، شهرداران مناطق تهران توسط محمدرضا نقدی از مقام‌های نیروی انتظامی این شهر بازداشت و شکنجه شده بودند.

با این که دولت خاتمی بعد‌ها خواستار مجازات نقدی شد، اما این سردار سپاه کمی بعد در پرونده حمله به کوی دانشگاه نیز نقش داشت و البته دوری او از قدرت چندان طول نکشید، چرا که با روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد، ابتدا رییس ستاد مبارزه با قاچاق کالا در دولت او شد و بعد از انتخابات، رییس پایگاه‌های بسیج ایران شد.

فراز و فرود پرونده در مقابل بینندگان میلیونی هرچند به تبرئه کرباسچی از برخی اتهامات منجر شد، اما با حکم محسنی اژه‌ای، کرباسچی برای دو سال در زندان ماند.

غلامحسین کرباسچی در جوانی طلبه بود و در قامت استاندار اصفهان در دوران جنگ مورد تایید مقام های عالی نظام از جمله آیت الله خمینی بود. این حمایت ها شاید بعدها به کمک او آمد، بخصوص که کرباسچی در جریانات سیاسی ایران، به اکبر هاشمی رفسنجانی نزدیک بود که در دهه هفتاد هنوز نفوذ زیادی در قدرت داشت.

غلامحسین کرباسچی هرگز به مدیریت باز نگشت و در سال های اخیر فعالیت سیاسی اندکی دارد.

اختلاس ۱۲۳؛ اعدام برای خداداد، زندان برای رفیقدوست

اما یکی از بدشانس ترین متهمان اقتصادی در سه دهه اخیر، فاضل خداداد بود. هنوز از دهه شصت و اقتصاد دولتی، زمان زیادی نگذشته بود که خبری مثل بمب، در شهر صدا کرد: اختلاس ۱۲۳ میلیاردی از بانک صادرات.

در میان متهمان، نام مرتضی رفیقدوست آشنا بود. برادر وزیر سابق سپاه و رییس وقت بنیاد مستضعفان و جانبازان، اما متهم اصلی آن تاجر تقریبا خوشنامی به نام فاضل خداداد بود که همکاری آنها یکی از بزرگترین اختلاس های تا آن زمان را موجب شد.

رسانه‌های آن پرونده را "اختلاس ۱۲۳" نامیدند و پرونده در دست قاضی غلامحسین محسنی اژه‌ای بود که رفیقدوست را به حبس ابد محکوم کرد و فاضل خداداد، تاجر متهم در این پرونده، را به اعدام.

کامران دادخواه استاد اقتصاد دانشگاه "نورث ایسترن" در شهر بوستون آمریکا آن اختلاس را به یاد می‌آورد که به نظر او مختصات خاصی داشت. به گفتهٔ آقای دادخواه، در آن اختلاس، پای یکی از اقوام نزدیک یک مسوول دولتی مطرح بود.

دادخواه می‌گوید: "معمولا آدم‌های عادی جامعه توان اختلاس ندارند و در واقع جایگاه مرتضی رفیقدوست و نزدیکی‌اش به مسوولان دولتی موجب شد که او جسارت این کار را داشته باشد."

فاضل خداداد به خارج گریخته بود، اما به او وعده داده شد اگر بیاید و بدهی اش را بدهد، آزاد می شود؛ او آمد، بدهی را داد، اما اعدام شد.

پروندهٔ اختلاس ۱۲۳، با اعدام خداداد و زندانی شدن رفیق دوست بسته شد.