آیا اعتراضات به سیاست های ریاضت اقتصادی در اروپا می تواند به انقلابی نظیر تحولات اجتماعی دهه شصت میلادی در اروپا بیانجامد؟
ماه گذشته قرار بود فعالان اجتماعی در یک کافه نزدیک به محلی که سابقاً زندان باستیل پاریس در آن قرار داشت، گرد هم بیایند و درباره این که آیا در اعتراض به محکم تر کردن کمربندهای اقتصادی دولت فرانسه، به اتحادیه ها بپیوندند یا نه، تصمیم بگیرند.
فقط پنج نفر به کافه مالدورور – که پاتوق چپگراهای افراطی است – آمدند.
حتی در شهری که اعتبار انقلابی اش به سال ۱۷۸۹ و فروپاشی دیوارهای زندان مخوف باستیل برمی گردد، فریادها برای ایجاد یک جبهه مردمی در سراسر اروپا علیه شدیدترین کاهش بودجه در یک نسل اخیر، گوش شنوایی پیدا نمی کند.
گاستون، کتابدار سی و شش ساله ای که سال گذشته هم در تظاهرات کم جمعیت در مکان باستیل شرکت کرده بود می گوید: «در فرانسه مردم دلسرد شده اند. نگران کشور و وضعیت اقتصادی شان هستند ... ولی در شرایط فعلی در فکر یک تغییر و تحول انقلابی نیستند.»
در حالی که بعضی از کشورهای اروپایی که قوانین بودجه را تغییر داده و کاهش بودجه عظیمی را به مردم تحمیل کرده اند، تلاش دارند با کاهش بیشتر از هزینه های عمومی اعتماد سرمایه گذاران را جلب کنند، میلیون ها اروپایی فقیر و فقیرتر می شوند.
خشم و اعتراض به این وضعیت را می توان در خیابان های یونان و اسپانیا دید: شهروندان این دو کشور جنوب اروپا امروز دارند تقاص ولخرجی های رهبران گذشته را می پردازند.
پلیس آتن هفته گذشته برای متفرق کردن معترضانی که در برابر پارلمان بمب آتش زا پرتاب می کردند، از گاز اشک آور استفاده کرد. اعتراض و راهپیمایی در یونان و اسپانیا موجب شد که روز بیست و ششم سپتامبر بازارهای بورس اروپا و آمریکا به سهام خود چوب حراج بزنند.
کنشگران می خواهند اعتراضات را به سراسر کشورهای اروپایی گسترش بدهند. هفته گذشته در جمع اعتصاب کنندگان یونانی، پرچم های ایتالیا، پرتغال و اسپانیا هم دیده می شد.
اما این حرکت ها در خیابان های کشورهای ثروتمندتر اروپای شمالی بازتاب چندانی نداشت؛ در این کشورها جمعیت سالمند، و جوانانی که از لحاظ سیاسی میانه رو ترند، تمایل چندانی به اعتراض ندارند.
تا به حال، تظاهرات انجام شده مسبوق به سابقه قبلی نبوده – مثل تظاهراتی که در اروپا سال ۱۹۶۸علیه دخالت آمریکا در جنگ ویتنام به راه افتاد و زمینه ساز نیرویی برای تحول اجتماعی بزرگتر در سراسر اروپا شد؛ یا راهپیمایی های دهه نود میلادی علیه جهانی شدن در بسیاری از شهرهای اروپا برپا شد.
چنین نیرو و چنین فرصتی در جنبش علیه ریاضت کشی اقتصادی دیده نمی شود. فراخوان گروههای معترض اسپانیا به اعتصاب عمومی در اروپا – برای روز چهاردهم نوامبر – پاسخ چندانی دریافت نکرده است. برای راهپیمایی در شهرهای مختلف اروپا برنامه ریزی شده، ولی اتحادیه های تجاری تصمیم ندارند که اعتصاب سراسری به راه اندازند.
در آلمان، همراهی با معترضان از این هم کمتر است، چون بسیاری از مردم احساس می کنند کشورشان تا همین جا هم اصلاحات زیادی بر بودجه عمومی تحمیل کرده؛ و نظرسنجی ها حکایت از آن دارد که درخواست انگلا مرکل – صدراعظم آلمان – از همسایگان اروپایی اش برای انجام اصلاحات مشابه، از حمایت گسترده مردم برخوردار است.
آمارهای جمعیتی می تواند به به درک این مسأله کمک کند که چرا کنشگران اینهمه برای جلب حمایت به زحمت افتاده اند؟
داده های اتحادیه اروپا نشان می دهد که سال ۱۹۶۰ در اروپا به ازای هر یک مستمری بگیر، سه کودک زیر چهارده سال وجود داشت. این نسل بعد از جنگ جهانی دوم – با دستکم دو بچه در هر خانواده – بود که هشت سال بعد، سربازان پیاده شورش ها را فراهم کرد.
نسل امروز اروپا نسلی است با زاد و ولد کمتر، و طول عمر بیشتر. تا سال ۲۰۶۰ میلادی، به ازای هر جوان، دو مستمری بگیر در اروپا خواهیم داشت.
با این همه، دلایل بسیاری برای خشمگین بودن وجود دارد. بیکاری جوانان که در دهه شصت به چشم نمی آمد، اکنون در اروپا بیداد می کند. در هفده کشور حوزه یورو، میزان بیکاری ۲۳% است. در اسپانیا و یونان، از هر دو جوان یکی بیکار است.
مسأله دیگری که بر جوانان اروپایی فشار می آورد، این است که بدهی هایی که دولت های پیشین این کشورها یکی بعد از دیگری به بار آورده اند، رفاه آینده آنان را به خطر می اندازد. آنهایی که به کار اشتغال دارند، هر روز شاهد شرایط کاری دشوارتری هستند چون شرکت هایی که در آنها کار می کنند، سخت در تلاشند تا با رقبای بین المللی شان که دستمزد کمتری می دهند، رقابت کنند.
جوانان مرفه تر در کشورهای شمال اروپا احساس خطر می کنند؛ ولی روحیه تسلیم و ناتوانی در تبیین یک گزینه سیاسی بر آنها مسلط است. فابین پریا، بیست و چهار ساله و مهندس فارغ التحصیل بیکار ساکن پاریس، که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۱ فرانسه به گروه های چپ پیوست، می گوید: «اطرافیان من نگرانند، مخصوصاً از این بابت که امکانات رفاهی شان را از دست بدهند. اما ته دلشان، نمی دانند که آیا به جای ریاضت کشی اقتصادی گزینه دیگری دارند یا نه؟»
نظرسنجی ها از تمایل جوانان اروپا به گروه های چپ حکایت دارد، با این حال، مارکسیسمی که نیروی محرکه نسل های پیش اروپا بود، بعد از فروپاشی اتحاد شوروی سابق، طرفداران چندانی ندارد.
امانوئل زمور، رئیس اتحادیه دانشجویان فرانسه، می گوید بسیاری از دانشجویان پیرو هیچ ایدئولوژی سیاسی خاصی نیستند: «ما نسلی هستیم که تنها ایدئولوژی پیروز لیبرالیسم را می شناسیم. جوان ها عملگرا هستند، نه دنباله رو ایدئولوژی. آنها خواستار حق کار کردن مزایایی مشابه دیگران هستند؛ دلشان می خواهد بدون سختی و مشقت تحصیل کنند.»
جوانان سابق اروپا «همان جوانان سال ۱۹۶۸» به خانواده های خود نگاه می کنند و سری به تأیید تکان می دهند. رومن گوپیل، فیلمساز فرانسوی که سال ۱۹۶۸ شانزده ساله بود و تظاهرات دانش آموزان فرانسه در اعتراضات سال ۱۹۶۸ را رهبری می کرد، می گوید «دختر من نگران پیدا کردن کار و زندگی در کشوری است که مزایای رفاهی دارد برچیده می شود.»
در این میان، کارخانه اتوموبیل سازی فورد آمریکا، اعلام کرده که در واکنش به شرایط دشوار اقتصادی، به ویژه در بخش اتوموبیل سازی، ۶۲۰۰ موقعیت شغلی اش را از اروپا برمی چیند. تصمیم این کارخانه به انتقال بخشی از تولیدش به اسپانیا – که هزینه ها پایین تر است – تأکیدی بر این است که تنش های اجتماعی در آن کشور چندان موجب نگرانی نشده است.
باب شنکس، مدیرعامل فورد می گوید: «فکر می کنم از شرایطی که در اسپانیا دیدیم راضی بودیم؛ مثل همه جای دیگر اروپا. باید بگویم ریاضت اقتصادی عامل تعیین کننده ای نیست. راستش، بیشتر اروپا توانسته است با فشار اجتماعی ناشی از این شرایط بسیار بسیار دشوار به خوبی کنار بیاید.»
گزارش از رویترز
فقط پنج نفر به کافه مالدورور – که پاتوق چپگراهای افراطی است – آمدند.
حتی در شهری که اعتبار انقلابی اش به سال ۱۷۸۹ و فروپاشی دیوارهای زندان مخوف باستیل برمی گردد، فریادها برای ایجاد یک جبهه مردمی در سراسر اروپا علیه شدیدترین کاهش بودجه در یک نسل اخیر، گوش شنوایی پیدا نمی کند.
گاستون، کتابدار سی و شش ساله ای که سال گذشته هم در تظاهرات کم جمعیت در مکان باستیل شرکت کرده بود می گوید: «در فرانسه مردم دلسرد شده اند. نگران کشور و وضعیت اقتصادی شان هستند ... ولی در شرایط فعلی در فکر یک تغییر و تحول انقلابی نیستند.»
در حالی که بعضی از کشورهای اروپایی که قوانین بودجه را تغییر داده و کاهش بودجه عظیمی را به مردم تحمیل کرده اند، تلاش دارند با کاهش بیشتر از هزینه های عمومی اعتماد سرمایه گذاران را جلب کنند، میلیون ها اروپایی فقیر و فقیرتر می شوند.
خشم و اعتراض به این وضعیت را می توان در خیابان های یونان و اسپانیا دید: شهروندان این دو کشور جنوب اروپا امروز دارند تقاص ولخرجی های رهبران گذشته را می پردازند.
پلیس آتن هفته گذشته برای متفرق کردن معترضانی که در برابر پارلمان بمب آتش زا پرتاب می کردند، از گاز اشک آور استفاده کرد. اعتراض و راهپیمایی در یونان و اسپانیا موجب شد که روز بیست و ششم سپتامبر بازارهای بورس اروپا و آمریکا به سهام خود چوب حراج بزنند.
کنشگران می خواهند اعتراضات را به سراسر کشورهای اروپایی گسترش بدهند. هفته گذشته در جمع اعتصاب کنندگان یونانی، پرچم های ایتالیا، پرتغال و اسپانیا هم دیده می شد.
اما این حرکت ها در خیابان های کشورهای ثروتمندتر اروپای شمالی بازتاب چندانی نداشت؛ در این کشورها جمعیت سالمند، و جوانانی که از لحاظ سیاسی میانه رو ترند، تمایل چندانی به اعتراض ندارند.
تا به حال، تظاهرات انجام شده مسبوق به سابقه قبلی نبوده – مثل تظاهراتی که در اروپا سال ۱۹۶۸علیه دخالت آمریکا در جنگ ویتنام به راه افتاد و زمینه ساز نیرویی برای تحول اجتماعی بزرگتر در سراسر اروپا شد؛ یا راهپیمایی های دهه نود میلادی علیه جهانی شدن در بسیاری از شهرهای اروپا برپا شد.
چنین نیرو و چنین فرصتی در جنبش علیه ریاضت کشی اقتصادی دیده نمی شود. فراخوان گروههای معترض اسپانیا به اعتصاب عمومی در اروپا – برای روز چهاردهم نوامبر – پاسخ چندانی دریافت نکرده است. برای راهپیمایی در شهرهای مختلف اروپا برنامه ریزی شده، ولی اتحادیه های تجاری تصمیم ندارند که اعتصاب سراسری به راه اندازند.
در آلمان، همراهی با معترضان از این هم کمتر است، چون بسیاری از مردم احساس می کنند کشورشان تا همین جا هم اصلاحات زیادی بر بودجه عمومی تحمیل کرده؛ و نظرسنجی ها حکایت از آن دارد که درخواست انگلا مرکل – صدراعظم آلمان – از همسایگان اروپایی اش برای انجام اصلاحات مشابه، از حمایت گسترده مردم برخوردار است.
آمارهای جمعیتی می تواند به به درک این مسأله کمک کند که چرا کنشگران اینهمه برای جلب حمایت به زحمت افتاده اند؟
داده های اتحادیه اروپا نشان می دهد که سال ۱۹۶۰ در اروپا به ازای هر یک مستمری بگیر، سه کودک زیر چهارده سال وجود داشت. این نسل بعد از جنگ جهانی دوم – با دستکم دو بچه در هر خانواده – بود که هشت سال بعد، سربازان پیاده شورش ها را فراهم کرد.
نسل امروز اروپا نسلی است با زاد و ولد کمتر، و طول عمر بیشتر. تا سال ۲۰۶۰ میلادی، به ازای هر جوان، دو مستمری بگیر در اروپا خواهیم داشت.
با این همه، دلایل بسیاری برای خشمگین بودن وجود دارد. بیکاری جوانان که در دهه شصت به چشم نمی آمد، اکنون در اروپا بیداد می کند. در هفده کشور حوزه یورو، میزان بیکاری ۲۳% است. در اسپانیا و یونان، از هر دو جوان یکی بیکار است.
مسأله دیگری که بر جوانان اروپایی فشار می آورد، این است که بدهی هایی که دولت های پیشین این کشورها یکی بعد از دیگری به بار آورده اند، رفاه آینده آنان را به خطر می اندازد. آنهایی که به کار اشتغال دارند، هر روز شاهد شرایط کاری دشوارتری هستند چون شرکت هایی که در آنها کار می کنند، سخت در تلاشند تا با رقبای بین المللی شان که دستمزد کمتری می دهند، رقابت کنند.
جوانان مرفه تر در کشورهای شمال اروپا احساس خطر می کنند؛ ولی روحیه تسلیم و ناتوانی در تبیین یک گزینه سیاسی بر آنها مسلط است. فابین پریا، بیست و چهار ساله و مهندس فارغ التحصیل بیکار ساکن پاریس، که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۱ فرانسه به گروه های چپ پیوست، می گوید: «اطرافیان من نگرانند، مخصوصاً از این بابت که امکانات رفاهی شان را از دست بدهند. اما ته دلشان، نمی دانند که آیا به جای ریاضت کشی اقتصادی گزینه دیگری دارند یا نه؟»
نظرسنجی ها از تمایل جوانان اروپا به گروه های چپ حکایت دارد، با این حال، مارکسیسمی که نیروی محرکه نسل های پیش اروپا بود، بعد از فروپاشی اتحاد شوروی سابق، طرفداران چندانی ندارد.
امانوئل زمور، رئیس اتحادیه دانشجویان فرانسه، می گوید بسیاری از دانشجویان پیرو هیچ ایدئولوژی سیاسی خاصی نیستند: «ما نسلی هستیم که تنها ایدئولوژی پیروز لیبرالیسم را می شناسیم. جوان ها عملگرا هستند، نه دنباله رو ایدئولوژی. آنها خواستار حق کار کردن مزایایی مشابه دیگران هستند؛ دلشان می خواهد بدون سختی و مشقت تحصیل کنند.»
جوانان سابق اروپا «همان جوانان سال ۱۹۶۸» به خانواده های خود نگاه می کنند و سری به تأیید تکان می دهند. رومن گوپیل، فیلمساز فرانسوی که سال ۱۹۶۸ شانزده ساله بود و تظاهرات دانش آموزان فرانسه در اعتراضات سال ۱۹۶۸ را رهبری می کرد، می گوید «دختر من نگران پیدا کردن کار و زندگی در کشوری است که مزایای رفاهی دارد برچیده می شود.»
در این میان، کارخانه اتوموبیل سازی فورد آمریکا، اعلام کرده که در واکنش به شرایط دشوار اقتصادی، به ویژه در بخش اتوموبیل سازی، ۶۲۰۰ موقعیت شغلی اش را از اروپا برمی چیند. تصمیم این کارخانه به انتقال بخشی از تولیدش به اسپانیا – که هزینه ها پایین تر است – تأکیدی بر این است که تنش های اجتماعی در آن کشور چندان موجب نگرانی نشده است.
باب شنکس، مدیرعامل فورد می گوید: «فکر می کنم از شرایطی که در اسپانیا دیدیم راضی بودیم؛ مثل همه جای دیگر اروپا. باید بگویم ریاضت اقتصادی عامل تعیین کننده ای نیست. راستش، بیشتر اروپا توانسته است با فشار اجتماعی ناشی از این شرایط بسیار بسیار دشوار به خوبی کنار بیاید.»
گزارش از رویترز