زندگی بیتل مرموز جورج هریسون، در مستندی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی

زندگی بیتل مرموز جورج هریسون، در مستندی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی

«مارتین اسکورسیزی» فیلمساز سرشناس، در یک فیلم مستند تازه و دوقسمتی، زندگی جورج هریسون یکی از معمائی ترین و مرموزترین اعضای گروه «بیتل ها» را به تصویر کشیده است. این فیلم در ماه اکتبر آینده از شبکه «اچ بی او» HBO به نمایش گذاشته خواهد شد.

در دهه ٩٠ میلادی و هنگامی که «پل مک کارتنی»، «رینگو استار» و «جورج هریسون» در میان آرشیو عکس ها و یادمان های «بیتل ها» در حال جستجو بودند تا مجموعه ای از دست نوشته ها، نت های موسیقی و عکس های دسته جمعی خود را برای یک «آنتولوژی» انتخاب کنند، جورج به همسرش گفته بود: «من دلم می خواهد یک روز کتابی از مجموعه خاطرات و یادمان های خودم به چاپ برسانم.» اما این فرصت هرگز به دست نیامد و این بیتل ناکام که در سال ٢٠٠١ درگذشت هرگز به این آرزوی خود جامه عمل نپوشانید. اما در حال حاضر این خواسته «جورج هریسون» به همت همسرش «اولیویا» به بهترین شکل ممکن در مستندی به کارگردانی «مارتین اسکورسیزی» و یک کتاب همراه مملو از نامه ها و عکس های هرگز چاپ نشده او ارائه خواهد شد.

اولیویا هریسون می گوید: «من از کاری که «مارتی» (مارتین اسکورسیزی) در این فیلم انجام داده شگفت زده شده ام. یعنی اصلا باورم نمیشه از مجموع اسناد و مدارکی که من بهش دادم او توانسته چنین فیلمی رو بسازه. این فیلم توانسته است روح واقعی «جورج» را به نمایش بگذارد.»

پروژه مستند جورج هریسون در سال ٢٠٠۵ و هنگامی آغاز شد که «اولیویا» برای تماشای مستند دیگری از ساخته های «مارتین اسکورسیزی» درباره «باب دیلان» به مراسم گشایش این فیلم در لندن رفته بود. «اولیویا» از مدتی پیش از این واقعه، آرزوی خود مبنی بر ساختن فیلمی از داستان زندگی شوهرش «جورج هریسون» را با تهیه کننده انگلیسی، «نایجل سینکلر» در میان گذاشته بود. این دو مدت به پژوهش و بررسی در اطراف این موضوع پرداختند و به ویژه به دنبال کارگردان مناسبی برای انجام این پروژه بودند.

«سینکلر» می گوید: «ما خیلی محتاطانه این پروژه را با «اسکورسیزی» درمیان گذاشتیم چرا که احساس می کردیم ممکن است او از قبول آن خودداری کند. اما «مارتی» با کمال خوشرویی از آن استقبال کرد و حتی گفت که داستان زندگی جورج برای او به شدت برانگیزنده و الهام بخش بوده است.»

داستان فیلم، بر محورجنبه های روحانی که «جورج هریسون» در طول زندگی به دنبال آن بوده است می چرخد. جستجویی برای یافتن معنی زندگی که از دوران اوج معروفیت و محبوبیت گروه بیتل ها در دهه شصت میلادی آغاز شد و کم کم به «جورج» نشان داد که داشتن شهرت و ثروت نمی تواند به تنهایی برای یک انسان از هرنظر ارضا کننده باشد.

«مارتین اسکورسیزی» می گوید: «جورج همیشه به دنبال راهی برای رسیدن به سادگی و بی آلایشی بود. راهی که بتواند ازطریق آن زندگی حقیقی و شفقت آمیز داشته باشد. اما این یک راه مستقیم و بدون دست انداز نبود. هرچند مسئله مهم تر این است که فکر می کنم «جورج» فهمیده بود که چیزی به عنوان «موفقیت» وجود ندارد بلکه مهم راهی است که برای رسیدن به این موفقیت طی می شود.»

مستند «جورج هریسون» شامل مصاحبه هایی با «پل مک کارتنی»، «رینگو استار»، «یوکو اونو»، «جورج مارتین»، «تام پتی» و «اریک کلاپتون» است. اما «اسکورسیزی» و همکاران او در ساختن فیلم بیشتر بر آرشیو خصوصی «هریسون» و اسناد و مدارکی که او در طول زندگی خود گردآوری کرده تکیه داشته اند. فیلم هایی از تعطیلات گروه بیتل ها درکنار یکدیگر، نخستین درس «سیتاری» که «هریسون» از «راوی شانکار» گرفته است، فیلم های خانگی که «جورج» و پسرش «دانی» را درحال ضبط موسیقی در استودیوی صدابرداری نشان می دهد.

«اولیویا هریسون» می گوید:«ما یک دفتر مخصوص برای گردآوری چیزهایی که برای فیلم لازم داشتیم درخانه مان ساخته بودیم. جورج مدت ٣٠ سال در آن خانه زندگی کرده بود و همه کشوها و گنجه ها پر از اشیا مختلفی بود که در طول سال ها درآن ها جمع شده بود. بنابراین ما به کمک این دفتر و دو دفتر دیگر در نیویورک و لندن شروع به کند و کاو در این کشوها و یافتن و ارسال اسناد مدارکی کردیم که بعدها مورد پژوهش قرار گرفتند. این کارسال ها به طول انجامید و ضمن آن ما فیلم هایی از مصاحبه های مختلف «جورج» به دست آوردیم که در نوع خود بی نهایت قابل توجه است.»

فیلم ها و اسناد و مدارک یافته شده شواهدی هستند از بی خوابی های دوران آغاز کار گروه در شهر «هامبورگ» و دوران ساختن ترانه هایی چون «LET IT BE» و بسیاری از وقایع دیگری که در اطراف آن جریان داشت.

«اسکورسیزی» هم خوب می داند که بارها و بارها قصه های زیادی درباره «بیتل ها» گفته شده و فیلم ها و کتاب های بیش شماری درباره آن ها نوشته و ساخته شده است. لذا او رنج و مرارت های زیادی را متحمل شده تا بتواند تا آن جایی که ممکن است از فیلم هایی کمیاب و نایاب درساختن مستند «جورج هریسون» استفاده کند.

نایجل سینکلر تهیه کننده فیلم می گوید: «صحنه هایی که نشان می دهد بیتل ها برای فرار از دست هوادارانشان از یک اطاق هتل به اطاق دیگری فرار می کنند و صحنه هایی که آن ها را در فرودگاه های مختلف نشان می دهد وهرگز در جای دیگری دیده نشده در این فیلم تازه گنجانده شده است. «مارتی» به داستان بیتل ها از دریچه چشم «جورج هریسون» نگاه کرده است به همین دلیل هم می شود گفت بیش از هر چیز دیگر این یک فیلم روایتگر است که تجربه های راوی (جورج) را به ما نشان می دهد.»

با همه این احوال، گوشه های تاریک زندگی «جورج هریسون» نیز در این مستند تازه به نمایش گذاشته شده است. از جمله فیلم هایی از کنسرت ویرانگر و تور تکنفره او درسال ١٩٧۴ و چالش هایی که زندگی زناشویی اش به همراه داشته است.

اولیویا هریسون در این مورد می گوید: « جورج هرگز ادعای پرهیزکاری و یا مقدس بودن نداشته است بلکه برعکس. او همیشه می گفت که گناهکار است. این به این دلیل است که جورج همیشه می خواست همه کاری در زندگی اش انجام داده باشد.»

گفتگو با « پل مک کارتنی» برخی از بهترین و قوی ترین بخش های فیلم را تشکیل می دهد. «پل» در سخنان خود به این مسئله می پردازد که کسانی که فکر می کنند تنها او (پل) و «جان لنون» اعضای مهم و اصلی گروه «بیتل ها» بوده اند در اشتباه کامل به سر می برند. «رینگو استار» هم هنگامی که درباره آخرین ملاقاتش با «جورج هریسون» که به بیماری سرطان ریه دچار بود صحبت می کند به گریه می افتد و این یکی از غم انگیز ترین صحنه های فیلم به شمار می رود.

بخش دیگری از مستند «جورج هریسون» که به دوران زندگی پس از گروه «بیتل ها» باز می گردد پر از صحنه های شگفت انگیز است. از آن جمله اجرای برنامه هایی در توری به همراه گروه «تراولینگ ویلبریز» و ماجرای وحشتناک حمله یک هوادار روانی «جورج» به منزل مسکونی آن ها در سال ١٩٩٩. در این بخش از فیلم به دنیای خارج از موسیقی جورج هریسون نیز پرداخته شده است. دوران کار به عنوان تهیه کننده فیلم های سینمایی. دورانی که او از هواداران سرسخت مسابقه های اتومبیلرانی به شمار می رفت و دورانی که وقت خود را به نظارت بر ترمیم و بازسازی خانه و باغ مسکونی خود که از اماکن مورد علاقه اش بود می گذراند.

سینکلر می گوید:«جورج خیلی زحمت کشید تا به این نتیجه برسد که پس از «بیتل» بودن چگونه زندگی را در پیش بگیرد. وقتی من این مستند را تماشا می کنم متوجه می شوم که او این مسئله را به بهترین صورت ممکن برای خودش حل کرده بود.»