ابزارهای مدرن میتوانند همه اطلاعات مورد نظر شما را به نحو دلخواهتان مرتب کنند؛ اما نتیجه نهایی ممکن است چندان دلخواه شما نباشد.
برگرفته از وال استریت ژورنال
دردسر من وقتی شروع شد که بی خبر از همه جا، یک کاتالوگ رایگان فروشگاه ایکیا را ریختم روی آیپدم، و موقعی تقریبا تمام شد که یک صورتحساب ۱۲۰۰ دلاری از شرکت ای تی اند تی دریافت کردم.
برای یک دیدار کوتاه با خانوادهام به اروپا سفر کرده بودم. کاتالوگ ایکیا پر از عکس بود و من با استفاده از کانکشن پهن باند استاندارد، کاتالوگ حجیم را دانلود کردم. من و زن و پسرم، از هزینه دسترسی به اینترنت دیجیتالی در خارج از کشور خبر داشتیم، و فکر میکردیم داریم با احتیاط کامل از دستگاه استفاده میکنیم.
چک کردیم تا مطمئن شویم که سرویس مخصوص در محل کار میکند یا نه؛ سیستم خودکار اخطار کار میکند یا نه؛ هر سه تا آیفون فقط به وای-فای وصل هستند یا نه، خلاصه همه چیز را چک کردیم و مطمئن شدیم که درست کار میکند.
با این حساب، ایمیل نصف شب ای تی اند تی غافلگیرمان کرد: حجم بالا و غیرمعمول داده ها، تلفنتان را چک کنید. چک کردیم، ۷۵۰ مگابایت دانلود شده بود.
تلفنم را چک کردم - همه راههایی که دستگاه میتوانست به من کلک بزند بسته بودیم. بعد از یک پرواز طولانی، همه ما خسته و بی خواب بودیم. آخر مگر ممکن بود یک خواب کوتاه ما را از لحاظ دیجیتالی به خطر انداخته باشد؟
ولی در این دنیای مدرنتر از همیشه رایانش و همزمانی ابری، همان چند ساعت که پلکهایمان روی هم گذاشتیم برایمان خیلی گران تمام شد. با صدای وز وز تلفن بیدار شدم، یک پیامک و یک ایمیل ازای تی اند تی داشتم: در مدتی که خوابیده بودم، حجم دادههایی که دانلود کرده بودم، دو برابر شده بود! اگر به شرکتای تی اند تی تلفن نمیکردم، ممکن بود حسابم قطع شود.
به ای تی اند تی زنگ زدم و گفتم که یک چیزی هست که دارد دادههای زیادی را استفاده میکند. آنها نتوانستند بگویند این چیز چیست، ولی توانستند بگویند که هر مگابایت آن برای من یک دلار آب میخورد؛ یعنی روی هم ۱۲۰۰ دلار.
من همان کاری را کردم که هر پدر و مادر مدرنی ممکن بود بکند: رویم را کردم به پسرم و ازش توضیح خواستم. او هم گیج شده بود. در زمانی که دستگاه چیزی را دانلود میکرد، او هم خواب بود. فقط گفت: نه فیس بوک، نه یوتیوب نه بازی اینترنتی، هیچی استفاده نکردم.
بعد یک چیزی به ذهنم رسید. وقتی همه ما از خستگی ناشی از سفر در خواب بودیم، سیستم رایانش ابری در یکی از لایههای اجرایی آیفون پسرم به کار افتاده بود، و داشت کپی کاتالوگ ایکیا را از آیپد من روی آیفون پسرم هم سیکرونایز میکرد. احتمالاً حالا ما صاحب گرانترین نسخه از ارزانترین کاتالوگ لوازم خانگی شرکت معظم ایکیا بودیم.
البته داستان ما تا حدودی ختم به خیر شد. من با ای تی اند تی توافق کردم که برای آن ماه Data Plan بخرم، چند صد دلاری برایم آب خورد، و شرکت بقیه بدهیام را به من بخشید.
ولی درس بزرگی از این قضیه یاد گرفتیم: این دستگاههای به این کوچکی که همه جا همراهمان هستند و این همه به ما کمک میکنند، دارند ما را پاک گیج میکنند.
با این که از خرج و دردسر بزرگی جستم، باز هم احساس میکنم که همه ما هر جا که باشیم، تا کاملا مطمئن نشویم که همه کارکردهای دستگاههای الکترونیکی مان به بهترین نحو کار میکند، خیالمان راحت نمیشود.
آدمها برای تنظیم هرچه بهتر کاربردهای دستگاههایشان وقت زیادی میگذرند، ولی ارزش وقتی که در طول سال صرف این کار میکنند، بیشتر از پیشرفتی است که صرف کار تولیدی میشود.
نگرانی دیگر این که در کنفرانسی که همین اخیرا وال استریت ژورنال میزبان آن بود، مدیر یکی از شبکههای بزرگ تلویزیونی راجع به افتضاحی که در مدرسه پسرش اتفاق افتاده بود به من گفت. مثل اغلب خانواده ها، پدر و مادرها با بچههایشان یک حساب آی تونز و یک دستگاه کیندل (کتابخوان) مشترک دارند. خیلی از بچهها در مدرسه جلوی همکلاسیهایشان پز میدهند که کتاب پرفروش به اسم پورنو به ۵۰ نکته ظریف دربارهٔ موی خاکستری را خوانده اند. چطوری؟ وقتی مادرشان کتاب را برای دانلود روی کیندل خریده، تصادفا کتاب روی کیندل بچه هم نصب شده! این مدیر شبکه تلویزیونی میگوید: من و همه مادرها دیگر حالا یک شغل جدید دیگر هم داریم: حسگر (یا سانسورچی دیجیتالی) خانواده. هدف من اینه که نگذارم سر و صدای این دانلودهای دیجیتالی ناخواسته به بیرون از خونه درز کنه.
و آیا کسی در وبسایت آمازون میتواند بگوید که اگر میخواهید کتابهایی به زبانهای مختلف از سایت آن شرکت در دو کشور مختلف - مثلا در آمریکا و فرانسه - بخرید، چرا باید دو دستگاه کتابخوان جداگانه داشته باشید؟ از آنجا که این دستگاه به هر تعداد زبان که بخواهید دسترسی دارد، چنین چیزی احمقانه به نظر میرسد؛ ولی حقیقت دارد.
خیلی خوب است که همیشه و همه جا به آخرین نسخه یک سند یا صفحه گسترده کامپیوتری دسترسی داشته باشیم. همگامی با تکنولوژی روز آدم را وسواسه میکند. حتی واژه اش به نظر آسان و آرامش بخش میآید - مثلا کنترل از راه دور یا خلبان اتوماتیک.
ولی تا وقتی که نتوانیم به درستی از آن استفاده کنیم، مخصوصا وقتی که مثلا با نسخه دیجیتال کاتالوگ سنگین ایکیا دور دنیا سفر میکنیم، احساس همگامی با تکنولوژی ممکن است در نهایت حال آدم را بگیرد.
کریگ فورمن، نویسنده مقاله پیشتر رئیس دفتر وال استریت ژورنال در توکیو بود، و اکنون مدیر اجرایی یک شرکت توزیع لوازم تکنولوژی است
دردسر من وقتی شروع شد که بی خبر از همه جا، یک کاتالوگ رایگان فروشگاه ایکیا را ریختم روی آیپدم، و موقعی تقریبا تمام شد که یک صورتحساب ۱۲۰۰ دلاری از شرکت ای تی اند تی دریافت کردم.
برای یک دیدار کوتاه با خانوادهام به اروپا سفر کرده بودم. کاتالوگ ایکیا پر از عکس بود و من با استفاده از کانکشن پهن باند استاندارد، کاتالوگ حجیم را دانلود کردم. من و زن و پسرم، از هزینه دسترسی به اینترنت دیجیتالی در خارج از کشور خبر داشتیم، و فکر میکردیم داریم با احتیاط کامل از دستگاه استفاده میکنیم.
چک کردیم تا مطمئن شویم که سرویس مخصوص در محل کار میکند یا نه؛ سیستم خودکار اخطار کار میکند یا نه؛ هر سه تا آیفون فقط به وای-فای وصل هستند یا نه، خلاصه همه چیز را چک کردیم و مطمئن شدیم که درست کار میکند.
با این حساب، ایمیل نصف شب ای تی اند تی غافلگیرمان کرد: حجم بالا و غیرمعمول داده ها، تلفنتان را چک کنید. چک کردیم، ۷۵۰ مگابایت دانلود شده بود.
تلفنم را چک کردم - همه راههایی که دستگاه میتوانست به من کلک بزند بسته بودیم. بعد از یک پرواز طولانی، همه ما خسته و بی خواب بودیم. آخر مگر ممکن بود یک خواب کوتاه ما را از لحاظ دیجیتالی به خطر انداخته باشد؟
ولی در این دنیای مدرنتر از همیشه رایانش و همزمانی ابری، همان چند ساعت که پلکهایمان روی هم گذاشتیم برایمان خیلی گران تمام شد. با صدای وز وز تلفن بیدار شدم، یک پیامک و یک ایمیل ازای تی اند تی داشتم: در مدتی که خوابیده بودم، حجم دادههایی که دانلود کرده بودم، دو برابر شده بود! اگر به شرکتای تی اند تی تلفن نمیکردم، ممکن بود حسابم قطع شود.
به ای تی اند تی زنگ زدم و گفتم که یک چیزی هست که دارد دادههای زیادی را استفاده میکند. آنها نتوانستند بگویند این چیز چیست، ولی توانستند بگویند که هر مگابایت آن برای من یک دلار آب میخورد؛ یعنی روی هم ۱۲۰۰ دلار.
من همان کاری را کردم که هر پدر و مادر مدرنی ممکن بود بکند: رویم را کردم به پسرم و ازش توضیح خواستم. او هم گیج شده بود. در زمانی که دستگاه چیزی را دانلود میکرد، او هم خواب بود. فقط گفت: نه فیس بوک، نه یوتیوب نه بازی اینترنتی، هیچی استفاده نکردم.
بعد یک چیزی به ذهنم رسید. وقتی همه ما از خستگی ناشی از سفر در خواب بودیم، سیستم رایانش ابری در یکی از لایههای اجرایی آیفون پسرم به کار افتاده بود، و داشت کپی کاتالوگ ایکیا را از آیپد من روی آیفون پسرم هم سیکرونایز میکرد. احتمالاً حالا ما صاحب گرانترین نسخه از ارزانترین کاتالوگ لوازم خانگی شرکت معظم ایکیا بودیم.
البته داستان ما تا حدودی ختم به خیر شد. من با ای تی اند تی توافق کردم که برای آن ماه Data Plan بخرم، چند صد دلاری برایم آب خورد، و شرکت بقیه بدهیام را به من بخشید.
ولی درس بزرگی از این قضیه یاد گرفتیم: این دستگاههای به این کوچکی که همه جا همراهمان هستند و این همه به ما کمک میکنند، دارند ما را پاک گیج میکنند.
با این که از خرج و دردسر بزرگی جستم، باز هم احساس میکنم که همه ما هر جا که باشیم، تا کاملا مطمئن نشویم که همه کارکردهای دستگاههای الکترونیکی مان به بهترین نحو کار میکند، خیالمان راحت نمیشود.
آدمها برای تنظیم هرچه بهتر کاربردهای دستگاههایشان وقت زیادی میگذرند، ولی ارزش وقتی که در طول سال صرف این کار میکنند، بیشتر از پیشرفتی است که صرف کار تولیدی میشود.
نگرانی دیگر این که در کنفرانسی که همین اخیرا وال استریت ژورنال میزبان آن بود، مدیر یکی از شبکههای بزرگ تلویزیونی راجع به افتضاحی که در مدرسه پسرش اتفاق افتاده بود به من گفت. مثل اغلب خانواده ها، پدر و مادرها با بچههایشان یک حساب آی تونز و یک دستگاه کیندل (کتابخوان) مشترک دارند. خیلی از بچهها در مدرسه جلوی همکلاسیهایشان پز میدهند که کتاب پرفروش به اسم پورنو به ۵۰ نکته ظریف دربارهٔ موی خاکستری را خوانده اند. چطوری؟ وقتی مادرشان کتاب را برای دانلود روی کیندل خریده، تصادفا کتاب روی کیندل بچه هم نصب شده! این مدیر شبکه تلویزیونی میگوید: من و همه مادرها دیگر حالا یک شغل جدید دیگر هم داریم: حسگر (یا سانسورچی دیجیتالی) خانواده. هدف من اینه که نگذارم سر و صدای این دانلودهای دیجیتالی ناخواسته به بیرون از خونه درز کنه.
و آیا کسی در وبسایت آمازون میتواند بگوید که اگر میخواهید کتابهایی به زبانهای مختلف از سایت آن شرکت در دو کشور مختلف - مثلا در آمریکا و فرانسه - بخرید، چرا باید دو دستگاه کتابخوان جداگانه داشته باشید؟ از آنجا که این دستگاه به هر تعداد زبان که بخواهید دسترسی دارد، چنین چیزی احمقانه به نظر میرسد؛ ولی حقیقت دارد.
خیلی خوب است که همیشه و همه جا به آخرین نسخه یک سند یا صفحه گسترده کامپیوتری دسترسی داشته باشیم. همگامی با تکنولوژی روز آدم را وسواسه میکند. حتی واژه اش به نظر آسان و آرامش بخش میآید - مثلا کنترل از راه دور یا خلبان اتوماتیک.
ولی تا وقتی که نتوانیم به درستی از آن استفاده کنیم، مخصوصا وقتی که مثلا با نسخه دیجیتال کاتالوگ سنگین ایکیا دور دنیا سفر میکنیم، احساس همگامی با تکنولوژی ممکن است در نهایت حال آدم را بگیرد.
کریگ فورمن، نویسنده مقاله پیشتر رئیس دفتر وال استریت ژورنال در توکیو بود، و اکنون مدیر اجرایی یک شرکت توزیع لوازم تکنولوژی است