اکبر گنجی، نویسنده و فعال سیاسی ایرانی بتازگی مقاله ای در هافینگتون پست منتشر کرد که عنوان "دموکراسی ای که به الیگارشی تبدیل شد" دارد.
آقای گنجی در بخشی از این مقاله برای هافینگتون پست، با تاکید بر اینکه آمریکا "بزرگترین اقتصاد ، تولید کننده علم، قدرت نظامی ، دارای بهترین دانشگاههای جهان است" اما "دموکراسی آمریکا از محتوا خالی شده است."
وی استدلال کرد که "برابری شهروندان اساس مشترک دموکراسی و حقوق بشر است. نمیتوان نابرابری را در جامعه به نحو سیستماتیک ساختاری کرد و بر عمق آن افزود و در عین حال مفتخر بود که شهروندان از حق برابر رأی دادن برخوردار هستند. وقتی انواع نابرابریها دائماً عمیق تر و گسترده تر میشوند، شهروندان به انسانهایی فاقد توان تبدیل میشوند که قدرت تأثیری گذاری بر قدرت سیاسی از آنان سلب میشود."
آقای گنجی در این مقاله، همچنین تحت عنوان "تبعیض، ضد رؤیای آمریکایی"، یاد آور شد: مطابق آمارها، شکاف درآمدی یک درصد ثروتمند جامعه آمریکا با متوسط درآمد ۹۹ درصد دیگر جامعه به نحو باور ناکردنی متفاوت است... در دهه ۱۹۵۰، یک درصد بالای جامعه صاحب ۵ درصد کل درآمد بودند، اما اکنون یک درصد مردم طبقه بالای جامعه آمریکا صاحب ۹۵ درصد درآمد حاصل هستند و تنها ۵ درصد این درآمد نصیب ۹۹ درصد بقیه مردم شده است. (منبع)
این فعال مدنی همچنین تحت عنوان "دموکراسی ثروتمندان" نوشت:مسئله این است که مدتهاست که ثروتمندان تعیین کنندگان اصلی سیاست در آمریکا شدهاند و رأی مردم را به امری زینتی و ناموثر تبدیل کردهاند. مهمترین نظریه پردازان لیبرال گفتهاند که پول دشمن دموکراسی است .... هبستگی معکوس قدرت اقتصادی و دموکراسی به نحو دیگری هم قابل تبیین است. رابرت پاتنام- استاد دانشگاه هاروارد- یکی از مهمترین نظریه پردازان سرمایه اجتماعی است. او در کتاب تنهایی بولینگ بازی میکنیم نشان داد که افزایش مداوم نابرابری بین فقرا و ثروتمندان مقارن با کاهش شدید سرمایه اجتماعی و مشارکت سیاسی در آمریکا پس از جنگ دوم جهانی بوده است. آمارها مدعای او را تأیید میکنند.
اکبر گنجی در بخش دیگری از مقاله خود، به دیدگاه فرانسیس فوکویاما اشاره می کند که که "گروههای ذینفع و لابیها اعضای کنگره را خریده و قوانین مطابق منافعشان را به تصویب میرسانند" و بعد تاکید کرد: تا سال ۲۰۰۹، ۱۳۵۰۰ گروه ذینفع و لابی با هزینه کردن ۳/۵ میلیارد دلار کنگره را تحت سلطه گرفته و کاملاً از اعتبار انداختهاند. اعتماد مردم آمریکا به کنگره از ۴۲ درصد در سال ۱۹۷۳ به ۷ درصد در سال ۲۰۱۴ کاهش یافته است. به نوشته فوکویاما : "هیچ حزب سیاسی انگیزهای برای قطع منبع درآمد خود از محل پول گروههای ذینفع ندارند و گروههای ذینفع، نظامی نمیخواهند که در آن نتوان با پول نفوذ خرید".
این فعال سیاسی به نقل از جیمی کارتر، رئیس جمهور سابق آورده "دموکراسی آمریکا به الیگارشی تبدیل شده" و بعد نوشت: بیل و هیلاری کلینتون در ۸ سال گذشته ۱۴۱ میلیون دلار درآمد داشته و ۴۳ میلیون دلار مالیات پرداخت کردهاند. به گزارش رویترز جب بوش ۱۳۰ میلیون دلار کمک دریافت کرده است. این سیستم به گونهای تثبیت شده که برابری فرصتها را به طور کلی نابود کرده است... محاسبات نیویورکتایمز ۲۱ مارس ۲۰۱۵ نشان میدهد که فرزند یک فرماندار، ۶ هزار بار بیشتر از فرزند یک شهروند عادی، شانس فرماندار شدن را دارد؛ همچنین فرزند یک سناتور، ۸ هزار و پانصد بار بیشتر از فرزند یک آمریکایی عادی، شانس نشستن بر کرسی سنا را دارد.
این نویسنده در پایان به نقل از رونالد دورکین، نظریه پرداز لیبرال پرسیده آیا دموکراسی در آمریکا ممکن است؟ به چهار نکته درباره انتخابات در آمریکا اشاره می کند که اکثریت مردم در چنین انتخاباتی شرکت نمیکنند، مردم مجبورند میان نامزدهای حزب دموکرات و جمهوری خواه یکی را انتخاب کنند، در فرایند همین انتخابات، لابیها و گروههای ذینفوذ نقش تعیین کنندهای دارند و روند نزولی اعتماد مردم به کنگرهای که به جای تأمین رضایت آنان و پیگیری منافع ملی آمریکا در خدمت منافع لابی ها، گروههای ذینفوذ و الیگارشی حاکم است، روز به روز کمتر خواهد شد.
متن کامل این مقاله در رادیو زمانه منتشر شده است. *
* لینک های سایت بخش فارسی صدای امریکا به بیرون فقط به منظور اطلاع رسانی و راحتی بازدید کنندگان است و به هیچ وجه به معنی تایید، پیشنهاد و موافقت محتوای آنها توسط "صدای امریکا" نیست.