آنچه می خوانید، حاصل گفتگوی مهرناز صمیمی است با فریدون فرح اندوز؛ گوینده، سردبیر سابق خبر، و هنرمند نام آشنای ایرانی.
«با سلامی دوباره»، آغاز فعالیت فریدون فرح اندوز در دورانی تازه بود. دورانی که دیگر دوران درخشان کار در رادیو تلویزیون ملی ایران نبود. این بار، فرسنگها دور از خانه، همان صدای گرم و گیرا می کوشید با مخاطبانش پیوندی دوباره ایجاد کند. مدتی پس از انقلاب سال ۵۷، این گویندۀ با تجربه و نام آشنای رادیو تلویزیون ملی ایران کار با بخش فارسی صدایآمریکا را آغاز کرد.
فرح اندوز بیش از دو دهه از راه این رسانه با ایرانیان وایرانی تباران ارتباط داشت. در سال ۱۳۸۲، بازنشستگی از فعالیت در این رسانه را برگزید و از آن زمان، کار گویندگی را با مطالعه و انتخاب شعر برای شعرخوانی و دکلمه، و ضبط و انتشار آثار بزرگان ادب فارسی در قالب سی دی ادامه داده.
«راهها چشم انتظارکاروانی با صدای زنگ»...
شعر بلند آرش کمانگیر سرودۀ سیاوش کسرایی، با صدای زیبا و شعرآشنای فریدون فرح اندوز بار دیگر جاودان شده .
برگردان انگلیسی این شعر، با صدای سوزی ضیایی- همکار گویندۀ فریدون فرح اندوز- خوانده شده است. خانم ضیایی آثار فراوانی را به زبان انگلیسی خوانده که با صدای وی منتشر شده اند. او فعالیت فرهنگیِ تولید و انتشار کتابهای گویا را در پاریس انجام می دهد و با شاهرخ مشکین قلم نیز همکاری می کند.
سی دی آرش کمانگیر نیز از سوی «اودیو بوکس»- شرکت خانم ضیایی- همین روزها منتشر می شود.
طی سالهای اخیر، شماری سی دی با صدای آقای فرح اندوز منتشر شده اند. درمیان آنها، نوروز با فریدون فرح اندوزاست که گردآوری یک ساعت کلام و موسیقی ویژۀ تحویل سال و موسم بهار است. سی دی دیگری با نام هفت هزار سالگان از خوانش خیام با صدای او منتشر شده که گوش سپردن به آن، حظ بردن از فلسفه و کلام عمر خیام را دوچندان می کند. «با سلامی دوباره»، «فریاد در باد» و «صدای عشق» ، از کارهای دیگر فریدون فرح اندوز درعرصه کلام و دکلمه است. در سال ۱۳۸۵ به دعوت مؤسسۀ کتاب گویا، سه اثر از زنده یاد علی اکبر سعیدی سیرجانی را برای ضبط و نشر به صورت سی دی خواند. این آثار، ضحاک ماردوش، افسانه ها و سیمای دو زن هستند.
دورانی درخشان
فریدون فرح اندوز-زاده و بالیده تهران- به شعر و انشا و دکلمه علاقه ای خاص داشت و طی دوران دبیرستان نیز در در گروه تأتر فعال بود.
در اوان دوران دانشجویی در رشته زیست شناسی در دانشگاه تهران، همراه دوست و هم کلاسش اسماعیل میرفخرایی در آزمون صدای گروه تأتر رادیو تهران پذیرفته شد و دررادیو آغاز به کار کرد.
با تأسیس تلویزیون ملی ایران او به عنوان مجری پخش و بعد گوینده خبر و سردبیر خبر مشغول به کار شد. آقای فرح اندوز می گوید شبانه روزش را وقف کار رادیو و تلویزیون کرده بود.
به چند شهر سفر کرد تا در گشایش دفتر تلویزیون در آن شهرها به کارمندان محلی کمک کند. رشد و شکوفایی رادیو و تلویزیون ایران درفاصله سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ چشمگیر بود. بسیاری از مدیران تلویزیون جوان و پرانرژی و خوش فکر بودند و از ایده های نو نیز استقبال می کردند. دوره ها و سمینارهای مختلفی با هدف گسترش دانسته ها و ارتقای سطح کیفی برنامه ها برگزار می شد که سردبیران و گویندگان برای شرکت در آنها ترغیب می شدند.
تصویر فریدون فرح اندوز بر روی جلد مجلۀ تماشا (نشریۀ ویژۀ رادیو تلویزیون ملی ایران) نشان محبوبیت و مطرح بودن صدا و چهرۀ او در آن دوران است.
فریدون فرح اندوز همراه گروهی از همکاران تلویزیونی خود از سوی رادیو تلویزیون ملی ایران برای گذراندن دوره ای شش ماهه و آشنایی بیشتر با فنون و شیوه های کار حرفه ای و مدرن تلویزیون، راهی آمریکا شد و تعلیم دید و از شبکه هایی چون سی بی اس دیدن کرد.
برنامه های گوناگون ادبی و هنری تلویزیون جذاب و دیدنی بود. فرح اندوز زیر نظر زنده یاد نادر نادرپور(شاعر)، تهیه و اجرای سلسله برنامه ای ادبی را به عهده داشت . برای گردآوری اطلاعات و تصاویر هر بخش از آن و تدارک برنامه ها، ساعتها وقت صرف می شد. طی این سلسله برنامه، آثار شعرا و ادبای بزرگ جهان- از رمبو تا آلن پو- واکاوی می شد.
زنده یاد ایرج گرگین که در رادیو و تلویزیون ملی ایران مدیر شبکه دوم بود، بسیار مورد احترام فریدون فرح اندوز است. فرح اندوز از آقای گرگین با نیکی فراوان یاد می کند و می گوید از او بسیار آموخته است. وی درگذشت ایرج گرگین را یکی از ضربه های بزرگ زندگی اش می خوانَد.
صدای فرح اندوز بر تصاویر فیلم محمد رسول الله
نمایی که در ایران بالیده ایم، با فیلم محمد رسول الله و تکرار هرسالۀ پخش آن- گاه بیش از یک بار در سال- خو کرده ایم. و صدای روایت این فیلم از حنجرۀ گرم فریدون فرح اندوز، تجربۀ شیرینی بوده که هر سال دوره اش کرده ایم.
روایت این فیلم، آخرین فعالیت حرفه ای فرح اندوز پیش از ترک ایران بود.
طی ماههای منتج به انقلاب اسلامی، آقای فرح اندوز تقاضا کرد که به بخش تولید انتقال یابد و فعالیت خود را تا زمان انقلاب به عنوان مدیر تولید برنامه های گوناگون ادامه داد.
در پی وقوع انقلاب، او خانه نشین شد. مدتی بعد برای آنچه دادگاهی اداری عنوان شد،او را به محل کارش فراخواندند. آن روز را این گونه به یاد می آورد:«با گونه ای از لباسی که همیشه سرکار می پوشیدم، به جام جم رفتم. چند تن از کارمندان خودم که با ریش و ژ۳ پشت زنجیر ایستاده بودند، راه را برایم بازکردند.»
فرجام کار آن شد که فرح اندوز به ناگزیر از شرایطی که نمی توانست درآن کار کند، فاصله گرفت و علاقه اش را فدای جبری کرد که درپی انقلاب ایجاد شده بود. مدتی بعد، به دنبال ایدۀ علیرضا میبدی و مرحوم تورج نگهبان، نخستین مجله گویای ایران را با نام صدا ایجاد کردند که در آن انواع گوناگون مطلب و مصاحبه و موسیقی ارائه می شد و گویندگان و هنرمندان بسیاری هم برای ایجاد آن همکاری می کردند.
وی در پی کناره گیری از کار رادیو تلویزیون، طی مدت کوتاهی که درایران به سر برد، به روایت فیلمهای مستند و آنونس فیلمهای سینمایی مشغول شد.
ترک ایران و تداوم کار در آمریکا
در فقدان شرایط مناسب فعالیت؛ چون بسیاری دیگر از ایرانیانی که آن زمان کوچیدند، فریدون فرح اندوز ایران را ترک کرد. باز هم همچون برخی دیگر از هم میهنانش، می پنداشت که اوضاع بهبود خواهد یافت و او به ایران بازخواهد گشت.
راهی اروپا شد و مدتی کوتاه را آنجا صرف دیدار دوستان کرد. بعد به لس انجلس رفت و مدتی پس از آن هم به استخدام بخش فارسی صدای آمریکا در آمد؛ رادیویی که دوران جدید فعالیت خود را تازه آغاز کرده بود.
فریدون فرح اندوز همکاری با احمدرضا بهارلو را در رادیو صدای آمریکا، در میان خاطرات خوش دوران حرفه ای خود می داند. به رغم آنکه بهارلو را از پیش نمی شناخت، با او همفکری و هماهنگیهایی یافت که به ساختن برنامه های جذاب و موفقی منتج شد.
برنامه هایی که مخاطبان بسیاری را هم جلب کرد و دوره کاری پرباری را برای رادیوی فارسی صدای آمریکا رقم زد. آقای فرح اندوز طی این دوران به سردبیری خبر، خبرنویسی، ترجمه و البته چون همیشه گویندگی و تهیۀ برنامه های ادبی مشغول بود.
وی بهترین خاطرات خود را تماس شنوندگانی می داند که از جای جای ایران تلفن می کردند و با گویندگان صدای آمریکا سخن می گفتند یا برای عزیزانشان از این طریق پیامی می فرستادند. نوروز همواره برای این گویندۀ پرسابقه و مشهور ایرانی، زمانی خاص را رقم می زند. تحویل سال: لحظه ای که هیچ سالی آن را در خانه نگذراند و برایش همیشه هنگام اجرای برنامه زنده بود: جه در ایران و چه طی سالهای خدمت در صدای آمریکا.
این روزها فرح اندوز با انرژی فراوان به فعالیتهای دلخواهش می پردازد. می گوید آنچنان خود را درگیر کار نکرده که فرصت استراحت کافی نیابد. به سینما
می رود و کار می کند، سفر می رود و کتاب می خواند.
و صدای ماندگارش طنین نامیرای واژگان است.
فرح اندوز بیش از دو دهه از راه این رسانه با ایرانیان وایرانی تباران ارتباط داشت. در سال ۱۳۸۲، بازنشستگی از فعالیت در این رسانه را برگزید و از آن زمان، کار گویندگی را با مطالعه و انتخاب شعر برای شعرخوانی و دکلمه، و ضبط و انتشار آثار بزرگان ادب فارسی در قالب سی دی ادامه داده.
«راهها چشم انتظارکاروانی با صدای زنگ»...
شعر بلند آرش کمانگیر سرودۀ سیاوش کسرایی، با صدای زیبا و شعرآشنای فریدون فرح اندوز بار دیگر جاودان شده .
برگردان انگلیسی این شعر، با صدای سوزی ضیایی- همکار گویندۀ فریدون فرح اندوز- خوانده شده است. خانم ضیایی آثار فراوانی را به زبان انگلیسی خوانده که با صدای وی منتشر شده اند. او فعالیت فرهنگیِ تولید و انتشار کتابهای گویا را در پاریس انجام می دهد و با شاهرخ مشکین قلم نیز همکاری می کند.
سی دی آرش کمانگیر نیز از سوی «اودیو بوکس»- شرکت خانم ضیایی- همین روزها منتشر می شود.
طی سالهای اخیر، شماری سی دی با صدای آقای فرح اندوز منتشر شده اند. درمیان آنها، نوروز با فریدون فرح اندوزاست که گردآوری یک ساعت کلام و موسیقی ویژۀ تحویل سال و موسم بهار است. سی دی دیگری با نام هفت هزار سالگان از خوانش خیام با صدای او منتشر شده که گوش سپردن به آن، حظ بردن از فلسفه و کلام عمر خیام را دوچندان می کند. «با سلامی دوباره»، «فریاد در باد» و «صدای عشق» ، از کارهای دیگر فریدون فرح اندوز درعرصه کلام و دکلمه است. در سال ۱۳۸۵ به دعوت مؤسسۀ کتاب گویا، سه اثر از زنده یاد علی اکبر سعیدی سیرجانی را برای ضبط و نشر به صورت سی دی خواند. این آثار، ضحاک ماردوش، افسانه ها و سیمای دو زن هستند.
دورانی درخشان
فریدون فرح اندوز-زاده و بالیده تهران- به شعر و انشا و دکلمه علاقه ای خاص داشت و طی دوران دبیرستان نیز در در گروه تأتر فعال بود.
در اوان دوران دانشجویی در رشته زیست شناسی در دانشگاه تهران، همراه دوست و هم کلاسش اسماعیل میرفخرایی در آزمون صدای گروه تأتر رادیو تهران پذیرفته شد و دررادیو آغاز به کار کرد.
با تأسیس تلویزیون ملی ایران او به عنوان مجری پخش و بعد گوینده خبر و سردبیر خبر مشغول به کار شد. آقای فرح اندوز می گوید شبانه روزش را وقف کار رادیو و تلویزیون کرده بود.
به چند شهر سفر کرد تا در گشایش دفتر تلویزیون در آن شهرها به کارمندان محلی کمک کند. رشد و شکوفایی رادیو و تلویزیون ایران درفاصله سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ چشمگیر بود. بسیاری از مدیران تلویزیون جوان و پرانرژی و خوش فکر بودند و از ایده های نو نیز استقبال می کردند. دوره ها و سمینارهای مختلفی با هدف گسترش دانسته ها و ارتقای سطح کیفی برنامه ها برگزار می شد که سردبیران و گویندگان برای شرکت در آنها ترغیب می شدند.
تصویر فریدون فرح اندوز بر روی جلد مجلۀ تماشا (نشریۀ ویژۀ رادیو تلویزیون ملی ایران) نشان محبوبیت و مطرح بودن صدا و چهرۀ او در آن دوران است.
فریدون فرح اندوز همراه گروهی از همکاران تلویزیونی خود از سوی رادیو تلویزیون ملی ایران برای گذراندن دوره ای شش ماهه و آشنایی بیشتر با فنون و شیوه های کار حرفه ای و مدرن تلویزیون، راهی آمریکا شد و تعلیم دید و از شبکه هایی چون سی بی اس دیدن کرد.
برنامه های گوناگون ادبی و هنری تلویزیون جذاب و دیدنی بود. فرح اندوز زیر نظر زنده یاد نادر نادرپور(شاعر)، تهیه و اجرای سلسله برنامه ای ادبی را به عهده داشت . برای گردآوری اطلاعات و تصاویر هر بخش از آن و تدارک برنامه ها، ساعتها وقت صرف می شد. طی این سلسله برنامه، آثار شعرا و ادبای بزرگ جهان- از رمبو تا آلن پو- واکاوی می شد.
زنده یاد ایرج گرگین که در رادیو و تلویزیون ملی ایران مدیر شبکه دوم بود، بسیار مورد احترام فریدون فرح اندوز است. فرح اندوز از آقای گرگین با نیکی فراوان یاد می کند و می گوید از او بسیار آموخته است. وی درگذشت ایرج گرگین را یکی از ضربه های بزرگ زندگی اش می خوانَد.
صدای فرح اندوز بر تصاویر فیلم محمد رسول الله
نمایی که در ایران بالیده ایم، با فیلم محمد رسول الله و تکرار هرسالۀ پخش آن- گاه بیش از یک بار در سال- خو کرده ایم. و صدای روایت این فیلم از حنجرۀ گرم فریدون فرح اندوز، تجربۀ شیرینی بوده که هر سال دوره اش کرده ایم.
روایت این فیلم، آخرین فعالیت حرفه ای فرح اندوز پیش از ترک ایران بود.
طی ماههای منتج به انقلاب اسلامی، آقای فرح اندوز تقاضا کرد که به بخش تولید انتقال یابد و فعالیت خود را تا زمان انقلاب به عنوان مدیر تولید برنامه های گوناگون ادامه داد.
در پی وقوع انقلاب، او خانه نشین شد. مدتی بعد برای آنچه دادگاهی اداری عنوان شد،او را به محل کارش فراخواندند. آن روز را این گونه به یاد می آورد:«با گونه ای از لباسی که همیشه سرکار می پوشیدم، به جام جم رفتم. چند تن از کارمندان خودم که با ریش و ژ۳ پشت زنجیر ایستاده بودند، راه را برایم بازکردند.»
فرجام کار آن شد که فرح اندوز به ناگزیر از شرایطی که نمی توانست درآن کار کند، فاصله گرفت و علاقه اش را فدای جبری کرد که درپی انقلاب ایجاد شده بود. مدتی بعد، به دنبال ایدۀ علیرضا میبدی و مرحوم تورج نگهبان، نخستین مجله گویای ایران را با نام صدا ایجاد کردند که در آن انواع گوناگون مطلب و مصاحبه و موسیقی ارائه می شد و گویندگان و هنرمندان بسیاری هم برای ایجاد آن همکاری می کردند.
ترک ایران و تداوم کار در آمریکا
در فقدان شرایط مناسب فعالیت؛ چون بسیاری دیگر از ایرانیانی که آن زمان کوچیدند، فریدون فرح اندوز ایران را ترک کرد. باز هم همچون برخی دیگر از هم میهنانش، می پنداشت که اوضاع بهبود خواهد یافت و او به ایران بازخواهد گشت.
راهی اروپا شد و مدتی کوتاه را آنجا صرف دیدار دوستان کرد. بعد به لس انجلس رفت و مدتی پس از آن هم به استخدام بخش فارسی صدای آمریکا در آمد؛ رادیویی که دوران جدید فعالیت خود را تازه آغاز کرده بود.
فریدون فرح اندوز همکاری با احمدرضا بهارلو را در رادیو صدای آمریکا، در میان خاطرات خوش دوران حرفه ای خود می داند. به رغم آنکه بهارلو را از پیش نمی شناخت، با او همفکری و هماهنگیهایی یافت که به ساختن برنامه های جذاب و موفقی منتج شد.
برنامه هایی که مخاطبان بسیاری را هم جلب کرد و دوره کاری پرباری را برای رادیوی فارسی صدای آمریکا رقم زد. آقای فرح اندوز طی این دوران به سردبیری خبر، خبرنویسی، ترجمه و البته چون همیشه گویندگی و تهیۀ برنامه های ادبی مشغول بود.
وی بهترین خاطرات خود را تماس شنوندگانی می داند که از جای جای ایران تلفن می کردند و با گویندگان صدای آمریکا سخن می گفتند یا برای عزیزانشان از این طریق پیامی می فرستادند. نوروز همواره برای این گویندۀ پرسابقه و مشهور ایرانی، زمانی خاص را رقم می زند. تحویل سال: لحظه ای که هیچ سالی آن را در خانه نگذراند و برایش همیشه هنگام اجرای برنامه زنده بود: جه در ایران و چه طی سالهای خدمت در صدای آمریکا.
این روزها فرح اندوز با انرژی فراوان به فعالیتهای دلخواهش می پردازد. می گوید آنچنان خود را درگیر کار نکرده که فرصت استراحت کافی نیابد. به سینما
می رود و کار می کند، سفر می رود و کتاب می خواند.
و صدای ماندگارش طنین نامیرای واژگان است.